شناسایی الگوهای کندل برگشتی (بازگشتی)
از ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال، بررسی الگوهای کندلی میباشد. در این مقاله میکوشیم الگوهای کندل برگشتی پرتکرار، نحوه شناسایی و بهترین محل برای شکلگیری آنها را بررسی کنیم.
الگوهای کندل برگشتی
این نوع از الگوهای کندلی به منزله محتمل بودن پایان روند میباشند و معمولا بعد از شناسایی آنها تحلیلگران خود را برای معاملات معکوس آماده میکنند. تعداد بیشماری الگوی کندل بازگشتی در بازار شناسایی شده است که در این مقاله سعی شده است پرتکرارترین و کلیدیترین آنها مورد بررسی قرار گیرد.
محدودیتهای کندل برگشتی
همانند سایر ابزارهای قدرتمند تحلیل تکنیکال، الگوهای کندلی نیز محدودیتهایی دارند که آشنایی با محدودیتها قبل از استفاده از این الگوها، مفید خواهد بود. از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مهمترین محدودی، محل شکلگیری الگوها میباشد. تنها حالتی از شکلگیری الگوهای کندلی که برای تحلیلگران حرفهای ارزش بررسی دارد، شکلگیری آنها در محدودههای کلیدی حمایت و مقاومت، پیوتهای ماژور، سقف و کف کانالهای موازی و مناطق PRZ الگوهای هارمونیک میباشد. این مورد به قدری مهم است که تمامی الگوهای شکل گرفته در خارج از این چهارچوب، سیگنال باطل محسوب میشوند و غیر قابل بررسی میباشند.
- اعتبار الگوهای کندلی نهایتا تا ۳ یا چهار کندل بعد از تشکیل میباشد چرا که شکلگیری سریع کندلها خصوصا در تایم فریمهای پایین، احتمال تغییر در اعتبار الگوهای کندلی را بالا میبرد.
- لزوما بلافاصله پس از شناسایی الگوهای کندل برگشتی (بازگشتی)، روند بازار تغییر نخواهد کرد و این امر در صورت برقراری فاکتورهای دیگر از قبیل واگرایی، تغییر در قدرت خریداران و فروشندگان و سایر عوامل مشابه اتفاق خواهد افتاد.
شناسایی الگوهای کندل برگشتی در محدوده حمایت و مقاومت
همانطور که اشاره شد صرفا الگوهای کندلی اعتبار لازم برای بررسی و تحلیل را دارند که در محدوده حمایت و مقاومتهای کلیدی شکل بگیرند.
الگوی مرد آویخته (Hanging Man)
خصوصیات این الگو:
- سایه پایینی این الگو باید حداقل سه برابر سایه بالایی کندل باشد.
- رنگ بدنه ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی این الگو مهم نمیباشد.
- شکلگیری این الگو در سقف و انتهای یک روند صعودی میتواند هشدار پایان روند قبلی باشد.
- درصورت شکلگیری شکاف با کندل قبلی، اعتبار الگو بیشتر میشود.
- هر اندازه که سایه پایینی بلندتر از سایه بالایی باشد، اعتبار شکلگیری الگو بیشتر میشود.
نکته معاملاتی: پس از شناسایی این الگو، توجه به کندل بعدی مهم میباشد. در صورتی که کندل بعدی نزولی باشد و پایینتر از قیمت بسته شدن کندل مرد آویخته باشد، وارد معامله میشویم.
الگوی چکش (Hammer)
الگوی چکش همانند الگوی مرد آویخته میباشد با این تفاوت که در کف و انتهای روند نزولی شکل میگیرد.
خصوصیات این الگو:
- این الگو در کف و در انتهای یک روند نزولی شکل میگیرد.
- شکل کندل این الگو با الگوی مرد آویخته یکسان است و فقط محل شکلگیری آنها متفاوت است. الگوی چکش در کف و الگوی مرد آویخته در سقف شکل میگیرد.
تصویر زیر مثال مناسبی از این الگوی پرقدرت میباشد.
الگوی کندلی چکش وارونه (Inverted Hammer)
خصوصیات این الگو:
- رنگ بدنه این الگو اهمیتی ندارد اما در صورت صعودی بودن کندل، الگو از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد بود.
- هرچه بدنه کوتاهتر و سایه پایینی بلندتر باشد، الگو از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد بود.
- در صورت ایجاد شکاف بین قیمت بسته شدن کندل قبل الگوی چکش وارونه و قیمت باز شدن کندل، اعتبار الگو بیشتر میباشد.
نکته معاملاتی: در صورت صعودی بودن کندل پس از الگوی شکل گرفته و بسته شدن آن بالاتر از قیمت پایانی، وارد معامله میشویم.
الگوی کندلی ستاره ثاقب (Shooting Star)
همانگونه که در تصویر قابل مشاهده است، الگوی ستاره ثاقب همانند الگوی مرد آویخته میباشد با این تفاوت که سایه بالایی بلندتر از سایه پایینی میباشد. تمام نکات معاملاتی و خصوصیات الگوی ستاره ثاقب با الگوی مرد آویخته مشترک میباشد.
تایید الگوهای کندل برگشتی با اندیکاتورها
قدرتمندترین ابزارهای تکنیکالی نیز در ترکیب با یکدیگر، معتبرتر و قابل استنادتر میشوند. به همین منظور برای تایید الگوهای کندلی و بالابردن اعتبار آنها، این الگوها را با اندیکاتورهای اسیلاتور ترکیب میکنیم تا از احتمال برگشت روند و معاملات برگشتی خود، اطمینان بیشتری حاصل کنیم.
در ادامه نمونههایی از ترکیب الگوهای کندلی و اندیکاتور اسیلاتور RSI و MACD، به منظور درک بهتر مطلب ارائه شده است.
در تصویر بالا، 1) الگوی کندلی ستاره ثاقب 2) حضور در محدوده مقاومتی قوی 3) وجود واگرایی مخفی در اسیلاتور RSI به عنوان دلایل قدرتمند برای ورود به معامله فروش و پیشبینی ریزش بازار میباشد.
همچنینی در این نمونه، 1) حضور در محدوده حمایتی پرقدرت، 2) شناسایی الکو کندلی چکش وارونه و 3) وجود واگرایی ساده در اسیلاتور MACD دلایل قانع کنندهای برای ورود به معامله خرید و پیشبینی رشد قیمت در سهم میباشد.
