معرفی کامل عرضه و تقاضا به همراه جزئیات تحلیل آن
هنگام فعالیت در هر بازاری، با دو واژه ی عرضه و تقاضا به دفعات مواجه می شوید. اما واقعا عرضه و تقاضا به چه معناست و چه کاربردهایی دارد؟ با وجود اینکه مفهوم آن ممکن است خیلی ساده به نظر بیاید، اما عرضه و تقاضا در واقع یک تئوری در علم اقتصاد است که تغییرات قیمت را در یک بازار رقابتی توضیح میدهد. در این مقاله اندکی با این مفهوم آشنا خواهیم شد.
رقابت در بازار چیست؟
در همه ی بازارها رقابت بین فروشندگان و خریداران در جریان است. فروشندگان اهداف و منافع خود را دنبال میکنند و به دنبال افزایش سود هستند. خریداران هم همیشه به دنبال قیمت مناسب و کمترین قیمت در بازار میباشند.
تقاضا چیست؟
مقدار کالا و خدماتی که تقاضا کنندگان درخواست میکنند را تقاضا مینامیم.
قانون تقاضا
در صورت برابر بودن سایر عوامل، هرچه قیمت یک کالا بالاتر باشد، تقاضای کمتری برای آن کالا وجود خواهد داشت. این قانون ساده اما کاربردی، قانون تقاضا نام دارد.
تابع و نمودار تقاضا چیست؟
بر اساس قانون تقاضا، میتوان تابع تقاضا را تعریف کرد. این تابع بیان می کند که قیمت و تقاضا با هم ارتباط عکس دارند، یعنی هرچه قیمت بالاتر باشد، تقاضا کمتر است و هرچه قیمت کمتر باشد تقاضا بیشتر است.
تابع تقاضا را وقتی با همین فرضیات رسم کنیم، به نمودار یا منحنی تقاضا (شکل پایین) میرسیم.
در نمودار مشاهده میکنید که هرچه قیمت کمتر باشد، مقدار تقاضا بیشتر است و هرچه قیمت افزایش پیدا کند مقدار تقاضا کم میشود.
تقاضا به چه چیزهایی بستگی دارد؟
علاوه بر قیمت که مهمترین علت تغییر در تقاضا است، کیفیت محصول، در دسترس بودن آن، محصولات جایگزین، میزان تبلیغات برای کالا، پاسخگویی و خدمات پس از فروش و نوسانات قیمتی محصول و . هم بر میزان تقاضا تاثیرگذار است.
عرضه چیست؟
عرضه، جریان کالا یا خدماتی است که برای پاسخ به تقاضا ایجاد میشود. میتوان گفت عرضه مقدار کالا یا خدماتی است که تولیدکنندگان حاضرند در قیمتهای مختلف در اختیار مصرفکنندگان قرار دهند.
قانون عرضه
قانون عرضه میگوید در صورت برابر بودن سایر عوامل، هرچه قیمت یک کالا بیشتر باشد، عرضه آن بیشتر میشود.
تابع عرضه و نمودار عرضه چیست؟
تابع عرضه که از قانون عرضه گرفته شده است، بیان می کند که قیمت و عرضه رابطه مستقیم باهم دارند. یعنی هرچه قیمت بالاتر باشد، عرضه هم بیشتر میشود.
این تابع را میتوان در نمودار یا منحنی عرضه (شکل پایین) رسم کرد.
عرضه به چه چیزهایی بستگی دارد؟
علاوه بر قیمت، زمان، فاکتور تاثیرگذاری بر عرضه است. تامین کنندگان کالا باید به تغییرات قیمت واکنش نشان دهند که این نشان دهنده تاثیر زمان بر عرضه است اما نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا مدت زمان بالا بودن قیمت و تقاضا اهمیت بالایی دارد. فرض کنید که با انتشار ویروس کرونا تقاضا برای محصولات بهداشتی مثل ماسک، دستکش و ضدعفونی کننده و قیمت آنها بالا برود. تولیدکنندگان به راحتی با افزایش ظرفیت خط تولید خودشان میتوانند این نیاز و تقاضا را برطرف کنند. اما اگر این ویروس برای مدت طولانی زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد، پیشبینی میشود تغییرات در تقاضا و قیمت به شکل طولانی مدت باشد. در نتیجه تولیدکنندگان باید با تغییرات زیرساختی و تجهیزاتی، پاسخگوی تقاضای طولانی مدت باشند.
علاوه بر فاکتور زمان و قیمت، ظرفیت تولید، هزینههای تولید (حقوق کارکنان، خرید مواد اولیه و. )، تعداد رقبا، رقابت در بازار و نوع محصول تولیدی بر عرضه تاثیرگذار است.
عرضه و تقاضا چه ارتباطی به هم دارند؟
فرض کنید، یک شرکت جدید در زمینه تولید خودرو در کشور تاسیس شود. این شرکت با مطالعه بازار هدف خود، برنامهریزی برای تولید 000 10 دستگاه در سال را به قیمت 000 000 100 تومان انجام میدهد. باتوجه کیفیت مناسب محصولات شرکت، تقاضا برای خرید این اتومبیلها نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا افزایش مییابد و 000 30 نفر درخواست خرید این 000 10 عدد دستگاه را دارند. حال بر اساس تابع تقاضا، با بالا رفتن تقاضا قیمت نیز افزایش مییابد. حالا بر اساس تابع عرضه با بالا رفتن قیمت، عرضه هم افزایش مییابد.
در مقابل هم اگر تقاضا برای این خودروها کمتر از عرضه باشد، قیمت کاهش مییابد. اکنون تقاضا با کاهش قیمت، بالا میرود.
تعادل در عرضه و تقاضا چیست؟
برابر بودن میزان عرضه و تقاضا به معنی برخورد دو خط در نموار عرضه و تقاضا (شکل پایین) است. به این نقطه تعادل میگوییم. چون مقدار کالاهای عرضه شده دقیقا با مقدار کالای مورد تقاضا برابر است. در این نقطه به اصطلاح میگوییم تخصیص کالا در کارآمدترین حالت خود قرار دارد.
مقدار Q را مقدار تعادلی و قیمت P را قیمت تعادلی میگوییم.
تعادل در اقتصاد یک آرزو است و فقط در تئوری قابل دستیابی است. یعنی احتمالا هیچگاه به این نقطه در اقتصاد نخواهیم رسید.
عدم تعادل در عرضه و تقاضا به چه چیزی منتهی میشود؟
- مازاد عرضه
اگر قیمت بالاتر از قیمت تعادلی باشد. مازاد عرضه اتفاق میافتد و به اصطلاح بازار با ناکارآمدی مواجه میشود.
در نمودار زیر مازاد عرضه رسم شده است. عرضه در قیمت و مقدار P1 و Q2 انجام میشود و تقاضا در همان قیمت با مقدار Q1 انجام میشود. اختلاف دو مقدار Q2 ,Q1 میزان مازاد عرضه است.
مازاد عرضه یعنی اینکه تولیدکنندگان درحال تولید کالای بیشتری نسبت به تقاضای بازار هستند و طرف تقاضای بازار به علت قیمت بالا خواهان خرید محصول نیستند.
وقتی قیمتی کمتر از قیمت تعادلی تعیین شود، مازاد تقاضا به وجود میآید. چون قیمت کم است، تقاضا زیاد است اما میزان تولید و عرضه محصول پایین است. بنابراین بالا بودن تقاضا باعث کمبود کالا خواهد شد و قیمت محصول را بالا خواهد برد.
انتقال و حرکت چیست؟
حرکت:
در نمودار تقاضا، حرکت یعنی تغییر قیمت یا تعداد تقاضا از یک نقطه به نقطه دیگر. حرکت در نمودار تقاضا نشان دهنده تقاضای پایدار است، یعنی با تغییر قیمت کالا، تقاضا نیز تغییر کند و رابطهی آنها خراب نشود.
در نمودار عرضه، حرکت در طول منحنی عرضه یعنی رابطه عرضه پایدار است. پس حرکت در این نمودار هم یعنی رابطه عرضه و قیمت با تغییر قیمت ثابت بماند. مثلا وقتی قیمت دوبرابر میشود، عرضه هم دو برابر شود.
انتقال:
انتقال در منحنی، یعنی با ثابت ماندن قیمت، میزان عرضه یا تقاضا کم و زیاد شود. انتقال برعکس حرکت که به معنی ثابت ماندن نوع رابطه بین قیمت و عرضه یا تقاضا بود، به معنی تغییر کردن رابطه بین قیمت و عرضه یا تقاضا است.
