حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین
شاخص کل در بازار بورس پنج هزار و ۹۹۹ واحد رشد داشت که در نهایت این شاخص به رقم ۳۵۹ هزار و ۸۰۷ واحد رسید.براساس معاملات بیش از یک میلیارد و ۶۳۴ میلیون سهم، حق تقدم و اوراق بهادار به ارزش ۱۱ هزار و ۲۱۱ میلیارد ریال داد و ستد شد.
به گزارش اقتصادسرآمد، همچنین شاخص کل (هم وزن) با یک هزار و ۸۰۰ واحد افزایش به ۱۰۹ هزار و ۹۷۴ واحد و شاخص قیمت (هم وزن) با یک هزار و ۲۰۲ واحد رشد به ۷۳ هزار و ۴۴۴ واحد رسیدند.
شاخص آزاد شناور نیز با ۶ هزار و ۸۹۵ واحد افزایش به رقم ۴۱۹ هزار و ۷۸۴ واحد رسید، شاخص بازار اول چهار هزار و ۱۲۲ واحد و شاخص بازار دوم ۱۳ هزار و ۲۷۲ واحد افزایش داشتند.
علاوه بر این در بین تمامی نمادها، نماد صنایع پتروشیمی خلیج فارس (فارس) با ۴۴۹ واحد، ملی صنایع مس ایران (فملی) با ۲۸۸ واحد، معدنی و صنعتی گل گهر (کگل) با ۱۹۰ واحد، پتروشیمی پارس (پارس) با ۱۸۹ واحد، ایران ترانسفو (بترانس) با ۱۸۷ واحد، س. نفت و گاز پتروشیمی تامین (تاپیکو) با ۱۶۵ واحد و گسترش نفت و گاز پارسیان (پارسان) با ۱۶۲ واحد بیشترین تأثیر مثبت را بر شاخص کل داشتند.
برپایه این گزارش، در بین نمادهای امروز نماد بانک تجارت، بانک ملت، سایپا، پالایش نفت اصفهان، ایران خودرو، مس شهید باهنر و داروسازی زاگرس در گروه نمادهای پربیننده قرار داشتند.
گروه فلزات اساسی در معاملات امروز صدرنشین برترین گروههای صنعت شد و در این گروه ۱۹۸ میلیون و ۵۱۰ هزار برگه سهم به ارزش بیش از ۲هزار میلیارد ریال داد و ستد شد.
شاخص فرابورس نیز ۱۱۸ واحد رشد داشت و بر روی کانال چهار هزار ۶۷۸ واحد ثابت ماند.همچنین در این بازار ۶۲۰ میلیون و ۵۲ هزار برگه سهم به ارزش بیش از ۱۰ هزار و ۴۰۸ میلیارد ریال داد و ستد شد.
تمامی نمادها در معاملات این بورس تاثیر مثبت را بر شاخص داشتند که نماد فولاد هرمزگان جنوب (هرمز)، پتروشیمی مارون (مارون)، سنگ آهن گهرزمین (کگهر)، هلدینگ صنایع معدنی خاورمیانه (میدکو)، پتروشیمی زاگرس (زاگرس)، تولید نیروی برق دماوند (دماوند)، سهامی ذوب آهن اصفهان (ذوب) توسعه مولد نیروگاهی جهرم (بجهرم) و بیمه کوثر (کوثر) بیشترین تأثیر مثبت را بر شاخص این بازار داشتند.
یک کارشناس بازار سرمایه گفت: این احتمال وجود دارد که با توجه به عدم رشد متناسب بازار نسبت به تورم، نمادهای بنیادین بازار مورد توجه بازار قرار گیرند و موج نقدینگی از سهمهایی که رشد چند برابری داشتند به سمت سهمهای بنیادی ورود پیدا کند.
امیرعلی امیرباقری به روند معاملات بورس در بازار امروز اشاره کرد و گفت: با توجه به کاهش ریسک سیاسی و اقدامات سنجیده ایران در زمان مناسب، اقبال دوباره به سمت بازار سرمایه بازگشت و همانطور که انتظار میرفت شاخص بورس دوباره وارد فاز صعودی شد.
وی ادامه داد: دامنه نوسان امروز کماکان دو درصد بود که این امر باعث تشکیل صفوف خرید در تمام بدنه بازار و سایر نمادها شد، همزمان انتظار میرود بازار ارز و طلا به ثبات نسبی برسد و جریان نقدینگی دوباره به سمت بازار سرمایه هدایت شود.
امیرباقری خاطرنشان کرد: حمایتهایی که در طول چند وقت اخیر از سمت دولت و نهادهای متولی از بازار سرمایه صورت گرفت به این نوع و شکل بیسابقه بوده و بازار سرمایه توانسته به دلیل پتانسیلهای موجود در بعد تامین مالی، جذب نقدینگی و ارزندگی ذاتی قادر به جذب نقدینگی سرگردان به سمت خود باشد.این کارشناس بازار سرمایه خاطرنشان کرد: بازار سرمایه مورد توجه دولت و سایر نهادهای ذی ربط قرار گرفته و احساس میشود که این توجه ادامه دار باشد و بتوانیم بازار معقول و منطقی را در میان مدت و بلند مدت شاهد باشیم.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به اصلاح قیمت صورت گرفته در بسیاری از نمادها، ایجاد سطوح قیمتی جذاب برای خرید و محدودیت دامنه نوسان به دو درصد زمینه اقبال سرمایهگذاران به نمادها و بدنه بازار فراهم شد که همین امر باعث تشکیل صفوف خرید سنگین برای همه نمادها شد.
امیرباقری اظهار داشت: انتظار میرود این روند در بازار دو روز آینده ادامه دار باشد اما احساس میشود در زمان طولانیتر احتیاج به دقت، توجه و احتیاط بیشتری از سوی سهامداران در انتخاب نمادها برای سرمایهگذاری وجود داشته باشد.