جمعبندی
به منظور ورودی مطمئن به معاملات برگشتی (بازگشتی) میتوان از ابزارهای تکنیکالی بهره برد. از جمله این ابزارها، شناسایی الگوهای کندل برگشتی میباشد. در این مقاله به بررسی نحوه شناسایی الگوهای کندل بازگشتی پرداختیم. برای آشنایی بیشتر با الگوهای کندل استیک، مقالات آموزشی سایت کارگزاری اقتصاد بیدار را مطالعه فرمایید.
مرحله دوم : یافتن محتمل ترین نقطه یا محدوده بازگشتی بازار
مرحله دوم : یافتن محتمل ترین نقطه یا محدوده بازگشتی بازار
مرحله دوم : یافتن محتمل ترین نقطه یا محدوده بازگشتی بازار
همان طور که قبلا هم اشاره شد ; استراتژی حرکات قیمتی بیشتر به دنبال یافتن سطوح و محدوده های بازگشتی است ; این محدوده ها می توانند بازگشت از تصحیح روند باشند یا بازگشت بازار به دلیل خاتمه روند و یا بازگشت بازار از کف یا سقف دامنه نوسانی باشند.
در این مرحله ما با استفاده از ابزار های ساده تکنیکال به دنبال یافتن محدوده های مطلوب معاملاتی هستیم ; حمایت/ مقاومت و عرضه/تقاضا محتمل ترین محدوده های بازگشتی بازار را نشان می دهند .
نحوه تعیین سطوح حمایت و مقاومت
سطوح حمایت و مقاومتی بازار ; سطوحی هستند که قبلا یا نقش حمایتی داشتند یا نقش مقاومتی ; زمانیکه قیمت ها در بازار کاهش می یابد و به سطح مشخصی می رسد و قیمت درست از همین سطح مشخص به سمت بالا بر می گردد .
می توان ادعا کرد که بازار به حمایت برخورد کرده و این سطح ; حمایت بازار است ; یعنی با رسیدن بها ها به این محدوده ; تقاضا از عرضه پیشی گرفته است ; و بازار توسط خریداران حمایت شده است .
در مقابل اگر بازار صعود کند و به سطح مشخصی برسد و سپس به سمت پایین برگردد ; بازار به مقاومت برخورد کرده ; و قیمت مورد نظر مقاومت بازار خواهد بود .
یعنی تقاضا که همان خریداران بازار هستند ; به قیمت تعادلی رسیده اند که فروشندگان تمایل به عرضه آن ارز ; کالا یا سهام را دارند ; یا اصطلاحا مشارکت کنندگان بازار در برابر افزایش بیشتر قیمت ها مقاومت می کنند .
در اینجا بایستی توجه کرد که حمایت یا مقاومت بازار گاها شکسته می شود ; شکست حمایت یا مقاومت یعنی اینکه کندل قیمتی در بالای مقاومت یا در زیر حمایت بسته شود ; و صرفا مشاهده دنباله کندل قیمتی در بالای مقاومت یا زیر حمایت به معنی شکست آن سطح کلیدی نیست .
بروکر خوب فارکس بروکر روبو فارکس بروکر شدن فارکس بروکر فارکس بروکر فارکس آلپاری بروکر فارکس اکسنس بروکر فارکس ایران بروکر فارکس ایرانی بروکر فارکس با کمترین اسپرد
در نمودار زیر به راحتی می توان دید که بازار به مقاومت رسم شده به خوبی واکنش نشان داده و نتوانسته این مقاومت را بشکند .
تشخیص سطوح حمایت یا مقاومتی بازار یکی از سه گام اصلی در استراتژی حرکات قیمتی است ; دلیل اهمیت این سطوح کلیدی ; احتمال بالای واکنش بازار به آن محدوده است .
تعیین حمایت یا مقاومت بازار کار آسانی است ; در نمودار به دنبال نقاطی باشید که بها چندین بار به آن ها واکنش نشان داده است ; سپس با رسم یک خط افقی ; این نقاط را به صورت تقریبی به نیز وصل کنید ; زمانی بازار بدین مرحله نزدیک شد ; توقع عکس العمل بازار را داشته باشید .
نکته ای که بایستی به آن توجه شود ; تقریبی بودن سطوح حمایت و مقاومت است ; ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی گاهی اوقات سطوح حمایت یا مقاومت بازار می توانند یک محدوده باشند ; محدوده ای که می تواند بین ۱۰ تا ۱۵ پیپ یا گاها تا ۵۰ پیپ هم وسعت داشته باشند ; پس همواره دقت کنید که سطوح حمایت مقاومت به جای اینکه تنها یک نرخ قیمتی باشد ; می تواند یک محدوده از قیمت ها باشد .
سریع ترین روش برای تعیین حمایت یا مقاومت در بازار بدین گونه است که به نمودار نگاه کنید و به دنبال سطحی باشید که قیمت در بالا ( حمایت ) یا زیر آن ( مقاومت ) بسته شده باشد ; و سپس در آن سطح یک خط افقی رسم کنید .
برای مثال ; اگر کندل های قیمتی ; چندین بار در بالای نرخ ۱٫۲۵۰۰ بسته شده باشند ; آنگاه می توان ادعا کرد که این سطح حمایت بازار است ; و ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی در صورت اُفت قیمت ها تا محدوده ۱٫۲۵۰۰ ; امکان بازگشت بازار بسیار بالاست ( یعنی تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر خواهد شد ) .
بروکر فارکس تایم بروکر فارکس چیست بروکر فارکس در ایران بروکر فارکس در تهران بروکر فارکس در دبی بروکر فارکس فور یو
همان طور که در نمودار زیر مشاهده می شود ; کندل های قیمتی بازار یا در زیر خط افقی قرار دارد یا در بالای آن ; یعنی در دوره ای از زمان ; این سطح ; نقش مقاومت را داشته و در دوره ای دیگر نقش حمایت را .
می توان دید که کندل های قیمتی چندین بار اقدام به عبور از این سطح کلیدی کرده اند ; اما در نهایت تنها دنباله کندل در زیر یا بالای خط افقی قرار گرفته است ; نه بدنه آن ; که این به معنی واکنش بازار به سطح کلیدی اشاره شده است .