گفتیم عرضه و تقاضا میتواند تحت تاثیر عوامل دیگری به جز قیمت باشد. انتقال در نمودار عرضه و یا تقاضا هنگامی اتفاق میافتد که عرضه و تقاضا به وسیله عوامل دیگری به جز قیمت تغییر کند.
به طور کلی در انتقال ما شاهد یک نمودار جدید هستیم یعنی شرایط به طور کلی تغییر کرده است. ولی در حرکت، صرفا طول نمودار تغییر میکند.
عرضه و تقاضا چگونه باعث ایجاد یک قیمت تعادلی میشود؟
گفتیم قیمت تعادلی، قیمتی است که در آن تولید کننده میتواند همه محصولاتش را بفروشد و خریدار میتواند همه محصولانی که میخواهد را بخرد.
حال مثلا وقتی یک شرکت تعداد 000 000 3 عدد از یک کالا را تولید میکند و به دلیل قیمت آن کالا فقط 000 500 1 عدد از آن را می فروشد، باید قیمت را پایینتر بیاورد تا باقی کالای تولیدی هم فروخته شود. با کاهش قیمت، تقاضای خرید آن محصول بالاتر میرود تا جایی که مثلا تنها 000 10 عدد از آن کالا باقی بماند. چون عرضه کم شده و تقاضای خرید بالاست، قیمت بالا میرود. در انتها فروشنده و خریدار به یک قیمت تعادلی خواهند رسید که دو نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا طرف معامله راضی هستند.
قانون عرضه و تقاضا بر چه چیزهایی تاثیر گذار است؟
به جز قیمت کالا یا خدمات، این قانون بر سایر فعالیتهای اقتصادی هم تاثیر گذار است. مثلا در یک شهر وقتی تعداد گچکاران ماهر کمتر از تعداد ساختمانهای در حال ساخت است (یعنی تقاضا بیشتر از عرضه است)، پس کارفرمایان ناچارند که حقوق پرداختی خود را افزایش دهند.
این مثالها یکی از تاثیرات این قانون در اقتصاد را نشان میدهد و به طور کلی شما همیشه میتوانید تاثیر این قانون را در اطراف خود لمس کنید.
عرضه و تقاضا در بورس اوراق بهادار چه تاثیری میگذارد؟
عرضه در بورس، توسط سهامداران یک سهام که میخواهند آن را با قیمتهای مختلف بفروشند مشخص میشود و تقاضا را خریداران آن سهم که میخواهند آن را با قیمتهای مختلف بخرند، مشخص میکنند.
طبیعتا در هنگام فروش یک نفر خواهان بیشترین قیمت ممکن است. در خرید هم، خریدار میخواهد به کمترین قیمت ممکن آن کالا را تهیه کند. پس هرچه قیمت یک سهم بالاتر برود، عرضه آن بیشتر میشود و هرچه قیمت یک سهم پایینتر بیاید، تقاضا برای خرید آن بیشتر میشود.
وقتی قیمت یک سهم بالا میرود، سهامداران سهم خود را میفروشند که باعث افزایش عرضه میشود. افزایش عرضه باعث کاهش قیمت سهم میشود که در نتیجه کاهش قیمت باعث افزایش تقاضا میشود. این چرخه عرضه و تقاضا باعث تغییرات قیمت در بازارهای مالی مختلف از جمله بورس شود. میتوان گفت یکی از دلایل اصلی تغییر قیمت در بازار سرمایه، همین اصل عرضه و تقاضا است.
جمع بندی
در این مقاله با مفاهیم مربوط به عرضه و تقاضا آشنا شدیم. عرضه و تقاضا در همه ی بازارهای مالی و حتی در زندگی عادی نیز وجود دارد. در بورس نیز عامل اصلی تغییر قیمت سهام، همین قوانین عرضه و تقاضا می باشد.
تعادل عرضه و تقاضا
چارچوب کلی در این جا نیز همانند مبحث تقاضا خواهد بود. ابتدا به تعریفی از عرضه اشاره میشود. جدول و منحنی و قانون عرضه عنوان بعدی را تشکیل میدهد و سرانجام عوامل تعیین کننده و عرضه از دیگر سو موضوع پایانی خواهد بود.
تعادل عرضه و تقاضا
نویسندگان:
یدالله دادگر، تیمور رحمانی
عناصر اصلی در عرضه
چارچوب کلی در این جا نیز همانند مبحث تقاضا خواهد بود. ابتدا به تعریفی از عرضه اشاره میشود. جدول و منحنی و قانون عرضه عنوان بعدی را تشکیل میدهد و سرانجام عوامل تعیین کننده و عرضه از دیگر سو موضوع پایانی خواهد بود. عرضه به طور کلی مقدار کالاها و خدماتی است که فروشندگان و یا تولیدکنندگان تمایل دارند در قیمتهای معین و در زمان معیّنی ارائه نمایند. (1) زمان در عرضه، همانند تقاضا میتواند ساعت معیّنی از یک روز، روز خاصی از هفته، ماه، سال و نظیر آن باشد.
جدول، منحنی و قانون عرضه
قیمت هر واحد
تومان/ دلار
مقدار عرضه شده
(کیلو)
نمودار 1- استخراج منحنی عرضه
ملاحظه میشود که هم جدول عرضه و هم منحنی عرضه نوعی رابطه مثبت و مستقیم بین مقدار عرضه شده و قیمت را نشان میدهند. در قالب جدول عرضه وقتی قیمت بازار 1000 تومان (1 دلار) است، فروشنده حاضر است تنها یک کیلو از میوه مورد نظر ارائه دهد، ولی زمانی که قیمت به 1500 تومان (1/5 دلار) افزایش مییابد، تمایل دارد 3 کیلو ارائه نماید. زمانی که قیمت به 3000 تومان (3 دلار) بالغ میگردد، فروشنده حاضر است 10 کیلو تحویل دهد. بنابراین، رابطهی مستقیم و مثبتی (2) بین مقدار عرضه شده و قیمت مشهود است. این واقعیت همان قانون عرضه را منعکس مینماید که با توجه به ابعادی از فرض عقلانیت ترسیم گردیده است؛ یعنی چون قیمت بیشتر، منافع بیشتری برای فروشنده در بردارد، از این رو، هرچه قیمت کالا بالاتر برود وی مقدار بیشتری به بازار ارائه مینماید. قانون عرضه را میتوان به راحتی از مشاهده منحنی عرضه نیز ملاحظه کرد؛ زیرا شیب منحنی مربوطه بیانگر قانون عرضه است. (3)
عوامل تعیین کننده در عرضه
همانطور که در مورد تقاضا ذکر شد در این جا نیز دو دسته عوامل قیمتی (مربوط به قیمت خود کالا) و عوامل غیرقیمتی خود کالا (مثلاً قیمت دیگر کالاها و مسئلهی تکنولوژی) روی مقدار عرضه شده مؤثر هستند. دسته اول هنگام استخراج منحنی عرضه اشاره شد و آن با فرض ثبات سایر چیزها بیانگر رابطهی مثبت و مستقیم مقدار عرضه شده و قیمت خود کالای عرضه شده میباشد.
اما حالا فرض ثبات قیمت خود کالای عرضه شده را در نظر گرفته ثبات سایر چیزها را کنار میگذاریم و اجازه میدهیم تا عناصر دیگر نیز اثر خود را بر عرضه نشان دهند. هزینه تولید کالای عرضه شده (یا قیمت سایر کالاهای به کار رفته در تولید)، سطح تکنولوژی، قیمت کالاهای مرتبط با کالای مورد نظر، سیاستها و مقررات دولتی، انتظارات عرضه کننده و تعداد بنگاههای عرضه کننده از دیگر عوامل مؤثر بر مقدار عرضه شده خواهند بود.
1- هزینهی تولید و سطح تکنولوژی:
در صورتی که قیمت کالای عرضه شده در بازار ثابت بماند، اما از سویی قیمت نهادههای به کار رفته در تولید آن کالا افزایش یابد، تولید و عرضهی کالای مذکور کاهش خواهدیافت. زمانی که قیمت مواد خام، دستمزد نیروی کار، اجاره سرمایه و امثال آن (4) افزایش یابد، در واقع هزینهی محصول تولیدی مورد نظر بالا رفته، به طور معمول تولید و عرضه آن کاهش خواهد یافت.