این کارشناس بازار سرمایه خاطرنشان کرد: این احتمال وجود دارد که با توجه به عدم رشد متناسب بازار نسبت به تورم، نمادهای بنیادین بازار مورد توجه بازار قرار گیرند و موج نقدینگی از سهمهایی که رشد چند برابری داشتند به سمت سهمهای بنیادی ورود پیدا کند.
وی خاطرنشان کرد: یک سری از نمادها در محدودههایی قرار گرفتند که احتیاج به اصلاح دارند و از طرف دیگر زمینه برای جذب نقدینگی از سوی نمادهای بنیادی فراهم است این موضوع برای بازار به عنوان مزیت محسوب میشود تا جذابیت خود را برای سرمایهگذاران نگه دارد و از خروج نقدینگی بازار جلوگیری شود./ایرنا
حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین
سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان ناظر بازار و در راستای دستورالعملهای یاد شده، باید به موضوع رسیدگی نموده و در صورت کشف تخلف از قوانین و مقررات حاکم بر موضوع، ضمن رسیدگی انضباطی به موضوع، چنانچه مواردی، چون ارائه یا تصدیق اطلاعات خلاف واقع از سوی حسابرس و بازرس قانونی در این خصوص محرز باشد، وفق ماده ۵۲ قانون بازار اوراق بهادار به عنوان شاکی در مراجع کیفری اقدام به طرح شکایت کند.
مثبت های گروه خودرو و بانک موقت خواهد بود؟
با توجه به توافق قبلی، به نظر می رسد توافقی که احتمالا حاصل خواهد شد، توافق جامعی نخواهد بود. اما در مجموع معتقدم تاثیر منفی عدم توافق بر اقتصاد ما، زودتر از تاثیر مثبت توافق نمایان خواهد شد.
دخالت مخرب دولت در بازار سهام + معرفی گروه های پیشرو بازار سهام
بازار سهام هفته جاری را با نوسان قابل توجهی آغاز کرده است ، ابتدای هفته رشد شاخص های بورسی رقم خورد اما در ادامه و در معاملات روز جاری ، عموم قیمت ها در بازار سهام عقب گرد کردند.
گره زدن پرتفو به مذاکرات؛ اشتباهی استراتژیک
معتقدم نباید به توافق و احیای برجام، وزن زیادی داد؛ چه با فرض توافق چه فرض عدم توافق، سهمهای دلاری و ریالی ارزندهای در بازارسرمایه وجود دارد که میتوانند گزینههای مناسبی برای یک سرمایهگذاری میانمدت و بلندمدت باشند.
بررسی بنیادی شرکتهای بزرگ با کوچک و متوسط و تحلیل تکنیکال دو شاخص بورس
کارشناس بازار سرمایه ضمن بررسی متغیرهای جریان نقدینگی و بنیادی صنایع کوچک و متوسط بازار نسبت به شرکتهای بزرگ، شاخص هم وزن و کل را از لحاظ تکنیکالی مورد ارزیابی قرار داد.
به گزارش سرمایه نگر ، سارا فلاح با انتشار مطلبی با عنوان “ترافیک تقاضا در صنایع کوچک” در دنیای اقتصاد اعلام کرد: بازار را میتوان به دو دسته شرکتهای بزرگ و کوچک و متوسط دستهبندی کرد. شاخصکل بیانگر وضعیت شرکتهای بزرگ بر اساس ارزش بازار و شاخص هموزن نماینده سهمهای کوچک و متوسط بازار است. با توجه به روند حرکتی شاخص کل و هموزن بهرغم رکود کلی که در بازار وجود دارد شاخص هموزن بازدهی بهتری نسبت به شاخصکل داشت.
دلیل این موضوع را در چند متغیر میتوان یافت. اولین متغیر ارزش معاملات خرد سهام است که نشان میدهد پولهای زیاد پارکشدهای حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین وجود دارند که به دلیل ریسک سیستماتیک و فضای ابهامآلود سیاسی ترجیح دادند فعلا وارد بازار نشده و نظارهگر باشند. بنابراین حجم نقدینگی کافی برای اثرگذاری و تکان دادن سهمهای بزرگ در بازار وجود ندارد و همین نقدینگی موجود در بازار از یک صنعت کوچک به صنعت دیگر میرود که این موضوع باعثشده این صنایع بازدهی بهتری نسبت به سهام صنایع بزرگ داشته باشند.
متغیر بعدی قیمتهای جهانی کامودیتیها است. با توجه به سیاستهای انقباضی در سراسر جهان و در راس آنها فدرال رزرو، شاخص دلار رشد بیسابقه ای داشت و باعث شد کامودیتیها وارد مرحله رکود و نزولی شوند. بهطوریکه کل جهان در حال سوق پیداکردن به یک رکود بزرگ است. البته با ابرتورم ایجاد شده در آمریکا و اروپا چاره دیگری جز ادامه تهاجمی سیاستهای انقباضی نیست.
لذا وضعیت قیمت کامودیتیها با رکود احتمالی در اقتصاد آمریکا و بهدنبال آن اقتصاد اروپا و جهان در هالهای از ابهام قرار گرفته و اغلب کامودیتیها دچار نزول قیمتی شدند. البته در برخی کامودیتیهای استثنا نیز وجود دارند که نهتنها دچار ریزش نشدند بلکه شاهد رشد بودند که این استثناها نیز دلایل بنیادی خاص دارند.
با توجه به اینکه سهمهای بزرگ بازار سرمایه اکثرا صادرات و کامودیتی محور هستند، کاهش قیمتهای جهانی روی سودآوری آنها اثر عمیقی میگذارد. بنابراین اقبال از سمت این شرکتها کمتر شده و معاملهگران ترجیح میدهند تا زمانیکه ابهامها در مورد قیمت کامودیتیها برطرف نشود و شاهد ثبات قیمتی در آنها نباشند سهم بسیار پایینتری به این شرکتها در پرتفوی اختصاص دهند.