در نمودار بالا ; مقاومت بازار تبدیل به حمایت شده است ; این قوی ترین سطح کلیدی نمودار محسوب می شود و بهترین سطح برای معامله کردن است ; هر چه تعداد تبدیل های یک سطح کلیدی از حمایت به مقاومت و برعکس بیشتر باشد ; قدرت آن سطح بیشتر خواهد بود .
زمانیکه قیمت به سطح حمایت یا مقاومت نزدیک می شود ; بازار شاید سریعا واکنش نشان ندهد ; یعنی واکنش بازار می تواند زمان بر باشد ; همچنین به یاد داشته باشید ; که قیمت همواره به خط حمایت یا مقاومت برخورد نمی کند و گاها از نزدیکی آن بر می گردد .
هیچ ضمانتی وجود ندارد که بها ها به حمایت یا مقاومت واکنش نشان دهند ; البته تجربه ثابت کرده که احتمال واکنش بازار به سطوح کلیدی همواره بالاست ; که می توان از این احتمال سود برد .
در این میان مسلما سایر عوامل هم می توانند احتمال واکنش بازار به حمایت یا مقاومت را تشدید یا تضعیف نمایند ; بر فرض مثال اگر در پروسه صعودی باشیم ; بازار به حمایت برسد و در این حمایت هم شاهد ظهور یکی از الگو های حرکات قیمتی باشیم ( اصل انطباق ) ; می توان انتظار برگشت مثبت قیمت ها را از حمایت داشت .
نحوه تعیین محدوده عرضه/تقاضا
قیمت ها در بازار همواره از طریق عرضه و تقاضا مشخص می شود ; فروشندگان اقدام به فروش کالا ; سهام یا ارز می کنند و در مقابل خریدران با تقاضای خود ; کالای مبادلاتی را می خرند ; وقتی صحبت از محدوده عرضه می شود ; منظور ما محدوده ای است که فروشندگان زیادی منتظر عرضه کالای مبادلاتی هستند .
و وقتی در مورد تقاضا صحبت می شود ; منظور محدوده ای است که خریداران قیمت بازار را در آن سطح منصافنه ارزیابی می کنند و اقدام به خرید می کنند .
این تعاریف بسیار شبیه به تعریف سطوح مقاومت و حمایت است ; در واقع سطح مقاومت مشابه عرضه بازار است و همچنین سطح حمایت هم مشابه تقاضای بازار است .
بروکر فارکس فیبو بروکر فارکس معتبر بروکر فارکسر بروکر لایت فارکس بروکر مستر فارکس بروکر معتبر فارکس در ایران
اما مفهوم حمایت/مقاومت با تقاضا/عرضه تفاوت دارد ; هر چند در هر دو مورد خریداران و فروشندگان نقش اساسی دارند ; اما بایستی دربین این دو مفهوم فرق قائل شد .
اعتبار سطوح حمایت/ مقاومت تنها به واکنش احتمالی بازار وابسته است ; هر چه تعداد واکنش های بازار به حمایت یا مقاومت بیشتر باشد ; آن سطح اهمیت بیشتری دارد .
اما وقتی صحبت از محدوده عرضه است ; منظور ما محدوده ای است که در گذشته موجب اُفت قیمتی بازار شده و احتمال اینکه امرها فروشی از دور قبل در این محدوده باقی مانده باشد وجود دارد .
برای همین پیش بینی می شود که وقتی بازار وارد محدوده عرضه شد ; دستورات فروش از قبل مانده دوباره فعال شوند و بازار را به سمت پایین بکشند ; محدوده تقاضا هم درست به همین شکل است .
در محدوده تقاضا انتظار می رود که از گذشته تعدادی دستور خرید باقی مانده باشد ; که با فعال شدن این دستورات بازار می تواند صعود کند .
تعیین سطوح عرضه و تقاضا یک هنر است ; قانون کلی برای تعیین محدوده عرضه و تقاضا وجود ندارد ; ولی اکثریت معامله گران حرفه ای بازار به روش زیر اقدام به شناسایی محدوده های عرضه و تقاضا می کنند .
مراحل تعیین محدوده عرضه .
۱ – حرکت قوی صعودی که در بازار رُخ داده را پیدا کنید .
۲ – در انتهای حرکت صعودی بازار اندکی به تعادل می رسد ; این محدوده را زیر نظر بگیرید .
۳ – در محدوده تعادلی که بازگشت بازار رُخ داده ; آخرین کندل صعودی را قبل از کندل های نزولی پیدا کنید ; یک خط اُفقی از قیمت باز شدن کندل صعودی رسم کنید و خط اُفقی دیگر را هم در انتهای بالایی کندل صعودی قرار دهید ; محدوده مابین این دو خط ; محدوده عرضه بازار است ; ( تصویر زیر )
در اینجا باید گفت که برخی از معامله گران حرکات قیمتی رویکرد متفاوتی در تعیین محدوده عرضه دارند ; یکی از شایع ترین روش ها ; ترسیم خطوط افقی از ابتدا و انتهای کندل بازگشتی است .
باید گفت که هیچ کدام از روش های تعیین محدوده عرضه یا تقاضا قطعی نیستند و بیشتر تقریبی هستند ; همان طور که اشاره شد تعیین این محدوده های بازگشتی بیشتر یک هنر است تا یک علم ; با این حال کارآموزان به مرور زمان مهارت لازم در رسم محدوده های عرضه و تقاضا را بدست خواهند آورد ;
روش تعیین محدوده تقاضا هم دقیقا عکس محدوده عرضه است .
۱ – قوی ترین حرکت نزولی را در نمودار تعیین کنید .
۲ – در انتهای حرکت نزولی بازار اندکی به تعادل می رسد ; این محدوده را در نظر بگیرید .
۳ – در این محدوده ; آخرین کندل نزولی که بعد از آن بازار صعود کرده است را مشخص کنید و یک خط افقی از قیمت باز شدن کندل نزولی رسم کنید و خط دیگر را در انتهای پایینی کندل نزولی قرار دهید ; این محدوده تقاضای بازار است .
در نمودار بالایی ; NZD/USD تا محدوده تقاضا پایین آمده و دوباره به سمت بالا برگشته است ; این محدوده تقاضا در دومین برخورد بازار مجددا عملکرد کرده و دلار نیوزیلند را در برابر دلار آمریکا تقویت کرده است .
برخلاف سطوح حمایت و مقاومت که تعداد برخورد های متوالی به معنی قدرت آن سطح حمایت/مقاومتی است ; در بحث عرضه و تقاضا ما به دنبال محدوده های تازه ای هستیم که قبلا در بازار وجود نداشته اند .