البته در صورتی که بنگاه مورد نظر هدف خاصی در نظر داشته باشند و لزوماً دنبال حداکثر منافع نباشند، ممکن است با وصف افزایش هزینهها نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا عرضهی محصولات را کاهش ندهند. کاهش عرضه با توجه به فروض فوق به صورت انتقال منحنی عرضه به سمت چپ مشخص خواهد شد. همین طور افزایش عرضه به صورت انتقال منحنی آن به راست منعکس میگردد. نمودار 2-چگونگی تأثیر افزایش و یا کاهش هزینههای عرضه محصول تولیدی را نشان میدهد.
نمودار 2- انتقال عرضه به چپ و راست در نتیجه تغییر در هزینهی تولید
منحنی عرضهی اولیه به صورت 〖Q_0〗^s نشان داده شده است. کاهش عرضه به صورت انتقال آن به 〖Q_1〗^s مشخص شده که باعث کاهش عرضه از 6 واحد به 4 واحد گردیده است. و افزایش عرضهی با 〖Q_2〗^s انتقال به راست نشان داده شده که میزان عرضه را از 6 واحد به 9 واحد بالا برده است. همانطور که در بحث تقاضا نیز اشاره شد، در صورتی که قیمت ثابت باشد و تنها سایر عوامل تغییر کنند، مسئلهی جابهجایی منحنی مطرح خواهد شد و منحنی منتقل خواهد شد؛ اما در صورت تغییر قیمت و ثبات سایر چیزها، تغییرات روی همان منحنی عرضهی اولیه نشان داده خواهد شد و حرکت به چپ و راست مطرح نمیباشد. نمودار 3 این موضوع را نشان میدهد.
نمودار 3- مقایسهی حرکت روی منحنی عرضه و انتقال منحنی
در قسمت (الف) تغییر قیمت باعث تغییر مقدار روی خود منحنی (از نقطه E_0 به E_1) میگردد، ولی در قسمت (ب) منحنی 〖Q_0〗^s به 〖Q_1〗^s تبدیل میشود.
یک عنصر تعیین کننده دیگر در تغییر میزان عرضه و در نتیجه انتقال منحنی عرضه (با فرض ثبات قیمت کالای مورد نظر) سطح تکنولوژی است. در یک مفاد کلی میتوان گفت: هر پدیدهای که باعث شود بنگاه مورد نظر با همان نهادههای سابق تولید بیشتری ارائه دهد، میتواند یک تغییر تکنولوژیکی محسوب گردد. به سبب پیشرفت سریع و اکتشافات جدید، روند تکنولوژی معمولاً رو به بهبود میباشد. در نتیجه با وجود ثبات قیمتها، محصولات تولیدی افزایش مییابند و منحنی عرضه به سمت راست منتقل میگردد. (5)
در مقابل تکنولوژی که باعث میشود عرضه گسترش پیدا کند، آفات گیاهی، حوادث طبیعی (مانند سیل، زلزله، آتشفشان و امثال آن) و حتی تحرکات سیاسی خشونتآمیز (مانند بمبگذاری در کارخانهها، انفجار در مراکز اقتصادی و امثال آن) معمولاً منجر به کاهش عرضه میشوند؛ یعنی آنها نقشی برعکس تحولات و پیشرفتهای تکنولوژی دارند. (6) در هر صورت، این حوادث نیز باعث انتقال منحنی به چپ میگردند و تأثیر آنها همانند تأثیر هزینهی تولید (نمودار 2) میباشد. از اینرو، آن را مجدداً رسم نمیکنیم (البته مفید است که دانشجویان به عنوان تمرین کلاسی آنها را انجام دهند).
2- قیمت کالاهای مرتبط و تعداد بنگاهها:
در صورتی که قیمت کالای مورد عرضه ثابت بماند، اما قیمت کالای مرتبط با آن (از نظر خط تولید) تغییر کند، ممکن است میزان عرضه کالای اولیه تغییر کند؛ مثلاً فرض کنید تولیدکنندهی سیبزمینی ملاحظه میکند که به علت افزایش تقاضا و یا عوامل دیگر، قیمت گوجهفرنگی به میزان قابل توجهی روبه رشد است، سعی میکند بخشی از زمین کشت سیبزمینی را به گوجهفرنگی اختصاص دهد و این در حالی است که قیمت سیبزمینی ثابت مانده است. در ایران در چند مرحله این گونه تغییر در خط تولید به دلیل تغییر قیمت کالای دیگر صورت گرفته است. (7) رسم نمودار مربوط همانند رسم نمودار (2) مربوط به تغییر در هزینهی تولید میباشد و در هر صورت منحنی عرضه به راست و یا چپ منتقل میگردد.
عنصر تعیین کنندهی دیگر در عرضه، تعداد بنگاههای تولیدکننده است. در صورتی که قیمت محصول ثابت باشد، اما بنگاههای جدیدی به تولید کالای یادشده مبادرت ورزند، عرضهی آن محصول (با وجود ثبات قیمت) افزایش یافته منحنی آن را به راست منتقل خواهد شد. تولید مواد شوینده و ماکارونی و برخی دیگر از محصولات پروتئینی در ایران به سبب ورود بنگاههای بیشتر بالا رفته است و این در حالی است که قیمت برخی از اقلان فوق نسبتاً ثابت مانده است. تولید فرش ماشینی در ایران از چنین خصوصیتی برخوردار بوده است. در مقابل، تولید فرش دستبافت به دلیل خروج تعداد زیادی از بنگاهها از صنعت مذکور کاهش پیدا کرده و این در حالی است که تغییر اساسی در قیمت کالای یاد شده داده نشده است. البته کاهش رانت (8) و منافع بازرگانی فرش دستبافت نیز میتواند عامل دیگری در خروج بنگاهها از این صنعت ذکر شود.
3- انتظارات تولیدکننده و سیاستهای دولتی:
در صورتی که تولیدکنندگان و عرضهکنندگان یک نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا کالا پیشبینی کنند که قیمت آن کالا در آینده افزایش و یا کاهش خواهد یافت، ممکن است میزان عرضه فعلی را کم یا زیاد نمایند. در ایران زمانی که مجریان حکومتی به قیمتگذاری یک سری کالاها مبادرت کردند به دلیل فاصله زیاد قیمت اعلام شده با قیمت بازار، بنگاهها پیشبینی میکردند که این قوانین قابل عمل نخواهد بود و از این رو قیمت بالاتر خواهد رفت. این امر باعث کاهش عرضه و احتکار کالا از سوی بنگاهها گردید به امید آن که آنها را در آینده با قیمت بالاتری به فروش رسانند.
4. سیاستهای دولتی:
عنصر دیگری که میتواند در تغییر عرضه مؤثر باشد، وضع مالیاتها و سوبسیدها و سیاستهای مشابه دولتی است. دولت میتواند از طریق وضع مالیات، تولید برخی کالاها را کاهش داده و یا برعکس با پرداخت یارانه (سوبسید) باعث تشویق در افزایش تولید کالاهای دیگر بشود. به طور کلی هر نوع سیاست دولتی که باعث شود هزینه بنگاهها کاهش و یا افزایش یابد، میتواند عرضهی آنها را افزایش یا کاهش دهد (با وجودی که قیمت محصولات ثابت بماند). به همین دلیل است که برخی از کشورها برای مبارزه با مصرف سیگار، مشروبات الکلی و سایر کالاهای بد، از ابزار مالیات استفاده میکنند.
مقرر ساختن نصب وسایل ایمنی در بنگاهها نیز میتواند هزینه آنها را بالا برد و با حفظ ثبات سایر چیزها باعث کاهش عرضه گردد. تجزیه و تحلیلِ نموداری، مانند موارد قبلی است. به عنوان نمونه در نمودار 4- الف- دادن سوبسید به تولیدکننده باعث افزایش تولید روغن نباتی گردیده و در 4- ب- وضع مالیات باعث کاهش تولید و عرضه سیگار شده است. تولید روغن نباتی از 500 کیلو به 900 کیلو افزایش یافته و تولید سیگار از 1000 بسته به 400 بسته در روز کاسته شده است.
رابطهی قیمت و مقدار کالای عرضه شده از دیگر سو:
هنگام استخراج منحنیِ عرضه، فرض میشد که مقدار عرضه، تابع قیمت بازار است؛ یعنی تابع عرضه را میتوان به صورت رابطهی سادهی ریاضی مانند 〖 Q〗^s=F(P) نشان داد که در این صورت، آغاز تغییرات از قیمت میباشد. برعکس، زمانی نیز تغییر در عرضه باعث تغییر قیمت میشود؛ یعنی متغیرِ وابسته، قیمت خواهد بود؛ زیرا قیمت، تابع تحولات مربوط به مقدار عرضه میباشد.