ابهام در حصول برجام نیز از دیگر دلایل عدمگرایش خریداران به سمت سهمهای برجامی و چینش پرتفوی بر اساس برجام است که بعضا جزو صنایع بزرگ بازار بهحساب میآیند مانند خودروسازهای بزرگ و بانکها. سهام صنایع کوچک و متوسط بازار طی یکسال گذشته نزولهای شدیدتری را تحمل کرده و به نقاط جذابی برای خرید رسیدهاند و قیمت بسیاری از آنها تفاوت معناداری با ارزش ذاتی آنها دارد که فروشندگان را از فروش پشیمان میکند.
رفتار حقوقیها در برخی سهمهای بزرگ با شناوری بالا نیز جزو عواملی است که باعث شده خریداران حقیقی از سمت این سهمها دور شوند. طی چندماه گذشته حقوقیهای برخی سهمهای بزرگ در روزهایی که سهم درصدهای مثبت را تجربه میکرد، دست بهفروشهای مدیریتنشدهای زدند که نتیجهای جز ناامیدی و دلسردی جریان نقدینگی نداشت.
از طرفی برخی اتفاقات در هر صنعت بطور جداگانه باعثشده برای خریداران جلب توجه کنند. در گروه محصولات کاغذی به دلیل افزایش نرخ انرژی در اروپا و قطع صادرات چوب و خمیرکاغذ از سمت روسیه، قیمت جهانی برخی محصولات کاغذی افزایش پیدا کرده که روی سودآوری این صنعت اثر مستقیم گذاشت. در گروه شویندهها بعد از رشد شدید قیمت مواد اولیه در چند ماه گذشته، نرخ مواد اولیه کاهش داشت و همین موضوع باعث شد تا حدی بازار به سمت این گروه اقبال نشان دهد.
افزایش نرخ در برخی محصولات گروه کاشی و سرامیک و ارزش بازار پایین این صنعت باعث توجه جریان نقدینگی به برخی نمادهای این گروه شده است. افزایش نرخ و انتظار افزایش حاشیه سود ناخالص در گروه غذایی باعث شد سهمهای این گروه مورد توجه واقع شوند. بنابراین میتوان بطور کلی نتیجه گرفت بازار از سمت شرکتهای صادرات محور و سود محور به سمت شرکتهای دارایی محور و سهمهای با بازیگران حقیقی رفته البته نه تمام سهمهای این صنایع بلکه سهمهایی با P/E مناسب و گزارشهای مطلوب ماهانه.
در این میان سهمهای کوچک عمدتا رشدی بهحساب میآیند که هم سودهای بزرگتر دارند و سهم در زمان نزول بازار ریزشهای بیشتری را تجربه میکنند و همچنین به دلیل شناوری پایین اکثر این سهام، قفل شدن در صف خرید و فروش دور از انتظار نیست. لذا ارتباط مستقیمی میان بازدهی و ریسک این سهم ها وجود دارد و نسبت به بازدهی بالا ریسک بالاتری دارند. هرچند قانون جدید دامنه نوسان برای سهمهای فرابورسی میتواند تا حدی این مشکل را برطرف کند. از طرفی شرکتهای بزرگ و بالغ دارای بازدهی پایینتر و بالطبع ریسک پایینتری هستند.
در نگاهی تکنیکالی هر زمان نماگر هم وزن روند صعودی بگیرد نشانه اقبال بازار به سمت سهمهای کوچک و متوسط بازار است و هر زمان نزولی شود برتری روند شاخص کل به شاخص هموزن را بیان میکند. به طوری که از ابتدای سال شاخص هم وزن روند صعودی گرفته و کفهای ماژور بالاتری را ثبت کرده و از چندین ماه پیش با عبور این شاخص نسبتی از کف نزولی تکنیکالی نوید بازدهی بیشتر سهم های کوچک و متوسط را صادر کرد.
با عبور معتبر و موفق شاخص نسبتی از سقف قبلی انتظار می رود همچنان در این کانال صعودی به مسیر ادامه دهد و تا محدوده نسبت ۳. ۰ درصد که هم سقف کانال صعودی و هم کلاستر دو فیبوناچی اکسپنشن و ریتریسمنت است ادامه داشته باشد و در حال حاضر نیز چشم انداز شاخص هموزن روشنتر از شاخص کل به نظر میرسد.
تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ چه کاربردی دارد؟
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی برای تحلیل بازار بورس است. معامله گران با استفاده از تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی سهام و بازار سرمایه، تصمیم به خرید یا فروش می کنند. یک تحلیلگر بنیادی با مطالعه بازار و اخبار دنیای واقعی، قیمت سهام را پیش بینی می کند. سپس بر اساس دانش و استراتژی های خود، عمل خرید یا فروش سهام را انجام می دهد.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یکی دیگر از شیوههای معتبر و مرسوم داراییهای مختلف در بازارهای مالی است. از این شیوهی تحلیل نه تنها در بورس، بلکه در فارکس و بازارهای ارز دیجیتال و حتی بازارهای موازی نظیر اوراق مشتقه نیز استفاده میشود. این روش نیز مانند سایر شیوههای تحلیلی مزایا و معایبی دارد که موجب میشود برخی از آن طرفداری کنند و برخی دیگر انتقاد.
تحلیلگر بنیادی باور دارد، اوراق بهادار یا سهام دارای ارزش ذاتی هستند. ارزش ذاتی سهام شرکت ها وابسته به تعدادی متغیرهای بنیادی است. یعنی معامله گرها با ارزیابی متغیرهای بنیادی، ارزش سهام یک شرکت را برآورد می کنند. در تحلیل بنیادی، معامله گرها بعد از بدست آوردن ارزش ذاتی یک سهام، آن را با قیمت فعلی بازار مقایسه می کنند.