برای همین بعد از اینکه محدوده عرضه یا تقاضا مشخص شد ; با اولین ورود قیمت به این محدوده وارد معامله می شویم ; اگر این محدوده دوباره در بازار توسط قیمت لمس شود ; یعنی برای بار سوم قیمت وارد این محدوده شود ; ارزش و اهمیت محدوده هم کاهش پیدا می کند ; چونکه احتمال شکست محدوده تقاضا یا عرضه بسیار بالاست .
دلیل این امر به ماهیت محدوده عرضه و تقاضا بر می گردد ; محدوده عرضه ; محلی است که دستورات فروش از قبل در آن باقی مانده است ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی و با هر بار برخورد بازار به این محدوده ; تعدادی از دستورات فروش فعال می شوند ; تا اینکه نهایتا دستور فروش دیگری باقی نمی ماند ; در این حالت می گوییم که محدوده عرضه تمام شده است ; و راه برای صعود بازار هموار است .
نواحی یا محدوده های عرضه و تقاضا هم مثل سطوح مقاومت و حمایت شکسته می شوند و بعد از شکسته شدن می توانند نقش قبلی خود را تغییر دهند .
شکست ناحیه عرضه می تواند بعدا در قالب ناحیه تقاضا در نمودار ظاهر شود و یا برعکس ; تبدیل نواحی عرضه به تقاضا و برعکس یکی از ارزشمندترین حرکات قیمتی بازار است ; که می تواند سیگنالی از ادامه روند یا شروع روند جدید باشد .
آموزش پرایس اکشن: بازگشت از اصلاح قیمتی
2- ما در پایگاه خبری بازار مشترک، تنها به آموزش فارکس برای فارسی زبانان در سراسر جهان می پردازیم و هیچ گونه فعالیتی دیگری در این بازار مالی نداریم. (اسامی کارگزاری های اعلام شده در مطالب آموزشی صرفا جهت بررسی و استفاده از دموهای آموزشی آن ها است)
3- بازار های مالی، بازار خطرناکی و پر ریسکی است و اگر بدون آموزش وارد شوید ممکن است سرمایه خود را از دست بدهید. پس حتما با آموزش درست و آگاهی پای به این بازار بگذارید.
بیشتر بخوانید:
محتمل ترین محدوده اتمام اصلاح قیمتی
ابتدا اجازه دهید به مفهوم اصلاح بپردازیم. طبق تعریف کلاسیک، اصلاحِ موج قیمتی عبارت است از، حرکتی که بخشی از روند غالب بازار را خنثی میکند. یعنی قیمت برخلاف موج اصلی حرکت میکند. انواع مختلفی از حرکات اصلاحی در بازار وجود دارد و شاید اکثر حرکات اصلاحی، حرکات مخالف روند نباشند.
بهعنوانمثال، بازار خنثی یا بدون روند را در نظر بگیرید. در بازارهای بدون روند، حرکات قیمتی نوسانات زیادی دارند، که بیش از نیمی از آنها اصلاح بازار تلقی میشوند. نوع دیگری از اصلاح هم وجود دارد که به آن اصلاح در زمان گفته میشود، که در آن اصلاً تغییر قابلتوجهی در قیمتها روی نمیدهد، بلکه قیمت برای مدتی در یک محدوده باقی میماند.
علاوه بر این، ازآنجاییکه ایده حرکات اصلی و حرکات فرعی، نقطه آغازین درک اصلاح هستند و همچنین بیشتر به تایم فریم انتخابی بستگی دارند، بهتر است که همواره از خود بپرسیم که چه کسی در بازار و در برابر کدام گروه مخالفت میکند.
به طبع همیشه بهتر است که دیدگاهها در این رابطه از سوی خود معاملهگر تعیین و بررسی شود. به همین دلیل اولین کار معاملهگر، حداقل یافتن مقاومت در نمودار است. اگر روند غالبی در تصویر تکنیکال نموداری دیده شود، هر اصلاح جزئی ارزش توجه کردن دارد. اما همواره مسئله مبهمی در اینجا وجود دارد که باید حل شود:
دقیقاً چه زمانی قیمتها بهاندازه کافی اصلاح میشوند، که میتوان بازگشت بازار از آن محدوده را پیشبینی کرد؟
در بحث اوجها و کفهای جَعلی، ما در مورد تکنیک های بازگشتی صحبت کردیم، که توصیه شد بعد از دوره آمادهسازی در کفهای قیمتی پیشبینیشده در اصلاح روندی، با شکست بازار وارد معامله شد. در ادامه جزئیات بیشتری از این رویکرد را بررسی میکنیم.
در تکنیک های معاملاتی جهت ورود در بازگشت از اصلاح روند، استراتژی مشهوری وجود دارد که میتوانیم در معاملات خود بهکارگیریم. رویکرد عمومی که بسیار هم محبوب است، محاسبه اندازه اصلاح بر اساس طولموج روند است. اگر طول حرکت ۱۰ واحد باشد، اکثر معاملهگران منتظر اصلاح چهار تا شش واحدی خواهند ماند. یعنی درصد اصلاحی که فعالین بازار آن را انتهای اصلاح و محدوده بازگشتی اصلاح میدانند، چهل، پنجاه و شصت درصد است. بهراحتی میتوان به ایراد این روش پی برد.
با نبود معیاری خاص و معین، باید از حد ضرر نسبتاً بزرگی استفاده کرد، تا بتوان از اصلاحهای بزرگتر از پیشبینیها، جان سالم به دربرد. برای اینکه شک و تردید و عدم قطعیت روش اول را کاهش دهیم، از استراتژی دیگری استفاده میکنیم.
در این روش، منتظر رسیدن اصلاح قیمتی به ناحیه حمایت یا مقاومت میمانیم (در محدوده موج روندی).
اگر نواحی حمایت یا مقاومت در اصلاح ۴۰ تا ۶۰ درصدی باشند، میتوان گفت که مطلوبترین محل برای بازگشت اصلاح قیمتی را یافتهایم. این روش را گاهی اوقات بهعنوان برخورد مجدد تکنیکال هم مینامند.
از آنجاییکه اکثر موجهای قیمتی، نوعی از حرکات خنثی را در حرکات صعودی و نزولی نشان میدهند، اصلاح بازار به این سطوح از سوی اکثریت فعالین بازار پیشبینی میشود، که به همین دلیل احتمال جهش بزرگ از این سطوح بسیار بالاست.