کشش یا حساسیت عرضه و عوامل آن
چارچوب کلی حساسیت یا کشش قیمتی در عرضه، مشابه کشش قیمتی در تقاضا میباشد. منظور از حساسیت قیمتی عرضه نسبت به درصد تغییرات مقدار عرضه شده به درصد تغییرات قیمت است. (9) در صورتی که 20 درصد قیمت روغن نباتی بالا رود و عرضهی این کالا 40 درصد بالا رود، گفته میشود: عرضه با کشش میباشد و مقدار ضریب کشش عرضهی E^S بیشتر از واحد است ( (%40)/(%20)=2>1). در صورتی که عرضهی مربوطه تنها 20 % افزایش یابد، عرضهی دارای کشش واحد خواهد بود (1=(%20)/(%20) ). در صورتی که با افزایش 20 درصد قیمت، عرضه کننده تنها 10 درصد به تولید روغن نباتی بیفزاید، گفته میشود: عرضه بیکشش است. در این صورت، ضریبِ کشش کمتر از واحد خواهد بود ( (%10)/(%20)=0/50 منبع مقاله :
دادگر، یدالله، رحمانی، تیمور؛ (1391)، مبانی و اصول علم اقتصاد، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیه قم)، چاپ سیزدهم.
منحنی های عرضه و تقاضا را دور بریزید!
در این یادداشت که ترجمه ای (با اندکی دستکاری) از یکی از مقالههای موسسه میزس است، تلاش شده است تا دیدگاه کلی مکتب اتریش طرح شود. در اینجا پایهای ترین ابزار اقتصاد متعارف به نقد کشیده و به برخی از پیش فرض های آن پرداخته می شود. این یادداشت نقطه آغاز خوبی برای آشنایی با مکتب اتریش است و خواندن آن به دلیل زبان ساده می تواند برای همه دانشجویان و علاقهمندان به اقتصاد سودمند باشد.
شاید یکی از معدود چیزهایی که همه اقتصاددانان با آن موافق هستند اینست که قیمت را عرضه و تقاضا معین می کند. اغلب این مفهوم را با منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند؛ منحنی عرضه رابطه میان قیمت و میزان عرضه کالا را نشان می دهد و منحنی تقاضا به رابطه میان قیمت کالا و میزان تقاضا برای آن اشاره دارد. اینها ابزارهایی پایه ای اند که دانشجویان اقتصاد از همان آغاز با آنها آشنا می شوند.
در منحنی های عرضه و تقاضا، “افزایش قیمت” یک کالا نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا به “کاهش در میزان تقاضا” و همچنین “افزایش در میزان عرضه” آن می انجامد. از آن سو، “کاهش قیمت” کالا هم “افزایش در میزان تقاضا” و “کاهش در میزان عرضه” آن را در پی دارد. کوتاه سخن آنکه قانون عرضه با یک منحنی با شیب مثبت (رو به بالا) نشان داده می شود، در حالیکه قانون تقاضا با یک منحنی با شیب منفی (رو به پایین) به نمایش در می آید.
قیمت تعادلی نقطه ای است که این دو منحنی با هم برخورد می کنند. در این نقطه میزان عرضه با تقاضا برابر است، به بیان دیگر، در این قیمت تعادلی بازار “تصفیه” (clear) است.
نمودارها و واقعیت
در چارچوب رایج عرضه و تقاضا که در بالا اشاره شد، مصرف کننده و تولید کننده با قیمتی از پیش مشخص (given) روبه رو می شوند، یعنی در یک قیمت مشخص، مصرف کننده میزان معینی کالا را تقاضا می کند و از آن سو تولیدکننده هم میزان معینی را عرضه می کند. تقاضا در این چارچوب تنها به این معنی نیست که مصرف کننده در یک قیمت مشخص میزان خاصی کالا (برای مثال ۱۰ عدد سیب زمینی) می خرد، بلکه اینکه در هر یک از قیمت های ممکن، مصرف کننده چقدر کالا خواهد خرید نیز مشخص است. در مورد منحنی عرضه هم قضیه متفاوت نیست و تصویری کامل از میزان عرضه تولید کننده برای قیمت های مختلف فراهم می آید. در هر قیمتی مشخص است که تولیدکننده چقدر می فروشد و مصرف کننده چقدر می خرد.
در این چارچوب، مصرف کننده و تولیدکننده هیچکدام کاری به این ندارند که قیمت کالاها از کجا می آیند و منشاء شان کجاست. این قیمت ها از پیش مشخص اند و مصرف کننده و تولیدکننده تنها در برابر قیمت ها واکنش نشان می دهند. اما پرسش اصلی اینجاست چه کسی این قیمت ها را مشخص کرده است؟ قیمت ها از کجا آمده اند؟
دشواری کار هم همینجاست؛ قانون عرضه و تقاضا چنان که در اقتصاد متعارف روایت می شود چندان ربطی به واقعیت ندارد و چیزی جز برساخته ذهن اقتصاددانان نیست. ارقامی که منحنی های عرضه و تقاضا نشان می دهند، از دنیا واقعی گرفته نشده اند، آن ها خیالی (imaginary) اند.
منحنی های عرضه و تقاضا بر این فرض استوارند که اولویت های مصرف کننده و درآمد او و همچنین قیمت دیگر کالاها بدون تغییر باقی می مانند. اما در واقعیت، اولویت های مصرف کننده ثابت نیست و دیگر عوامل هم تغییر می کنند. ناگفته پیداست که با این وصف کسی نمی تواند این منحنی ها را در واقعیت مشاهده کند. میزس می گوید: “دانستن این نکته بسیار اهمیت دارد که ما به طور مشخص چیزی از شکل چنین منحنی هایی نمی دانیم و راهی برای تجربه آنها نداریم“. آنها تنها مدل هایی بسیار ساده شده از واقعیت اند.
با این حال چندان غریب نیست که ببینیم بسیاری از اوقات بحث در مورد ویژگی های این منحنی های نادیده و پیامدهای آن برای سیاست های دولت میان اقتصاددانان بالا بگیرد. نمودارهای عرضه و تقاضا در تضاد با واقعیت کنش انسانی است: کنش انسانی آگاهانه و نیت مند است. اجازه دهید بیشتر توضیح دهیم؛ در این نمودارها هیچ نشانی از کارآفرین ها نیست، آنچه هست جابه جایی منحنی های عرضه و تقاضا در واکنش به عوامل مختلف است که سرانجام بعد از رسیدن به تعادل تازه قیمت را تعیین می کند. برای مثال، این نکته پذیرفته شده است که جابه جایی منحنی تقاضا به راست (بالا)، با فرض ثابت بودن عرضه، باعث افزایش قیمت کالا می شود. از آن سو، با فرض ثابت ماندن تقاضا، اگر منحنی عرضه به سمت چپ (پایین) جابه جا شود، هم قیمت افزایش می یابد. به زبان دیگر، انگار که این منحنی های عرضه و تقاضا با انسان ها و خواست آنها کاری ندارند، بلکه به صورت خودکار به عوامل گوناگون واکنش نشان می دهند و قیمت را تعیین می کنند.
این تصور که قیمت کالا از پیش مشخص است، این گمان را به وجود می آورد که قیمت انگار یکی از ویژگی های کالاست (یعنی، جزء “خود” کالا به شمار می آید، چنانکه در مورد ویژگی های فیزیکی آن می توان گفت). می دانیم که چنین چیزی در مورد قیمت کالا در معنای کلی نارواست. قیمت در یک دادوستد خاص مشخص می شود، دادوستدی که در یک زمان و یک مکان خاص رخ می دهد و نمی توان فارغ از آن عددی کلی را به نام قیمت گزارش کرد. لودویگ فون میزس می گوید:
“قیمت بازار یک پدیده تاریخی واقعی است؛ نسبتی کمّی که دو فرد در یک زمان و مکان مشخص با یکدیگر میزان مشخصی از دو کالا را مبادله می کنند. این نسبت بستگی به شرایط خاص و انضمامی (concrete) آن مبادله دارد. در نهایت هم قیمت جز با داوری ارزشی افراد درگیر در مبادله معین نمی شود. قیمت ها از یک ساختار قیمت کلی [و کلان مانند منحنی های عرضه و تقاضا] یا از یک ساختار قیمتی مربوط به رده خاصی از کالاها یا خدمات به دست نمی آید. آنچه که ساختار قیمتی می نامیم چیزی جز یک مفهوم انتزاعی (abstract) نیست که از مجموعه ای از قیمت های انضمامی مشخص که افراد با آن سروکار داشته اند استخراج شده است. بازار قیمتی عمومی و عام برای زمین، خودرو یا دستمزد نیروی کار مشخص نمی کند، بلکه قیمت ها به صورت نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا جزئی و خاص برای یک زمینِ مشخص، یک خودرو مشخص و دستمزدی مشخص برای عملکردی مشخص معین می شوند“. [خطاست همه این قیمت های متفاوت، خاص و جزئی را در یک مفهوم عام و کلی به نام قیمت خلاصه کنیم و در نمودارها نشان دهیم].