اگر ارزش ذاتی بیشتر از ارزش بازار باشد، زمان مناسبی برای خرید است. ولی اگر ارزش ذاتی کمتر از ارزش بازار باشد، زمان مناسبی برای فروش می باشد. در کلاس های آموزش بورس دوره ای به نام تحلیل بنیادی، برگزار می کنند که یادگیری آن، از مفاهیم پایه ای در آموزش بورس است. در این مقاله می خواهیم شما را با نکات مهم آن آشنا کنیم.
چرا باید تحلیل بنیادی را فرا بگیریم؟
معاملات موفق نیازمند یادگیری تحلیل بنیادی است. تحلیل بنیادی در بازار مالی به قدری اهمیت دارد که بدون یادگیری آن امکان ندارد بتوانید بهترین عملکرد را داشته باشید و به نتیجه مطلوب برسید. اگر می خواهید در معاملات خود موفق شوید باید به دنبال یادگیری تحلیل بنیادی باشید که پایه و اساس معامله است. با تحلیل بنیادی می توانید اطلاعات بسیار مفیدی در مورد شرکت هایی که می خواهید سهام آنها را خریداری کنید به دست آورید.
به طور کلی بنیاد سهم باید مورد بررسی قرار بگیرد زیرا ممکن است شرکتی که ارزش ذاتی بسیار پایینی دارد بالاتر از قیمت واقعی خود در حال معامله باشد. توجه داشته باشید که برای معاملهگری شرکت ها باید بدانیم چگونه باید تحلیل بنیادی را انجام داد؟ در ادامهاین مقاله سعی داریثم به بررسی تحلیل بنیادی در بازار های مالی بپردازیم تا آشنایی کاملی بدست آورید.
اهمیت یادگیری تحلیل بنیادی در بازار بورس
همانطور که در بالا تر هم توضیح داده ایم بسیاری از افراد تمایلی به یادگیری تحلیل بنیادی ندارند زیرا این نوع تحلیل نیاز به صرف انرژی و زمان زیادی دارد. به طور کلی تحلیل بنیادی کار بسیار آسانی نیست و تنها زمانی که میخواهید سرمایه گذاری بلند مدتی انجام دهید، باید به سراغ این نوع تحلیل بروید. ممکن است بعضی از افراد تمایل داشته باشند در ابتدا تا انتهای این نوع تحلیلها را آموزش ببینند تا بتوانند در بلند مدت سود خوبی به دست آورند.
در این صورت این افراد حتما باید تحلیل بنیادی را هم در برنامه خود قرار دهند. عدهای دیگر هم وجود دارند که تنها میخواهند مقداری از پول خود را در بازار بورس ایران سرمایهگذاری کنند اما هیچ وقت زمانی برای یادگیری آموزش ندارند، در این صورت آنها حتما باید از معاملهگران حرفهای در بازار بورس ایران کمک بگیرند تا دچار ضرر و زیان نشوند.
کاربرد تحلیل بنیادی در بورس
تحلیل بنیادی به تحلیل پایه نیز معروف است و با تحلیل تکنیکال در متد تفاوت هایی دارد. در روش بنیادی به شکل پایه و بنیادین به بررسی عوامل تاثیرگذار مالی می پردازد و امکان هیچگونه مقایسهای برای سهام وجود ندارد و بر قیمت سهام پرداخته می شود. این عوامل نشان دهنده آن هستند که برای تحلیل بنیادی در بورس نیازمند بررسی های جامعه صورت های مالی هستیم زیرا بدون این بررسی صورت ها امکان مقایسه داده ها به هیچ عنوان وجود ندارد.
فرق تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال
تحلیلگران بنیادی معتقد هستند، یک علت بنیادی و اقتصادی باعث ایجاد تغییرات در قیمت سهام و بازار بورس می شود. آنها ارزش ذاتی یک سهام را با مطالعه عواملی چون صورت های مالی، مدیریت شرکت، صنعت و شرایط اقتصادی و سایر عوامل بنیادی بدست می آورند. در حالی که تحلیلگران تکنیکال با استفاده از روند تغییرات قیمت سهام در ماه ها و سال های گذشته، قیمت آن را در آینده پیش بینی می کنند.
یک معامله گر در روش تحلیل تکنیکال با استفاده از ابزارهای فنی مختلف چون نمودارها اقدام به خرید و فروش سهام می کند. تحلیل بنیادی نسبت به تحلیل تکنیکال طولانی و دشوار است و نیازمند جمع آوری داده ها از منابع مختلف می باشد.
تحلیل بنیادی در سهام
تحلیل بنیادی، طرفداران خاصی چون وارن بافت را دارد. وارن بافت از بورس بازهای میلیادر جهان است. در آموزش بورس لازم است تا با نکات مهم و اساسی این نوع تحلیل آشنا باشیم. یک تحلیلگر بنیادی با استفاده از محاسبه ارزش ذاتی سهام یک شرکت و مقایسه آن با قیمت فعلی بازار اقدام به خرید یا فروش می کند. به نمودار زیر توجه کنید:
این نمودار از مهمترین نمودارها در روش تحلیل بنیادی است. با استفاده از این نمودار می فهمیم چه زمانی یک سهم را بخریم یا چه زمانی آن را بفروشیم. با بررسی نمودار با سه حالت مواجه می شویم.
- اگر ارزش ذاتی بیشتر از ارزش واقعی آن باشد می گوییم سهم Undervalue است. یعنی قیمت سهم مورد نظر پایین تر از ارزش ذاتی است و مناسب خرید است.