هر نوعی از اصلاح که به سطح قبلی حمایت یا مقاومت برسد (فرقی ندارد که سطح کلیدی جزئی یا اصلی باشد)، میتواند بهعنوان برخورد مجدد تکنیکال در نظر گرفته شود. به همین دلیل احتمال جهش قیمتی از آن محدوده وجود دارد.
درصورتیکه معاملهگری به دنبال معامله بازگشت از اصلاح باشد، بهتر است که منتظر اتمام دوره آمادهسازی بماند و بعداً وارد بازار شود. مسلماً در چنین حالتی شانس موفقیت معامله هم بیشتر خواهد بود. اما ورود درست از محدوده بازگشتی و بدون ارزیابی حرکات قیمتی بازار، شاید موفقیتآمیز باشد، اما با ریسک بیشتری همراه خواهد بود.
روش محافظهکارانهای که در اینجا با جزئیات توضیح داده خواهد شد، بدینصورت است که نباید مستقیماً از محدوده اصلاح یا برخورد مجدد، اقدام به معامله کرد، بلکه ابتدا نحوه حرکات قیمتی را در محدوده محتمل بازگشتی بررسی میکنیم و بعداً تصمیم به معامله میگیریم.
این رویکرد مبتنی بر این اصل بنا شده که اکثر بازگشتهای اصلاحی بهسرعت و با دقت بالا روی نمیدهند. این مسئله علاوه بر اینکه فرصت بیشتری را برای ما فراهم میکند تا به ارزیابی شانس بازگشت از اصلاح بپردازیم، بلکه شرایط ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی برای دوره آمادهسازی لازم برای چنین رویدادی را هم فراهم میکند و درعینحال دید بهتری هم از سطح دقیق شکست به ما میدهد.
مسلماً نباید چنین برداشت کرد که با اندکی بیشتر صبر کردن، به حد ضرر نخواهیم خورد یا بیش از موعد وارد بازار نخواهیم شد. اما اگر ما بخواهیم از بازگشتهای اصلاح موج روندی، با حد ضرر کوتاهی وارد معامله شویم، رویکرد کم ریسک تر و قطعاً بهتری را نسبت به معاملات کور کورانِ اتخاذ کردهایم.
منظور از معاملات کور کورانِ، معاملاتی است که در آن به قیمتها اجازه تثبیت داده نمیشود. اجازه دهید با بررسی چند مثال این مفهوم را در عمل مطالعه کنیم.
بازگشت قیمت از اصلاح قیمتی
اغلب بازگشت بازار از اصلاح، از سطوح کلیدی حمایت یا مقاومت شروع میشود. بهجای آنکه صریحاً از این سطوح به امید جهش وارد بازار شوید (در هر دونقطه e) بهتر است که به بازار اجازه داده دهید تا دوره آمادهسازی را کمی بیشتر ادامه دهد.
در وضعیت اول و اصلاح d-e، مثالی از برخورد مجدد بازار به سطح b را داریم که این سطح نتیجه حرکات خنثی در موج صعودی a-d است. بهراحتی میتوان گفت که سطح b، نقش کلیدی در نمودار ایفا میکند، چونکه:
- این سطح، دوره آمادهسازی را برای موج بعدی در روند ایجاد میکند.
- بهعنوان جاذبهای برای اصلاح بعدی بازار عمل میکند؛ یعنی در ادامه حرکات بازار، این محدوده بازار را به سمت خود خواهد کشید.
- سطحی را برای برخورد مجدد اصلاح ۴۰ و ۵۰ درصدی ایجاد میکند.
- شرایطی را برای نبرد خریداران و فروشندگان جهت تعیین کف قطعی اصلاح ایجاد میکند، که در پی آن بازگشتی از اصلاح را در غالب دوره آمادهسازی به راه میاندازد (e-f).
همانطور که قبلاً اشاره شد، با منتظر ماندن برای تکمیل دوره آمادهسازی، احتمال این وجود دارد که فرصت سود بردن از بازگشتِ فوری بازار از اصلاح هم از دست برود.
درواقع چنین اتفاقی معمولاً روی میدهد. بااینحال، معاملهگران از نوسانات ناخواسته در امان میمانند. در کل، بااحتیاط عمل کردن، از رویکرد حریصانه بسیار بهتر است. در وضعیت اول، دوره آمادهسازی بین e و f بسیار رایج است و البته حرکات مطلوبی هم محسوب میشود.
این دوره آمادهسازی در حمایت تکنیکال b شکلگرفته، درحالیکه دوره آمادهسازی را در زیر سطح f به راه انداخته است، درصورتیکه شکست صعودی باشد، احتمال وقوع پدیده همنوایی تشدید میشود.
در اینجا بایستی اشاره شود که ورود به بازار از سطوح بالایی f، لزوماً در مقایسه با محل ورود e نامطلوب نیست.
اول از همه، دوره آمادهسازی زیر f، تأییدی از احتمال بازگشت است که این خود یک امتیاز محسوب میشود؛ اما در اینجا مسئله دیگری هم وجود دارد که بایستی در نظر گرفته شود. مسئلهای که بر هر دو سمت بازار تأثیر میگذارد.
این مسئله مربوط به سطح حد ضرر و حد سود نسبت به محل ورود به معامله است. فرض کنید که در هر دو جهش e و شکست به بالای f، حد ضرر در زیر کف مشخص و قبلی بازار قرارگرفته باشد. در این حالت نکات جالبتوجهی وجود دارند که میتوان به آنها اشاره کرد.
با ورود به معامله از بالای سطح f، آخرین کف قیمتی قابلتوجه نسبت به نقطه ورود، در سطح b قرار دارد که درنتیجه میتوان حد ضرری را اندکی پایینتر از آن تعیین کرد.
با معامله در e، حد ضرر میتواند در اولین کف قیمتی در سمت چپ نقطه ورود قرار گیرد (در زیر نقطه c). اجازه دهید فرض کنیم که هر دو معاملهگر حد سود را در اوج d قرار دادهاند. درصورتیکه بازار به این حد سود برسد، معاملهگران حریص که از نقطه پایینتری وارد معاملهشدهاند، به سود بیشتری دستیافتهاند، اما لزوماً از نسبت سود به زیان بهتری برخوردار نبودهاند.