ارزشی که فرد به کالا نسبت می دهد حاصل قضاوت ذهنی از واقعیت بیرونی است. افراد مطلوبیت و کارآمدی کالا را بر اساس نقش آن در بهبود زندگی و رفاهشان می سنجند. کارل منگر در این باره می نویسد:
“ارزشی چیزی ذاتی در کالا نیست و نمی توان آن را یک ویژگی کالا به شمار آورد و البته چیزی مستقل هم نیست. ارزش قضاوتی است که انسان اقتصادی (economizing) درباره کالاهای در دسترسش بر اساس اهمیت آنها در حفظ زندگی و رفاه خود انجام می دهد. از این رو ارزش را نباید بیرون از آگاهی انسان دنبال کرد. خطای بزرگی است که ارزش را در خودِ کالایی که برای انسان های اقتصادی ارزشمند است جستجو کنیم و روا نیست اقتصاد دانان چنان از “ارزش“ سخن بگویند که گویی چیزی مستقل و واقعی است و آن را عینی تلقی کنند“.
میزس هم به شکلی مشابه اظهار می دارد:
“بی معناست که یک قیمت مشخص را چنان بینیم که گویی در خود چیزی مستقل است. قیمت در واقع بیانگر موضع و دیدگاهی است که انسان ها نسبت به چیزهای در دسترشان دارند و آن هم بسته به وضعیت کنونی آنها در مسیر تلاش شان برای آسان کردن دشواری هاست“.
از این رو قیمت را همواره باید با در نظر داشتن دادوستد خاصی که در آن تعیین می شود بررسی کرد، از آنجا که هر دادوستد خاص است و شرایط ویژه خود را دارد، خطاست که همه این قیمت های متفاوت را با استفاده از ابزارهایی نظیر منحنی های عرضه و تقاضا تجمیع کنیم و همگن و همسان در نظر بگیریم.
قیمت ها چگونه تعیین میشوند؟
برخلاف دیدگاه اقتصاد متعارف، قیمت ها از پیش داده و معین نیستند، بلکه باید یک نفر آنها را تعیین کند و آن هم کسی جز تولیدکننده نیست. وقتی تولیدکننده قیمتی برای محصولش تعیین می کند، به نفع اوست که این قیمت به اندازه ای باشد که با در نظر داشتن مقدار کالای فروش رفته سودی نصیب او شود. در تعیین قیمت، تولیدکننده/کارآفرین باید چند نکته را در نظر بگیرد: مشتریان حاضرند تا چه اندازه پولشان را برای این محصول خرج کنند، قیمت دیگر کالاهای رقیب چقدر است و چقدر برای تولید محصول هزینه شده است.
درست است که تولیدکنندگان قیمت را تعیین می کنند، ولی در واقع این مصرف کنندگان اند که با خرید یا خودداری از خرید کالاها، تصمیم گیرنده نهایی در مورد سودآوری بنگاه ها هستند. از این رو تولیدکننده به یک معنا در بندِ مصرف کننده است. اگر در یک قیمت مشخص به دلیل اینکه تعداد کافی از محصول فروخته نشده است، تولید کننده نتواند از سرمایه گذاری اش بازده مثبتی به دست آورد، برای جبران چاره ای جز کاهش قیمت ندارد. نیاز به توضیح نیست که کارآفرینان در کنار تغییر قیمت فروش محصول خود، برای حفظ سودآوری مجبورند هزینه های تولید را هم تعدیل کنند.
در نتیجه می توان دید که تولید کننده وقتی می تواند از سودآوری خود اطمینان داشته باشد که با قیمت تعیین شده بتواند به حد کافی بفروشد و درآمد مناسبی ایجاد کند؛ درآمدی که افزون بر هزینه های تولید، بهره (هزینه سرمایه) را هم جبران کند. سودآوری یک بنگاه در واقع به این معناست که هم تولیدکننده و هم مصرف کنندگان توانسته اند رفاه خود را افزایش دهند. تولیدکننده با سرمایه گذاری مقدار معینی پول به مقدار پول بیشتری می رسد، این پول بیشتر، به نوبه خود، این امکان را به او می دهد که به مقدار کالا و خدمات بیشتری دسترسی داشته باشد و بتواند وضعیت زندگی و رفاه خود را بهبود بخشد. به شکلی مشابه، مصرف کننده هم با مبادله پول خود با کالا و خدماتی که بیشترین اولویت را برایش دارند، استانداردهای زندگی خود را افزایش می دهد.
می توان دید که تعیین قیمت در واقعیت هیچگاه مکانیکی و خودکار نیست. تولیدکنندگان/کارآفرینان اند که باید دریابند آیا افزایش قیمت کار درستی است یا خیر، آیا افزایش قیمت کالا با توجه به اینکه اغلب کاهشی در مقدار تقاضا به وجود می آورد، همچنان سودآور است؟ وقتی کالایی در قیمت مشخص سودآور است، این پیام رابه کارآفرین می دهد که مصرف کنندگان در این قیمت خواهان آن کالا هستند. از این رو قیمت عاملی مهمی است که در چگونگی بکارگیری منابع اثرگذار است.
پس ملاحظه می کنید که آنچه مقدار عرضه کالا را مشخص می کند یک الگوی تقاضای فرضی (منحنی تقاضا) نیست، بلکه ارزیابی تولیدکننده از این است که در آن زمان و مکان خاص، کالای عرضه شده مُهر تایید تعداد کافی از مصرف کنندگان را خواهد داشت یا خیر. تولیدکننده باید در حد امکان در تعیین قیمت ها دقت به خرج دهد تا بتواند کالاهایش را با سود مناسب به فروش رساند.
چند خطای دیگر
در چارچوب غالب عرضه و تقاضا، افزایش هزینه های تولید در جابه جا شدن منحنی عرضه به چپ (پایین) خود را نشان می دهد و این قیمت کالا را افزایش خواهد داد. در این چارچوب هزینه تولید یک ورودی مهم در تعیین قیمت کالاهاست.
با این حال پیشتر هم گفتیم که تصمیم مشتری برای خریدن یا نخریدن کالاها تنها عاملی است که قیمت را تعیین می کند. خریداران کاری به هزینه تولید یک کالای خاص ندارد. قیمتی که او حاضر است برای یک کالا پرداخت کند بر طبق اولویت هایش در زمان تصمیم برای خرید تعیین می شود. هزینه تولید برای او اهمیت ندارد.
وانگهی، نظریه هزینه تولید زمانی که می خواهد چگونگی تعیین قیمت کالا و خدماتی که هزینه ای برای ایجادشان صرف نشده است را توضیح دهد، به مشکل بر می خورد- برای مثال، قیمت یک زمین بکر که کاری روی آن انجام نگرفته است چگونه تعیین می شود؟ همینطور این نظریه در توضیح قیمت بالای تابلوهای نقاشی مشهور در می ماند، زیرا قیمت بسیار زیاد این نقاشی ها در بازار آشکارا ربطی به هزینه تولیدشان ندارد. رُثبارد در اینباره می نویسد:
“به شکل مشابه، قیمت خدمات مصرفی ناملموس مانند سرگرمی، کنسرت ها، پزشکان، خدمتکاران خانگی و نظیر آن را کمتر بتوان بر اساس هزینه ای به کار رفته در ارائه آنها توضیح داد“.
اقتصاددانان جریان اصلی (اقتصاد متعارف) با الهام از چارچوب عرضه و تقاضا برای یک کالای خاص آن را به کل اقتصاد تعمیم می دهند و برای اقتصاد کشور و جهان هم منحنی عرضه و تقاضا رسم می کنند. برای مثال، آنها بر این باورند که اگر اقتصاد عملکرد مطلوبی ندارد باید با استفاده از سیاست های مالی و پولی تقاضا را تقویت کرد و افزایش داد. با این کار، به فرض ثابت ماندن منحنی عرضه، منحنی تقاضا به سمت راست (بالا) جابه جا خواهد شد و خروجی کلی اقتصاد افزایش خواهد یافت. نیاز به گفتن نیست که این چارچوب رایج عرضه و تقاضا بهانه ای برای دخالت دولت و بانک مرکزی در کسب و کارهاست.