- اما اگر ارزش ذاتی یک سهم کمتر از ارزش واقعی آن در بازار بورس باشد، در حقیقت آن قیمت سهم گران بوده و می گوییم سهم Overvalue است و بهتر است به فروش سهم فکر کنیم.
- در حالت سوم اگر ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بازار بورس برابر یا نزدیک به هم باشند، خرید و فروش سهم بدون سود یا ضرر است.
عوامل کیفی تاثیرگذار در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی، معامله گران ابتدا عوامل کیفی موثر در عملکرد شرکت را بررسی می کنند. بازار بورس تحت تاثیر مستقیم شرایط اقتصادی کشور است. یک رابطه قوی بین وضعیت اقتصادی کشور و بازار سهام وجود دارد. اگر وضعیت اقتصادی کشور مناسب باشد، در نتیجه عملکرد شرکت ها هم بهتر خواهد بود و بالعکس.
وقتی ما می خواهیم در یک سهم مشخص سرمایه گذاری کنیم باید اطلاعات کافی در مورد عملکرد آن صنعت داشته باشیم. مثلا با مطالعه در مورد صنعت های مختلف می فهمیم در دوران رکود بازار کدام شرکت ها عملکرد ضعیف و کدام عملکرد خوبی داشته اند. به گفته حرفه ای ترین تحلیل گران بنیادی، از دلایل شکست معامله گران، عدم آشنایی آنها با صنعت مورد نظر می باشد.
به طور مثال صنایعی چون تجهیزات اداری و کامپیوتر، معمولا بدون توجه به شرایط اقتصادی، روندی رو به رشد دارند و یا به علت نیاز همیشگی مردم به مواد غذایی باعث شده سهام این صنعت کمتر تحت تاثیر وضعیت اقتصادی نامناسب کشور قرار بگیرد.
در حالیکه صنایعی چون خودرو رابطه مستقیمی با شرایط اقتصادی دارند. در صورت رونق اقتصاد، از عملکرد خوبی برخوردار می شوند و در شرایط رکود اقتصادی از رشد این صنعت هم کاسته می شود. البته موارد خیلی زیاد دیگری در بررسی بازار به کار برده می شود که با شرکت در کلاس های آموزش بورس می توانید به طور کامل با همه عوامل کیفی موثر در تحلیل بنیادی آشنا شوید.
عوامل تاثیر گذار در تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی از پایه ای ترین دوره های آموزش بورس است. برای کاهش ضرر در معاملات ، لازم است تا با نکات مهم بورس آشنا باشیم. عوامل کمی که در تحلیل های بنیادی ما تاثیر گذار هستند شامل صورت حساب های مالی یک شرکت می باشند. اصول کمی، به داده هایی گفته می شود که قابل اندازه گیری اند و از اعداد تشکیل یافته اند. در اینجا تعدادی از مهمترین عوامل کمی موثر در تحلیل بنیادی را معرفی می کنیم.
شاخص سهام در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی، شاخص سهام نمایانگر وضعیت بازار در سال های گذشته است. شاخص کل بورس تهران به “تیپکس” معروف است. این شاخص نشان دهنده چشم انداز قیمت سهام در یک دوره زمانی است.
ترازنامه چیست؟
ترازنامه به صورت مالی گفته می شود که شامل دارایی های شرکت، بدهی ها و سرمایه حقوق صاحبان سهام است.
صورت حساب سود و زیان در تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی با بررسی صورت حساب یک کشور، میزان هزینه و سود و ضرر آن شرکت را مشخص می کند.
تامین مالی شرکت از نکات مهم برای تحلیل سهام
تحلیل بنیادی، بدست آوردن منابع مالی یا فاینانس شرکت برای ادامه فعالیت شرکت و طرح های اجرایی را ضروری می داند.
تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟
همیشه بر سر اینکه کدام یک از دو شیوهی تحلیل بنیادی (یا فاندامنتال) یا تحلیل تکنیکال بهتر و موثرتر هستند بحث و جدلهای فراوانی میان طرفداران این دو روش تحلیل وجود دارد. هر یک از منتقدان هم دلایل خود را در این خصوص دارند. اگر با دید منطق و بدون تعصب به این مباحثات نگاه کنیم و مسئله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم به یک نتیجهی مهم برسیم.
هر دو شیوهی تحلیلی مزایا و معایبی دارند که با توجه به آنها میتوان دریافت که اتخاذ کدام رویکرد مناسبتر است. زمانی که استراتژی معاملاتی خود را مشخص میکنید، ناخودآگاه به سمت یکی از این دو شیوهی تحلیلی جذب میشوید. چرا که با توجه به ویژگیهای این دو رویکرد تحلیلی، و تفاوتهای میان آن دو میتوان با دید بلندمدت یا کوتاهمدت وارد سهامی خاص شد.
تحلیل بنیادی معیارهایی را بررسی میکند که در تحلیل تکنیکال خبری از آن نیست. در تحلیل تکنیکال نیز همین امر برقرار است. یعنی مواردی حضور دارند که خلا آن در تحلیل فاندامنتال محسوس است. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که این دو شیوه مکمل یکدیگر هستند. اگر قصد دارید سهام مختلف را از جنبههای متفاوتی بررسی کنید، بهترین رویکرد آن است که از هر دو شیوهی فوق بهره ببرید.
به این ترتیب هم ارزش ذاتی سهم را بررسی کردهاید و هم روند و تحرکات قیمت آن را در آینده پیشبینی کردهاید. پس در نهایت ریسک سرمایهگذاری شما کمتر، و احتمال سودآوری بیشتر خواهد بود.