برای ارزیابی این مسئله، باید نسبت ریسک و سود را در نظر بگیریم. برای مثال، اگر حد ضرر برابر ۱۶ پیپ باشد و حد سود در فاصله ۳۲ پیپی از نقطهی ورود قرار گیرد، آنگاه نسبت ریسک به سود برابر ۱:۲ خواهد بود.
معاملهگر محافظهکار هم که از سطوح بالاتری وارد معاملهشده، میتواند نسبت ریسک به سود مشابهی داشته باشد. فاصله f تا هدف d تقریباً ۲۴ پیپ خواهد بود، اما حد ضرر زیر b هم فاصله اندکی خواهد داشت درصورتیکه حد ضرر ۱۲ پیپ باشد، آنگاه نسبت ریسک به سود این معامله هم برابر ۱:۲ خواهد بود.
حتی اگر از رویکرد محتاطانه هم استفاده شود، بازهم این چالش وجود دارد که آیا پیش از موعد وارد معاملهشدهایم، یا هنوز به موعد مقرر برای ورود به معامله باقیمانده است. با صبر کردن، بازار مهربانتر نخواهد شد و نقطه ورود به معامله خوبی را برای ما فراهم نخواهد کرد.
در اینجا نکتهای بین مقایسه کردن دو رویکرد حریصانه و محتاطانه وجود دارد؛ که نسبت به وضعیت موجود میتواند تعیینکننده باشد. اگر دوره آمادهسازی قبل از شکست کوتاه باشد، میتوان گفت که نقطهی ورود به معامله بیشتر حریصانه است.
وضعیت ۲ بهخوبی هدف ما از منتظر ماندن برای دوره آمادهسازی را نشان میدهد. روند نزولی a-d درواقع تصویر معکوسی از روند صعودی وضعیت اول است، اما این بار، بازگشت از اصلاح رویکرد متفاوتی داشته است.
سطح b دوباره خود را بهعنوان محتملترین سطح برای بازگشت نشان میدهد (اصلاح ۵۰ یا ۶۰ درصدی در محدوده حمایت قبلی که حال به مقاومت تبدیلشده است)، اما فروش حریصانه از نقطه e، فروشنده را در برابر مشکل جدی، قبل از برگشت اصلی قرار خواهد داد.
در این وضعیت توجه کنید که قیمتها دوباره قبل از بازگشت، به این سطح برخورد کردهاند، اما این بار بازار بهجای اینکه از سطح حمایت قبلی برای جهش استفاده کند (b)، تصمیم گرفته که سطح مقاومت قبلی را برای برگشت انتخاب نماید (f با c انطباق دارد). هردوی e و f برخورد مجدد تکنیکال معتبری محسوب میشوند و بهطور یکسان از شانس رخداد یکسانی برخوردارند.
اما ازآنجاییکه بیش از روی دادن بازگشت، نمیدانیم که بازار کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد، بهتر است که از معامله خودداری شود تا وضعیت بازار بیشتر از این شفافتر شود. نهتنها بازار همواره این اطلاعات مفید و اضافی را در اختیار معاملهگر قرار خواهد داد، بلکه گاهی باعث خواهد شد که صبر را بهعنوان عاملی ضروری و حیاتی در معاملات در نظر بگیرد.
در وضعیت دوم و از دید رویکرد محافظهکارانه، ورود به معامله از زیر g و حد ضرر کوتاه در بالای f، مسلماً فروشنده را در وضعیت بهتری قرار میدهد.
کمین سفتهبازان در بازار طلا
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، نقشهخوانی این امکان را میدهد که فواصل صعودی یا نزولی را برحسب قراردادهای خرید و فروش مقایسه کرده و از دل این تحلیلهای بنیادین روند آتی اونس را تا حدودی پیشبینی کنیم.
از اواسط ژانویه سالجاری میلادی خالص قراردادهای فروش «Short» و خرید «Long» بالای خط تراز و در حوالی 200 هزارتایی (با چربش قراردادهای لانگ) قرار گرفته بود. در پوزیشن لانگ، زمانی که معاملهگر بهمنظور ورود به معامله، اقدام به خرید سهام یا کالایی میکند گفته میشود. در واقع این معاملهگر از قبل موقعیت نداشته و اکنون یک معامله خرید باز کرده است. پوزیشن شورت یا فروش نیز به معنای تمایل یک معاملهگر که قبلی از این نیز فعال بوده، به فروش دارایی خاص خود (در اینجا طلا) برای خرید در روزهای بعدی است که قیمتها صعودی شود. خالص اختلاف موقعیتهای زمانی که مثبت باشد به معنای چربش خریداران، لانگها است و زمانی که منفی شود به معنای سبقت فروشندگان یا شورتها تعبیر میشود. از آنجا که در اکثر مواقع عدد خالص مثبت ورود بازار به محدوده محتمل بازگشتی است، زمانی که این عدد به زیر 20 هزار برسد اهمیت پیدا میکند. آنچه در بازار طلا رخ داده است، ثبت رکورد جدیدی از غلبه موقعیتهای فروش بر خرید است. در واقع تعداد قراردادهایی که با پوزیشنهای شورت عقد شدهاند، حدود 50 هزار از لانگها بیشتر وارد دفاتر حسابرسی بازار آتی شدهاند. این برتری در تعداد قراردادهای شورت نسبت به لانگ، از ابتدای شکلگیری بازار آتی طلای کامکس تاکنون بیسابقه بوده است. زمانی که خالص موقعیتهای دوگانه به مرز صفر نزدیک شود یا حتی به محدوده منفی وارد شود، بازار آماده جهش فنری خواهد بود. دو رویکرد در خصوص جهت فنر مطرح میشود که یکی به جهش صعودی و دیگری به جهش نزولی اشاره دارد. رویکرد دوم نیازمند یک عامل قدرتمند است تا عملی شود. رویدادهای ناگهانی که قدرت لازم را برای تضعیف اونس دارند، میتوانند رویکرد دوم را به تحقق برسانند؛ اما رویکرد ابتدایی با توجه به تاریخچه اونس از سال 2006 میلادی که معیار موقعیتهای دوگانه برای نخستینبار مورد استفاده قرار گرفت، جهش قیمت به سمت مثبت را برای طلا محتملتر نشان میدهد. البته ممکن است با تاخیر چند هفتگی این جهش آغاز شود.