اما در این چارچوب گفته نمی شود که چگونه بالا رفتن تقاضا به خروجی بیشتر اقتصادی می انجامد. افزون بر این هیچ حرفی هم از چگونگی تامین وجه (funding) برای این افزایش خروجی در میان نیست. در واقعیت، تولیدکننده است که محصولات جدید را به بازار معرفی می کند، آنهایند که افزایش کالا و خدمات را محقق می کنند و مصرف کنندگان به خودی خودی نقشی ندارند. تولیدکننده محصول جدید را به مصرف کننده عرضه می کند و او نیز به نوبه خود با خریدن یا نخریدن آن سرنوشت محصولات و سودآوری را رقم می زند. بنابراین نباید تصور کرد که تقاضا به صورت خودکار عرضه را به راه می اندازد.
نمودارهای عرضه و تقاضا همچنین توجیهی برای نظریه های انحصارگری هم فراهم می آورند، نظریه هایی تخیلی که به دولت ها این بهانه را می دهند تا با مداخله های غیرضروری کسب و کارهای موفق را نابود کنند. برای مثال، این باور وجود دارد که شرکتی که قیمت ها را بالاتر از سطح قیمت رقابتی نگاه داشته است دست به انحصارگری زده است و باید با آن مقابله شود.
حتی اگر این استدلال را بپذیریم، باز هم هیچ راهی برای تشخیص بالا بودن قیمت از سطح به اصطلاح تعادلی وجود ندارد (قیمت انحصار). با چه معیاری می توان تعیین کرد که قیمت رقابتی چقدر است؟ رُثبارد در اینباره می نویسد:
“هیچ راهی برای تعریف “قیمت انحصار“ وجود ندارد، زیرا هرگز نمی توان “قیمت رقابتی“ را که قرار است مبنای تعریف آن به اصطلاح “قیمت انحصار“ باشد به دست آورد“.
در تحلیل منحنی های عرضه و تقاضا برای کل اقتصاد، اقتصاددانان عدد خروجی حاصل و قیمت متوسط آن را به کار می گیرند، اما نمی توان برای هیچ یک از آن دو (قیمت متوسط و خروجی کل) تعریفی منطقی به دست داد. چطور می توان برای یک پیراهن ۱۰ دلاری و یک لیتر نوشیدنی ۵۰ دلاری قیمت متوسط تعیین کرد؟ همینطور نمی توان ده پیراهن و یک لیتر شراب را با هم جمع زد و خروجی کل اقتصاد را محاسبه کرد. از این روست که ادعا می کنیم چارچوب نموداری عرضه و تقاضا برای کل اقتصاد بر بنیانی سست استوار است.
گذشته از این، مفهوم تعادل چنانکه که در چارچوب رایج عرضه و تقاضا نشان داده می شود، گمراه کننده است. تعادل در سیاق رفتار هدفمند و آگاهانه هیچ ربطی به برخورد منحنی های عرضه و تقاضا ندارد. تعادل زمانی رخ می دهد که اهداف فرد برآورده شده باشد. وقتی یک تولیدکننده در فروش محصولش موفق عمل کرده و سود به دست آورده است، می توان گفت به تعادل رسیده است.
قضیه برای مصرف کنندگانی که محصول را برای رسیدن به اهداف مختلف خود خریداری کرده اند هم متفاوت نیست و آنها نیز به این معنا به تعادل دست یافته اند. از این رو، سیاست های دولت و بانک مرکزی که جابه جا کردن آن منحنی های خیالی و رسیدن به تعادل را هدف گرفته است، در واقع جز باز داشتن مصرف کننده و تولیدکننده از رسیدن به اهدافشان حاصلی ندارد، در واقع چنین سیاست هایی از رسیدن اقتصاد به تعادل واقعی جلوگیری می کند.
نتیجه گیری
نمودارهای عرضه و تقاضا که در اقتصاد متعارف رایج استفاده می شود اقبال فراوانی دارند و دلیل آن هم چیزی جز سادگی کاربرد آنها نیست، ولی این ابزارها چندان با آنچه در واقعیت رخ می دهد نسبتی ندارند. اقتصادها در دنیای واقعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که بتوان آنها را با چند نمودار ساده شبیه سازی کرد، نمودارهایی که “عدم قطعیت”، “خطر کردن های کارآفرینان” و “تغییرات بی امان اقتصاد بازار” را در نظر نمی گیرند.
اما از سویی، این ابزارها چندان بی خطر هم نیستند، زیرا تصمیم گیران دولتی و بانک مرکزی بر مبنای آنها به تدوین سیاست های گوناگون می پردازند. البته تعجبی هم ندارد که چرا آنها همواره شکایت دارند که رفتارهای واقعی اقتصاد با پیش بینی های حاصل از این ابزارها و مدل ها فاصله زیادی دارد.
عرضه و تقاضا چیست و چه رابطهای با هم دارد؟
عرضه و تقاضا شاید یکی از اساسیترین مفاهیم اقتصاد و رکن مهم اقتصاد بازار محسوب میشود. تقاضا به مقدار محصول یا خدمتی اطلاق میشود که برای خریداران مطلوب باشد. مقدار تقاضا، مقداری از محصول یا خدمت است که مردم مایل به خریدن آن با قیمتی مشخص هستند؛ رابطهی میان قیمت و مقدار تقاضا به رابطهی تقاضا معروف است. عرضه نشاندهندهی مقدار آوردهی بازار است. مقدار عرضه به مقدار محصول یا خدمتی گفته میشود که تولیدکننده مایل به تأمین آن با قیمت مشخص است. ارتباط میان قیمت و مقدار محصول یا خدمت عرضهشده به بازار را رابطهی عرضه میگویند؛ بنابراین، قیمت بازتابی از عرضه و تقاضاست.
رابطهی بین عرضه و تقاضا ریشه در نیروهای پشت پردهی تخصیص منابع دارد. در تئوریهای اقتصاد بازار، تئوری عرضه و تقاضا بر تخصیص منابع به کاراترین شکل ممکن تأکید دارد. اما چگونه؟ برای پاسخ به این سؤال نگاهی به قانون عرضه و تقاضا میاندازیم.
قانون تقاضا
قانون تقاضا بیان میکند در صورت برابر بودن سایر عوامل، هر چه قیمت یک کالا بالاتر باشد، افراد کمتری متقاضی آن کالا خواهند بود. مقداری از کالا که خریداران با قیمتی بالاتر میخرند کمتر است، زیرا با بالا رفتن قیمت یک کالا، هزینهی فرصت خرید آن کالا نیز بالا میرود. در نتیجه، مردم بهطور طبیعی از خرید محصول چشمپوشی میکنند. نمودار زیر نشان میدهد که شیب منحنی به سمت پایین حرکت میکند.
هر نقطه روی منحنیِ تقاضا نشاندهندهی ارتباط مستقیمِ مقدار تقاضا (Q) و قیمت (P) است؛ بنابراین در نقطهی A، مقدار تقاضا Q1 و قیمت آن P1 خواهد بود و به همین ترتیب برای سایر نقاط روی منحنی. منحنی رابطهی تقاضا ارتباط معکوس میان قیمت و مقدار تقاضا را نشان میدهد. هر چه قیمت یک کالا بالاتر باشد، مقدار تقاضای آن پایین میآید (نقطهی A) و هرچه قیمت پایینتر باشد، مقدار تقاضای کالا بیشتر میشود (نقطهی C).
قانون عرضه
همانند قانون تقاضا، قانون عرضه نشاندهندهی مقادیری است که با قیمتی مشخص به فروش میرسد، اما بر خلاف قانون تقاضا، رابطهی عرضه یک شیب رو به بالا را به نمایش میگذارد، یعنی هر چه قیمت بالاتر برود، مقدار عرضه بیشتر میشود. تولیدکنندگان در قیمتهای بالاتر عرضه را بیشتر میکنند، زیرا فروش تعداد زیاد محصول در قیمتی بالاتر درآمد آنها را بیشتر میکند.
هر نقطه روی منحنی منعکسکنندهی ارتباط میان مقدار عرضه (Q) و قیمت (P) است. در نقطهی B، مقدار عرضه Q2 و قیمت P2 است و به همین ترتیب برای سایر نقاط روی منحنی.