افزون بر این باید این امر را نیز مدنظر داشت که گاهی شرایط بازار به شکلی است که حتی این دو شیوهی تحلیلی هم چندان کارآمد نخواهند بود. اما اگر سرمایهگذاری خود را بر اساس الگوهای صحیح انجام داده باشید و در مدیریت سرمایه نیز از تجربیات کافی برخوردار باشید، حتی در صورت متضرر شدن در کوتاهمدت، بعدها ضررتان جبران خواهد شد. حتما شنیدهاید که میگویند تنها بستری که میتواند ضررهای ناشی از بازار بورس را جبران کند، خود بازار بورس است.
تحلیل بنیادی و مسئلهی مهم زمان
از آنجا که بررسی ارزش ذاتی رکن اساسی تحلیل حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین بنیادی است، اهمیت آن نیز مشخص است. مشخص کردن چنین فاکتور برای سهم بر اساس معیارهای مختلفی انجام میشود. اما آیا به این امر فکر کردهاید که بررسی اینهمه اطلاعات و موارد مختلف چطور امکانپذیر است؟ حقیقت آن است که تجزیه و تحلیل این حجم از اطلاعات نیازمند زمانی طولانی است.
اگر این امر زمان زیادی به طول بینجامد دیگر آنوقت این تحلیل چه ارزشی حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین دارد؟
مسئلهی زمان عامل مهمی است که همیشه باید به آن توجه کرد. به این مسئله توجه کنید که گاهی تحلیلگران بنیادی با وسواس زیادی شروع به بررسی وضعیت صنعت و صورتهای مالی یک شرکت میکنند. ممکن است در طی همین مدت، قیمت سهم رشد فراوانی داشته باشد. حال آنکه تحلیلگر مذکور، فرصت سرمایهگذاری خود را از دست داده است.
چرا که اگر پیشتر در چنین سهمی سرمایهگذاری میکرد سود بیشتری نصیبش میشد. درست است که نگرش افراد در تحلیل بنیادی بلندمدت است، اما این امر به آن معنا نیست که تحلیلگر در این خصوص زمانی نامحدود و بیانتها در فراوانی دارد. اگر قصد سرمایهگذاری هوشمندانه را دارید باید تمام عوامل را یکجا مدنظر داشته باشید.
از سوی دیگر نباید با خواندن این چند خط این برداشت اشتباه برای شما پیش بیاید که بهتر است تحلیل بنیادی را در زمانی کوتاه و با عجله و سرسری انجام داد. قطعا که در این صورت احتمال وقوع اشتباه بسیار زیاد خواهد بود. آنچه که مهم است این است که نباید روی یک شیوهی تحلیل تعصب داشت و از سایر موارد غافل شد.
چند پرسش و پاسخ در خصوص تحلیل بنیادی
چرا طرفداران تحلیل تکنیکال از تحلیل بنیادی انتقاد میکنند؟
طرفداران تحلیل تکنیکال معتقد هستند که مسائل بنیادی به شکل کامل اثر خود را در قیمت سهام نشان میدهند. به همین دلیل آنچه که مهم است بررسی رفتار و تاریخچهی تحرکات قیمتی است. از همین رو این دسته از افراد، تحلیل تکنیکال را معتبرتر و کاربردیتر از تحلیل فاندامنتال میدانند و معاملات خود را بر اساس نمودارها و ابزارهایی مانند انواع اندیکاتورها انجام میدهند. آنها معتقدند که گذشتهی سهم روند آیندهی آن را مشخص میکند؛ نه بررسی صورتها و ترازهای مالی.
آیا میتوان از تحلیل بنیادی در کوتاهمدت بهره برد؟
گفتیم که بررسی ارزش واقعی سهام، امر بسیاری مهمی در تحلیل فاندامنتال است، پس نیازمند زمان بیشتری است. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت در طولانی مدت به سمت ارزش ذاتی خودش حرکت میکند. حال اگر شما با تکیه بر تحلیل فاندامنتال وارد یک سهم شوید و در میانهی راه سهام را به هر دلیل بفروشید، نه تنها ممکن است سود نکنید، بلکه متضرر شدن شما نیز دور از ذهن نیست. چرا که شما بر مهمترین عامل در تحلیل بنیادی چشم پوشیدهاید.
آیا بازه زمانی در تحلیل بنیادی مشخص است؟
یکی از انتقاداتی که به این شیوهی تحلیل وارد میشود، دقیقا به همین امر بر میگردد. درست است که این شیوهی تحلیل از ارزشمندی سهام در طولانیمدت سخن میگوید؛ اما این طولانیمدت یعنی چه وقت؟ شش ماه؟ ده ماه؟ یک سال یا بیشتر؟ اهمیت این امر زمانی مشخص میشود که شما میخواهید برای آیندهی خود برنامهریزی کنید. قطعا اگر بدانید که طی چه زمانی به اهداف خود میرسید، با خیال آسودهتری میتوانید برنامههای خود را پیاده کنید.
آیا امکان بروز خطا در تحلیل بنیادی وجود دارد؟
صد در صد بله. همانقدر که گاهی افراد در تحلیل تکنیکال با پیشفرضهای ذهنی خود اموری را انجام میدهند، این امر در تحلیل بنیادی هم رخ میدهد. همانطور که پیشتر اشاره شد، عوامل و مفروضات متعددی در این شیوهی تحلیل وجود دارد که برخی کمی و برخی کیفی هستند. نگرش تحلیلگر میتواند به میزان زیادی بر عوامل کیفی بگذارد. نهایتا به همین دلیل است که ممکن است دو تحلیلگر بنیادی دیدگاههای متفاوتی در بررسی یک سهم و تعیین میزان ارزشمندی آن داشته باشند.