نظرسنجیهای دوگانه
با توجه به نظرسنجی هفتگی کیتکو در خصوص روند کوتاهمدت طلای جهانی، کارشناسان والاستریت روند افزایشی برای قیمت اونس فلز گرانبها پیشبینی کردهاند. اما در نسخه میناستریت این نظرسنجی، خردهفروشان به روند کاهشی طلا در کوتاهمدت معتقد هستند. از میان 14 تحلیلگر والاستریت که در نظرسنجی این هفته شرکت کردهاند، 8نفر روند افزایشی و 5 نفر روند کاهشی را برای اونس در نظر گرفتهاند. تنها یک کارشناس برای فلز زرد تغییر خاصی پیشبینی نکرد. از میان 2411 خرده فروش که در نظرسنجی میناستریت شرکت کردهاند، 1796 نفر معادل 74 درصد، کاهش ارزش فلز زرد را برای هفته پیشرو محتمل میدانند. معاملهگرانی که روند افزایش بازار را مدنظر داشتند 414 نفر، معادل 19 درصد شرکتکنندگان در نظرسنجی را تشکیل دادهاند. سایر شرکتکنندگان با جمعیت 150 نفری ثابت ماندن روند قیمت اونس طلا را بیش از حالتهای دیگر محتمل برشمردند. همچنین در نظرسنجی هفته گذشته 67 درصد از تحلیلگران والاستریت و 45 درصد از سرمایهگذاران میناستریت آرای افزایشی برای قیمت طلا ثبت کرده بودند. اما قیمت اونس فلز زرد با افت 2/ 2 درصدی مواجه شد. برخی از کارشناسان معتقد هستند ارزش فلز گرانبها بیش از ظرفیت واقعی کاهش یافته است. از همین رو در روزهای آتی قادر به جهش بازگشتی به بالای سطح 1200 دلاری خواهد بود.
منبع: دنیای اقتصاد
الگوی هارمونیک XABCD
دومین الگوی هارمونیک که به بررسی آن میپردازیم الگوی XABCD است. این الگو همانطور که از نام آن مشخص است، از پنج نقطه اصلی تشکیل شده که همگی باید پیوتهای ماژور باشند، هرچند ممکن است برخی از آنها الزاما مجاور به یکدیگر نباشند. در این الگو، موج XA یک موج ایمپالسیو و قدرتمند است که در نقطه A به پایان رسیده و سپس در قالب سلسله امواج ABCD شروع به اصلاح نموده است. امواج اصلاحی معمولا از سه موج اصلی تشکیل میشوند. این نکتهای است که به زودی آن را در مبحث امواج الیوت خواهید آموخت. بنابراین آرایشی از امواج مطابق تصویر زیر، یعنی یک موج ایمپالسیو که متعاقبا با سه موج اصلاحی دنبال میگردد، حالتیست که در موارد بسیاری در نمودارهای واقعی با آن مواجه خواهید شد. هدف این است که بتوانیم انتهای حرکت اصلاحی CD را پیشبینی نماییم.
یکی دیگر از حالات بسیار کاربردی برای الگوی XABCD هنگامی است که یک خط روند یا کانال شکسته میشود. به عنوان مثال فرض کنید مطابق تصویر زیر، با یک خط روند صعودی مواجه باشیم که شکسته شده و قیمت آغاز به اصلاح نموده است. قصد داریم تارگت نزولی این حرکت اصلاحی را محاسبه نماییم. درواقع با یک الگوی XABCD مواجه هستیم که باید نقطه D به عنوان نقطه پایان موج CD را جستجو نماییم.
توافقی رایج بین تحلیلگران تکنیکال به این صورت است که الگوی فوق را با رسم دو مثلث همراس، مطابق تصویر فوق نمایش میدهند. به این ترتیب مخاطب آشنا با مفاهیم تکنیکال، به محض مشاهده این مثلثها، متوجه مقصود تحلیلگر از شناسایی الگوی هارمونیک XABCD خواهد شد. این الگو به لحاظ بالقوه، امکان تشکیل در نقاط بسیاری بر روی نمودارهای مختلف را دارا میباشد. به عنوان مثال علاوه بر نقاط شکست خطوط روند و کانالها، همچنین درون چرخه امواج الیوت نیز، بفرض در میان امواج 5,a,b,c و غیره، میتوانید شاهد تشکیل الگوی XABCD باشید.
باتوجه به روند بلندمدتی که در بازار، همسو با موج ایمپالسیو XA در جریان است، انتظار داریم پس از اتمام موج اصلاحی CD مجددا شاهد آغاز حرکت بعدی همسو با موج XA باشیم. بنابراین با هدف جستجوی محدوده محتمل به عنوان نقطه خاتمه موج CD تحلیل را آغاز میکنیم. همانطور که در تصویر زیر ملاحظه میکنید، ابتدا یک فیبوناچی اکسپنشن را (فیبوناچی قرمز رنگ) بر روی موجهای AB و BC قرار میدهیم، زیرا موج CD حرکت انعکاس یافتهی موج AB است که از نقطه C آغاز گشته است. تارگتهای محتمل، برطبق الگوی هارمونیک ABCD و مشتقات آن، به ترتیب در نواحی اکسپنشن 100, 127.2, 161.8 درصد قرار میگیرند.
در گام دوم به سراغ موج BC میرویم و فیبوناچی دوم را، از نوع ریتریسمنت، بر روی این موج میگذاریم. موج CD یک اصلاح خارجی از موجBC است بنابراین انتظار داریم یکی از نسبتهای ریتریسمنت فیبوناچی بین این دو موج برقرار باشد. پس فیبوناچی دوم را از نوع ریتریسمنت بر روی موج BC میگذاریم(فیبوناچی آبی رنگ) و سطوح بزرگتر از %100 را به عنوان تارگتهای محتمل برای موج CD علامتگذاری میکنیم.
به ناحیه همپوشانی که از تایید هر سه فیبوناچی فوق بدست میآید اصطلاحا ناحیه PRZ گفته میشود. این محدوده یک کلاستر بسیار مهم را تشکیل میدهد که محتملترین ناحیه برای صدور یک سیگنال بازگشتی است. به عنوان مثال در این تصویر، انتظار صدور سیگنال خرید در محدوده PRZ را داریم. اصطلاح PRZ مخفف عبارت Potential Reversal Zone است که به معنی محدودهای است که به لحاظ بالقوه، احتمال بازگشت روند در آنجا بسیار زیاد است. اقدام به معاملهگری در ناحیه PRZ باید با رعایت احتیاط کامل انجام پذیرد و بهتر است حتما منتظر یک سیگنال تاییدگر تکمیلی، به عنوان مثال تشکیل الگوهای بازگشتی شمع ژاپنی در محدوده فوق بمانید. همچنین وقوع واگرایی بین نقاط D و B ویا بر روی آخرین ریزموجهای پایانی از موج CD میتواند نشانه خوبی برای اطمینان از سلامت و اعتبار الگو باشد.