زمان و عرضه
بر خلاف رابطهی تقاضا، رابطهی عرضه عنصری از زمان به حساب میآید. زمان در عرضه اهمیت دارد، زیرا تأمینکنندگان باید به سرعت به تغییر در عرضه یا قیمت واکنش نشان بدهند اما نه همیشه؛ بنابراین فهم این موضوع مهم است که آیا یک تغییر قیمتی در نتیجهی تغییر در تقاضا، موقتی است یا دائم.
فرض کنیم به دلیل شدت باران در فصل بهار، بازار شاهد افزایش تقاضا و قیمت برای محصول چتر است. تأمینکنندگان ممکن است خیلی ساده با شدت دادن به سرعت و زمان استفاده از تجهیزات خود، پاسخگوی تقاضا باشند، اما اگر این بارانهای مداوم در نتیجهی تغییرات آب و هوا باشد، مردم برای کل سال به چتر نیاز خواهند داشت، در نتیجه انتظار میرود تغییر در تقاضا و قیمت طولانیمدت باشد؛ در نتیجه تأمینکنندگان، تجهیزات و زیرساختهای تولیدی خود را به منظور برآوردن این تقاضای طولانیمدت تغییر خواهند داد.
رابطهی عرضه و تقاضا
حال که با قوانین عرضه و تقاضا آشنا شدیم، با یک مثال تأثیر عرضه و تقاضا را بر قیمت مورد بررسی قرار میدهیم.
فرض کنید که یک آلبوم موسیقی با قیمت ۲۰ هزار تومان عرضه شده است. از آنجا که در تحلیلهای پیشینِ شرکتِ تهیهکنندهی آلبوم مشخص شده بود که مشتریان آلبوم را با قیمتی بالاتر از ۲۰ هزار تومان خرید نمیکنند، تنها ۱۰ سیدی آلبوم عرضه شد، چرا که هزینهی فرصت آن برای تهیهکننده در تولید بیشتر بسیار بالاست. با این حال، اگر این ۱۰ سیدی آلبوم مورد تقاضای ۲۰ نفر باشد، قیمت متعاقبا بالا خواهد رفت، زیرا بر اساس رابطهی تقاضا، با افزایش تقاضا، قیمت نیز بالا میرود. در پی آن، با توجه به رابطهی عرضه افزایش قیمت باعث خواهد شد تا سیدی بیشتر عرضه شود، چرا که هر چه قیمت بالاتر باشد، مقدار عرضه بیشتر خواهد شد.
در مقابل، اگر ۳۰ سیدی تولید شود و تقاضا هنوز همان ۲۰ باشد، قیمت بالا نخواهد رفت، زیرا عرضه بیش از تقاضاست. در حقیقت، بعد از اینکه نیاز ۲۰ مصرفکننده با خرید سیدیها رفع شود، در نتیجه ممکن است تهیهکنندگان برای فروش آنها اقدام به پایین آوردن قیمت کنند. قیمت پایینتر باعث میشود افرادی که به نظر آنها هزینهی فرصت خرید سیدی با قیمت ۲۰ هزار تومان بسیار بالا بوده است، نظرشان به خرید سیدیها جلب شود.
تعادل
وقتی عرضه و تقاضا برابر باشند (یعنی زمانی که تابع عرضه و تابع تقاضا یکدیگر را قطع میکنند) به نقطهی برخورد دو منحنی در اقتصاد تعادل میگویند. در این نقطه، تخصیص کالاها در کارامدترین حالت خود قرار دارد، زیرا مقدار کالاهای عرضهشده دقیقا برابر با مقدار کالای مورد تقاضاست؛ بنابراین، همه در این شرایط اقتصادی خشنود هستند. در یک قیمت مشخص، عرضهکنندگان همهی کالاهای تولیدشده را به فروش میرسانند و مصرفکنندگان همهی کالای مورد تقاضای خود را به دست میآورند.
همانطور که در نمودار میبینید، تعادل در نقطهی تقاطع منحنیهای عرضه و تقاضا رخ میدهد که نشان میدهد در این نقطه هیچ نوع کمبودی در تخصیص وجود ندارد. در نقطهی تعادل، قیمت کالاها P* و مقدار آن Q* خواهد بود. این اعداد به قیمت و مقدار تعادلی معروف هستند. این تعادل تنها در تئوری قابل حصول است؛ بنابراین در دنیای واقعی قیمتهای کالاها و خدمات بسته به نوسانات عرضه و تقاضا دائما در حال تغییر هستند.
عدم تعادل
عدم تعادل زمانی اتفاق میافتد که قیمت یا مقدار برابر با P* یا Q* نباشد.
۱. مازاد عرضه
اگر قیمتی بالاتر از قیمت تعادلی تعیین شود، مازاد عرضه در اقتصاد رخ میدهد و بازار با ناکارامدی تخصیصی مواجه خواهد شد.
در قیمت P1، مقدار کالاهایی که تولیدکنندگان در صدد عرضهی آن هستند با Q2 نشان داده شده است. در قیمت P1، مقداری که مصرفکنندگان میخواهند مصرف کنند Q1 است، مقداری که بسیار کمتر از Q2 است. از آنجا که Q2 بیشتر از Q1 است، مقدار بسیار زیادی تولید و مقدار بسیار کمی مصرف میشود. عرضهکنندگان در تلاش هستند تا محصول بیشتری تولید کنند با این هدف که با فروش محصولات سود بیشتری کسب نمایند، اما در نظر مصرفکنندگان، محصول جذابیت کمتری دارد و در نتیجه کمتر میخرند، زیرا قیمت آن بسیار بالاست.
۲. مازاد تقاضا
مازاد تقاضا زمانی به وجود میآید که قیمتی کمتر از قیمت تعادلی تعیین شود. از آنجا که قیمت بسیار پایین است، مصرفکنندگان بسیار زیادی خواهان آن محصول هستند، در حالی که تولیدکنندگان به اندازهی کافی تولید نکردهاند.
در این وضعیت، در قیمت P1، مقدار کالاهای مورد تقاضا توسط مصرفکنندگان در این قیمت Q2 است. در مقابل، مقدار کالایی که تولیدکنندگان با این قیمت مایل به تولید هستند Q1 است؛ بنابراین، بازار برای برآوردن تقاضای مصرفکنندگان با کمبود کالا مواجه خواهد شد. همچنان که مصرفکنندگان باید با سایرین برای خرید محصولات با قیمتی مناسب رقابت کنند، این تقاضا قیمت را بالا میکشد و باعث میشود عرضهکنندگان بخواهند محصول بیشتری عرضه و قیمت را به نقطهی تعادل نزدیکتر کنند.
انتقال و حرکت
در اقتصاد، حرکت و انتقال در ارتباط با منحنیهای عرضه و تقاضا نشانگر پدیدههای بازاری بسیار متفاوتی هستند:
۱. حرکت
حرکت به معنای تغییر در طول منحنی است. در منحنی تقاضا، حرکت نشاندهندهی تغییر در قیمت و تعداد مورد تقاضا از یک نقطه به نقطهی دیگر منحنی است. این حرکت دلالت بر این دارد که رابطهی تقاضا پایدار خواهد ماند؛ بنابراین، حرکت در طول منحنیِ تقاضا زمانی اتفاق خواهد افتاد که قیمت کالا تغییر کند و مقدار تقاضا نیز بر طبق رابطهی تقاضای اصلی دچار تغییر شود. به عبارت دیگر، حرکت زمانی رخ میدهد که تغییر در مقدار تقاضا تنها به علت تغییر در قیمت اتفاق بیفتد و بالعکس.
همانند حرکت در طول منحنی تقاضا، حرکت در طول منحنی عرضه به این معناست که رابطهی عرضه پایدار میماند؛ بنابراین، حرکت در طول منحنی عرضه زمانی اتفاق میافتد که قیمت کالا و مقدار عرضه نیز بر اساس رابطهی اصلی عرضه تغییر کند. به عبارت دیگر، حرکت زمانی اتفاق میافتد که تغییر در مقدار عرضه تنها به علت تغییر در قیمت رخ دهد و بالعکس.
۲. انتقال
انتقال در منحنی عرضه یا تقاضا زمانی رخ میدهد که مقدار تقاضا یا عرضهی یک کالا تغییر کند، هر چند قیمت دستخوش تغییر نشود. برای نمونه، اگر قیمت یک بطری آب معدنی ۵۰۰ تومان باشد و مقدار تقاضای آن از Q1 به Q2 تغییر کند، آنگاه در تقاضای آب معدنی انتقال رخ میدهد. انتقال در منحنی عرضه اشاره دارد که رابطهی اصلی تقاضا تغییر کرده است، یعنی مقدار تقاضا تحت تأثیر عاملی غیر از قیمت است. برای مثال مطرحشده، انتقال در رابطهی تقاضا در صورتی رخ میدهد که آب معدنی تنها نوشیدنی موجود برای مصرف باشد.