هدف تحلیل بنیادی چیست؟
همانطور که همگان میدانند و در این مطلب نیز به کرات اشاره شد که تحلیل بنیادی چشماندازی بلندمدت به آیندهی سهم دارد، مشخص است که چه اهدافی در نظر دارد. این تحلیل در شناسایی سهام برای سرمایهگذاری بسیار کاربردی است. نوسانگیران و معاملهگرانی که تنها به قصد کسب سود چند درصدی معامله میکنند، هرگز نمیتوانند با تکیه بر این تحلیل خرید و فروش خود را انجام دهند. در چنین شرایطی آنچه برای این افراد کارآمد است، تکیه بر خروجیهای تحلیل تکنیکال است.
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
«تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟» این سوالی است که همواره میان سرمایه گذاران مطرح میشود. در این گزارش به جوانب مختلف دو نوع تحلیل پرداخته شده است.
به گزارش شهر بورس، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از ابزارهای شناخت بازارهای مالی است که در میان معامله گران طرفداران خود را دارند و بسیاری از حرفه ایهای بازارهای مالی، استفاده از هر دو ابزار را برای تحلیل پیشنهاد می کنند. بخشی از این گزارش از کتاب جان مورفی گردآوری شده است و به مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی پرداخته است. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؛ کدام بهتر است؟
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
در حالی که تحلیل تکنیکال بر مطالعه کنش بازار متمرکز است، تحلیل بنیادی بر نیروهای اقتصادی عرضه و تقاضا متمرکز است که باعث می شود قیمت ها بالاتر، پایین تر یا ثابت بمانند.
رویکرد بنیادی همه عوامل مربوطه را که بر قیمت بازار اثر حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین میگذارند بررسی میکند تا ارزش ذاتی آن بازار را تعیین کند. ارزش ذاتی آن چیزی است که اصول بنیادین بر اساس قانون عرضه و تقاضا ارزش واقعی چیزی را نشان می دهد. اگر این ارزش ذاتی کمتر از قیمت فعلی بازار باشد، پس بازار بیش از حد قیمت گذاری شده است و باید فروخته شود. اگر قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی باشد، پس بازار کمتر از ارزش گذاری شده است و باید خریداری شود.
هر دوی این رویکردها برای پیشبینی بازار تلاش میکنند مشکل مشابهی را حل کنند، یعنی تعیین جهتی که احتمالاً قیمتها حرکت میکنند.
آنها فقط از جهات مختلف به مشکل برخورد می کنند. اصولگرا به بررسی علت حرکت بازار می پردازد، در حالی که تکنسین اثر را مطالعه می کند. البته تکنسین معتقد است که اثر تمام چیزی است که او می خواهد یا باید بداند و دلایل یا علل غیرضروری است.
بنیادگرا همیشه باید دلیل آن را بداند. اکثر معامله گران خود را به عنوان تکنسین یا اصولگرا طبقه بندی می کنند. در واقعیت، همپوشانی های زیادی وجود دارد. بسیاری از بنیادگرایان از اصول اولیه تجزیه و تحلیل نمودار دانش کاری دارند.
در عین حال، بسیاری از تکنسین ها حداقل آگاهی گذرا از اصول اولیه دارند. مشکل این است که نمودارها و اصول اغلب با یکدیگر در تضاد هستند. معمولاً در ابتدای حرکت های مهم بازار، عوامل بنیادی انجام می دهند و آنچه را که به نظر می رسد بازار انجام می دهد، توضیح یا پشتیبانی نمی کند.
در این زمان های حساس در روند است که به نظر می رسد این دو رویکرد بیشترین تفاوت حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین را دارند. معمولاً آنها در نقطهای با هم هماهنگ میشوند، اما اغلب برای معاملهگر خیلی دیر است. یکی از توضیح ها برای این اختلافات ظاهری این است که قیمت بازار تمایل به هدایت عوامل بنیادی شناخته شده دارد.
به بیان دیگر، قیمت بازار به عنوان یک شاخص پیشرو از اصول یا خرد مرسوم لحظه ای عمل می کند. در حالی که عوامل بنیادی شناخته شده قبلاً تخفیف داده شده اند و در حال حاضر “در بازار” هستند، قیمت ها اکنون به عوامل بنیادی ناشناخته واکنش نشان می دهند.
برخی از چشمگیرترین بازارهای گاوی و خرسی در تاریخ با تغییر اندک یا بدون تغییر در اصول آغاز شده اند. تا زمانی که آن تغییرات مشخص شد، روند جدید به خوبی در جریان بود.
پس از مدتی، تکنسین اعتماد بیشتری به توانایی خود حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین در خواندن نمودارها پیدا می کند. تکنسین یاد می گیرد که در شرایطی که حرکت بازار یا به اصطلاح عقل متعارف مخالف است، راحت باشد. یک تکنسین شروع به لذت بردن از بودن در اقلیت می کند. او می داند که در نهایت دلایل اقدام در بازار به دانش عمومی تبدیل خواهد شد. فقط این است که تکنسین حاضر نیست منتظر آن تأییدیه اضافی باشد. با پذیرش مقدمات تحلیل تکنیکال، میتوان دریافت که چرا تکنسینها معتقدند رویکرد آنها بر بنیادگرایان برتر است.
اگر یک معامله گر مجبور بود تنها یکی از این دو روش را برای استفاده انتخاب کند، منطقاً انتخاب باید تکنیکی باشد. زیرا طبق تعریف، رویکرد فنی شامل اصول اساسی است. اگر عوامل بنیادی در قیمت بازار منعکس شوند، آنگاه مطالعه آن عوامل بنیادی غیر ضروری می شود. خواندن نمودار به شکل میانبر تحلیل بنیادی تبدیل می شود.
با این حال، عکس آن درست نیست. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل مطالعه عملکرد قیمت نمی شود. معامله در بازارهای مالی تنها با استفاده از رویکرد فنی امکان پذیر است. این تردید وجود دارد که کسی بتواند به تنهایی و بدون در نظر گرفتن جنبه فنی بازار، اصول اولیه را معامله کند.اگر فرآیند تصمیم گیری به دو مرحله جداگانه تجزیه و تحلیل و زمان بندی تقسیم شود، این نکته آخر واضح تر می شود.