الگوی XABCD یک الگوی بازگشتی است که منجر به صدور سیگنال خلاف روند در ناحیه PRZ میگردد. از این الگو باید صرفا در مواقع خاص و با رعایت احتیاط کامل استفاده نمود. معاملهگری در PRZ بدون لحاظ نمودن سایر شرایط و نکات ضروری، منجر به مواجهه با زیان خواهد شد. تشکیل یک الگوی بازگشتی شمعی در این ناحیه میتواند موجب افزایش اطمینان به کارکرد صحیح الگو گردد. پس از خرید در نقطه D میتوانیم به استقبال حرکت صعودی DE برویم. این حرکت معمولا بخش بزرگی از موج CD ویا حتی AD را باز میگردد بنابراین میتوان از ریتریس%61.8 هریک از موجهای CD یا AD به عنوان حدسود استفاده نمود.
اگر خوش شانس باشیم نقطه D میتواند سرآغاز یک حرکت ایمپالسیو جدید باشد که حتی سقف A را نیز بسمت بالا بشکند. اما اگر هنور فاز استراحت به پایان نرسیده باشد، ممکن است موج DE صرفا یک صعود کوتاه مدت را تا اواسط مسیر انجام داده و مجددا بازگشت نماید. پس بهتر است طمع نکنیم و از تارگتهای کوچکتر، لااقل برای بستن بخشی از سود حاصله، استفاده نماییم. به این منظور همانطور که اشاره شد، ریتریس %61 از موجهای CD ویا AD میتوانند گزینههای مناسبی باشند. البته خط ترند AC و همچنین درهB که هم اکنون تبدیل به یک سقف مهم شده است، هر دو میتوانند موانع مهمی برای موج صعودی DE باشند.
روشی که در بالا اشاره شد، روش ساده و روانی است که میتواند تارگتهای بسیار خوبی را در اختیار تحلیلگر بگذارد. تسلط بر این روش نیازمند تمرین عملی کافی در نمودارهای واقعی است. توصیه میکنیم این نکته را جدی گرفته و وقت کافی برای فراگیری این روش صرف نمایید.
نکته دیگری که باید به آن توجه نماییم این است که مثال فوق صرفا برای حالت صعودی مورد بحث قرار گرفت، یعنی هنگامی که روند بلندمدت صعودی بوده و موج XA یک موج ایمپالسیو به سمت بالا باشد. در این حالت انتظار این است که در انتهای موج CD شاهد صدور سیگنال خرید در محدوده PRZ باشیم. میتوان قرینه همین حالت را عینا در روند نزولی نیز تصور نمود. به اینگونه که موج XA یک موج ایمپالسیو نزولی باشد و پس از اتمام امواج اصلاحی ABCD ، در انتظار بازگشت روند و صدور سیگنال Sell در محدوده PRZ باشیم. از این سیگنال فروش میتوان برای بستن معاملات قبلی، ویا در بازارهای دوطرفه به عنوان سیگنال فروش استقراضی یا Short Sell استفاده نمود.
واقعیت این است که اگر به منابع اولیه در مبحث هارمونیک مراجعه کنید، ملاحظه خواهید نمود که الگوهای هارمونیک در بدو امر، همگی در قالب الگوهای Bearish تعریف شدهاند، به این صورت که در انتهای فاز اصلاحی از یک روند نزولی بلندمدت ظاهر گشته و منجر به صدور سیگنال فروش میگردند. حتی نامگذاری این الگوها نیز در ابتدا (همانطور که بزودی ملاحظه خواهید نمود) برمبنای شکل ظاهری الگوها در روند نزولی انجام شده است. ماهیت دوطرفه بازارهای مالی در کشورهای غربی موجب میشود تفاوتی بین صدور سیگنال خرید با فروش وجود نداشته باشد و معاملهگر غربی بتواند از هردوی آنها جهت ورود به بازار استفاده نماید. اما اینجانب بنا به تجربه شخصی، دریافتهام که تعریف این الگوها در قالب الگوهای صعودی، که منجر به صدور سیگنال خرید میشوند، سازگاری به مراتب بیشتری با ذائقه معاملاتی تریدر ایرانی دارد که عادت به معامله در بازار یکطرفه بورس ایران دارد. بنابراین در طول این کتاب، الگوهای هارمونیک را ‑برخلاف رویه رایج در بسیاری از کتب و منابع ذی ربط- تحت عنوان الگوهای صعودی ارائه کردهایم. هرچند که تفاوتی نمیکند و تحلیلگر مجرب پس از تسلط کافی بر روی تشخیص و به کارگیری الگوها، میتواند به سهولت در هر دو حالت صعودی و نزولی از آنها استفاده نماید.
نکته دیگری که باید به آن توجه نمایید نحوه انتخاب حدضرر در الگوهای هارمونیک است. در تمامی الگوهای هارمونیک مانند الگوی XABCD میتوانید در صورت ورود به بازار بر روی هریک از سطوح ریتریسمنت موج XA از سطح فیبوناچی بعدی به عنوان حدضرر استفاده نمایید. به عنوان مثال اگر بر روی سطح %61.8 وارد معامله شده باشید، میتوانید از یکی از سطوح %78.6 ویا %88.6 بسته به میزان فاصله از این سطوح، به عنوان حدضرر استفاده کنید. حتی استفاده از کف X نیز در مواقع لزوم میتواند نیاز شما را به یک حدضرر مطمئن برطرف نماید.
مثال- تصویر زیر نمودار زوج ارز یورودلار را در تایمفریم روزانه نمایش میدهد. فرض کنید در اواسط موج CD قرار داریم و پس از شکسته شدن سقفB قصد داریم تارگت صعودی قیمت را پیشبینی نماییم. همانطور که در تصویر ملاحظه میکنید میتوان چنین فرض نمود که با یک الگوی هارمونیک XABCD مواجه هستیم.
دیدگاه شما