در مقابل، اگر قیمت یک بطری آب معدنی ۵۰۰ تومان باشد و مقدار عرضهی آن از مقدار Q1 به مقدار Q2 کاهش یابد، آنگاه یک انتقال در عرضهی آب معدنی رخ خواهد داد. همانند انتقال در منحنی تقاضا، انتقال در منحنی عرضه به این نکته اشاره دارد که منحنی اصلی عرضه تغییر کرده است، یعنی مقدار عرضه تحت تأثیر عاملی غیر از قیمت قرار دارد. انتقال در منحنی عرضه در صورتی رخ خواهد داد که مثلا بلایای طبیعی باعث کمبود آب معدنی شود؛ در نتیجه تولیدکنندگان آب معدنی مجبور خواهند شد تا آب معدنی کمتری با همان قیمت عرضه کند.
عرضه و تقاضا
بحث عرضه و تقاضا، از اساسی ترین و مهم ترین مفاهیم در اقتصاد می باشد که رکن پایه ای برای بازار محسوب می شود. رابطه بین قیمت و میزان تقاضا، به رابطه تقاضا معروف می باشد که تعیین کننده مقدار و قیمت عرضه است.
مقدار عرضه به مقدار کالا یا خدمتی گفته می شود که تولید کننده آن را با قیمت مشخصی تامین می کند.
عرضه و تقاضا:
رابطه بین قیمت و میزان تولید محصول و یا خدمات ارائه شده به بازار، به رابطه عرضه موسوم می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که قیمت، بازتابی از عرضه و تقاضا است.
تقاضا:
به مقدار کالا یا خدمتی که برای مصرف کنندگان مطلوب باشد، تقاضا Demand گفته می شود. به بیان دیگر می توان گفت، مقدار تقاضا، مقداری از کالا یا خدمت می باشد که مردم تمایل دارند آن را با قیمت مشخصی خریداری نمایند.
به مقدار کالا یا خدمتی که تولید کنندگان تمایل به تامین آن با قیمت مشخصی برای فروش در بازار دارند، عرضه supply می گویند که نشان دهنده مقدار آورده بازار می باشد.
رابطه بین قیمت که با P نشان داده می شود و محصول یا کالا که با Q نشان داده می شود، رابطه عرضه و رابطه بین قیمت و تقاضا را رابطه تقاضا می گویند. در واقع می توان گفت قیمت بازتابی ار عرضه و تقاضاست.
پایه و اساس عرضه و تقاضا در تخصیص منابع نهفته است که تئوری های عرضه و تقاضا در آن پایه ریزی می شود.
قانون تقاضا:
قانون تقاضا بیان کننده این است که هر چه قیمت یا کالا بالاتر باشد، خریدار کمتری دارد. این در صورتی امکان پذیر است که بقیه عوامل یکسان باشند.
قانون عرضه:
همان طور که در قانون تقاضا مشاهده می شود، قانون عرضه نیز نشان گر مقادیری می باشد که با قیمت مشخصی به نقطه تعادل در نمودار عرضه و تقاضا فروش می رسد.
لازم به ذکر است که بر خلاف قانون تقاضا، رابطه عرضه یک شیب رو به بالا دارد یعنی با بالا رفتن قیمت، مقدار عرضه بیشتر می شود.
تولید کنندگان کالا، زمانی که قیمت بالا می رود، عرضه را بیشتر می کنند زیرا با این کار، درآمد آنها افزایش می یابد که در طول فروش زیاد با قیمت بالا به طول می انجامد.
عوامل تاثیرگذار بر عرضه:
عواملی همچون موارد زیر می توانند روی میزان عرضه و تولید به طور مستقیم تاثیر گذار باشند.
- ظرفی تولید
- هزینه تولید مانند حقوق نیروی کار
- مواد اولیه
- تعداد رقبا
عوامل تاثیر گذار بر تقاضا:
از جمله عواملی که بر میزان تقاضا تاثیر گذار می باشند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- کیفیت
- هینه محصول
- تعداد محصولات جایگزین قابل دسترس
- میزان تبلیغات
- میزان تغییرات در قیمت محصولات
موسسه مشاوران مطالعه مقاله تورم اقتصادی را به شما عزیزان پیشنهاد می کند.
تعادل عرضه و تقاضا
زمان و عرضه:
رابطه عرضه، بر حسب زمان محاسبه می شود. در واقع می توان گفت بر خلاف تقاضا، زمان در عرضه اهمیت زیادی دارد. به همین علت، تولید کنندگان باید میزان عرضه را با توجه به زمان برنامه ریزی نمایند در نتیجه باید فهمید که تغییرات قیمت در نتیجه تغییر تقاضا، دائمی است یا موقت.
تعادل:
زمانی که میزان عرضه با میزان تقاضا برابر باشند، یعنی زمانی که تابع تقاضا و تابع عرضه هم دیگر را قطع کنند، در آن نقطه این دو منحنی به تعادل می رسند.
در نقطه تعادل، تخصیص کالا ها در بهترین حالت خود برای مشتریان و تولید کنندگان قرار دارد زیرا میزان کالا و خدمات عرضه شده برابر با میزان کالا و خدمت مورد تقاضا می باشد و این نقطه، شرایط مطلوب را برای اقتصاد و جامعه به همراه دارد.
عدم تعادل:
عدم تعادل در زمانی اتفاق می افتد که قیمت یا مقدار برابر با P* یا Q* نباشد که در این صورت، حالات زیر را دارد:
مازاد عرضه:
اگر قیمتی بالاتر از قیمت تعادلی باشد، مازاد عرضه در اقتصاد رخ داده است و بازار با ناکارآمدی تخصیصی مواجه خواهد شد.
مازاد تقاضا:
مازاد تقاضا در زمانی اتفاق می افتد که قیمتی پایین تر از قیمت تعادلی تعیین شود. از آنجایی که در این مورد، قیمت بسیار پایین می باشد، مصرف کنندگان بسیاری تقاضای خرید آن محصول را دارند، در حالی که تولید کنندگان به اندازه کافی، آن کالا را تولید نکرده اند.
انتقال و حرکت:
در علم اقتصاد، حرکت و انتقال در ارتباط با منحنی های عرضه و تقاضا نشان دهنده پدیده های بازاری بسیار متفاوتی از جمله موارد زیر هستند:
حرکت:
حرکت در علم اقتصاد به معنی تغییر در طول منحنی عرضه و تقاضا می باشد که در این منحنی، حرکت تقاضا نشان دهنده تغییر در قیمت و تعداد مورد تقاضا از یک نقطه به نقطه دیگر منحنی است.
این حرکت به این معنی است که رابطه تقاضا پایدار خواهد ماند. بنابراین، حرکت در طول منحنی تقاضا زمانی رخ می دهد که قیمت کالا تغییر کند و مقدار تقاضا نیز بر اساس رابطه تقاضای اصلی دچار تغییر گردد.
به عبارتی می توان گفت، حرکت زمانی رخ می دهد که تغییر در میزان تقاضا، تنها به دلیل تغییر در قیمت اتفاق بیفتد و بر عکس.
انتقال:
در علم اقتصاد و در مبحث عرضه و تقاضا، انتقال در منحنی عرضه و یا منحنی تقاضا زمانی رخ می دهد که میزان تقاضا و یا عرضه یک کالا تغییر کند، هر چند قیمت دست خوش تغییر نگردد.
عنصر تعیین کننده رفتار عرضه و تقاضا:
با بررسی رفتار تولید کنندگان و مصرف کنندگان به این نتیجه می رسیم که قیمت (پول) عامل اساسی تغییر رفتار می باشد.
افزایش قیمت کالای تولیدی، میزان تولید و عرضه را افزایش می دهد زیرا افزایش قیمت، افزایش سود را به دنبال دارد که این خود عامل مشوق و انگیزه بخش در میزان تولید است.
از طرفی می توان گفت زمانی که قیمت یک کالا افزایش می یابد، میزان تقاضای آن کالا کمتر می شود و مصرف کننده تمایل خود را برای خرید آن کالا از دست می دهد. یعنی این قیمت (پول) است که بر میزان عرضه و تقاضا تاثیر مستقیم می گذارد.
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله رکود اقتصادی را به شما پیشنهاد می کنیم.
دیدگاه شما