به دلیل ضریب اهرمی بالا در بازارهای آتی، زمان بندی به ویژه در آن عرصه بسیار مهم است. کاملاً ممکن است که در روند کلی بازار درست عمل کنید و همچنان ضرر کنید. از آنجایی که مارجین مورد نیاز در معاملات آتی بسیار کم است (معمولاً کمتر از 10 درصد)، یک حرکت نسبتاً کوچک قیمت در جهت اشتباه می تواند معامله گر را مجبور به خروج از بازار کند و در نتیجه تمام یا بیشتر آن حاشیه را از دست بدهد.
در مقابل، در معاملات بازار سهام، معاملهگری که خود را در سمت اشتباه بازار میبیند، میتواند به سادگی تصمیم بگیرد که سهام را حفظ کند، به این امید که در نقطهای از بازار بازگردد. معامله گران آتی آن تجملات را ندارند. استراتژی «خرید و نگه دارید» در عرصه آتی اعمال نمی شود.
هر دو رویکرد فنی و بنیادی را می توان در مرحله اول – فرآیند پیش بینی – استفاده کرد. با این حال، مسئله زمان بندی، تعیین نقاط ورودی و خروجی خاص، تقریباً کاملاً فنی است. بنابراین، با توجه به مراحلی که معاملهگر باید قبل از تعهد بازار طی کند، میتوان دریافت که استفاده صحیح از اصول فنی در مرحلهای از فرآیند ضروری میشود، حتی اگر تحلیل بنیادی در مراحل اولیه تصمیمگیری اعمال شده باشد. زمانبندی نیز در انتخاب سهام فردی و خرید و فروش بخش بازار سهام و گروههای صنعتی مهم است.
انعطاف پذیری و سازگاری تجزیه و تحلیل فنی
یکی از نقاط قوت تجزیه و تحلیل تکنیکال، سازگاری آن با تقریباً هر بعد تجاری و زمانی است. هیچ حوزه ای برای معامله در سهام یا معاملات آتی وجود ندارد که این اصول در آن اعمال نشود.
چارتیست می تواند به راحتی بازارهای زیادی را دنبال کند که معمولاً در مورد همتای اصلی او صادق نیست. به دلیل حجم عظیمی از داده هایی که دومی باید با آنها سروکار داشته باشد، اکثر اصولگرایان تمایل به تخصص دارند. از مزایای اینجا نباید غافل شد. به عنوان یک چیز، بازارها دوره های فعال و غیرفعال، مراحل روند و غیر روند را پشت سر می گذارند.
در تفاوت تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال باید بگیم که در بازارهای مالی، تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال دو نوع اصلی، از تحلیل هستن، ابزارهای تحلیل تکنیکال در فضای معاملات ارزهای دیجیتال نیز بسیار محبوب بوده ، اما در خصوص تحلیل فاندامنتال، قضیه تا حدی متفاوت است.
در تحلیل تکنیکال، برخی تخصص ها را می توانیم از بازارهای مالی سنتی وام بگیریم. در این تحلیل چشممان تنها به قیمت و تاریخچه قیمت روی نمودار هاست و به دنبال الگوهایی هستیم که ممکنه در آینده دوباره تکرار بشن. با استفاده از تاریخچه قیمتی یک کالا، سهام یا ارز، و هم چنین با بکارگیری شاخص های مختلف می توانیم روند قیمتی را پیش بینی کنیم.
در این نوع تحلیل برای ارزیابی بازار فقط نیاز به مطالعه حرکت قیمت ها داریم و هیچ معیار دیگری را در نظر نمی گیریم. در ضمن تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم. در حقیقت آنها خود را مانند تحلیلگران فاندامنتال با مطالعه عوامل بیرونی سرگرم نمی کنند و ترجیح می دهند که روی نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار تمرکز کنند. هدف تحلیلگران تکنیکال، شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج به یک دارایی است.
به طور کلی تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال در سمت مقابل هم قرار دارند و برای تحلیل دارایی های مختلف به روش های متفاوتی متکی هستند. در واقع هر تحلیلی، از ابزار و روش خاص خودش استفاده می کند و در عین حال، هر دو تحلیل، داده هایی را برای تسهیل معامله و تریدینگ و خرید و فروش ارائه می دهند.
در تحلیل فاندامنتال باید بدانیم که ارزش این دارایی ها از کجا نشأت می گیرد و در حقیقت چه چیزهایی باعث می شود که، سرمایه گذاران پول خود را وارد یک ارز دیجیتال کنن که به افزایش قیمت آن منجر شود. تحلیلگران فاندامنتال (Fundamental analysis) بر این باورند که قیمت فعلی یک دارایی لزوما نشانگر ارزش واقعی آن دارایی نیست. این ایدئولوژی اساس تصمیمات سرمایه گذاری در تحلیل فاندامنتال است.
در سمت مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم.
مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
روش تحلیل فاندامنتال یک روش تحلیلی جدید و به روز نیست و قبلاً از آن برای سایر بازارهای مالی استفاده شده است.
برای اینکه در معاملات و خرید و فروش های خود بهترین استفاده از این ابزار رو داشته باشید، بهتر است مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال را مورد بررسی قرار بدهیم. خالی از لطف نیست که بدانیم برای درک بیشتر موضوع، فاندامنتال یا تحلیل بنیادی به مفاهیم ریشه های مربوط به هر ارز دیجیتال اشاره دارد.
به این معنا که در این روش تحلیلی کاربران بدون در نظر گرفتن نمودار قیمت رمز ارز مورد نظر، بایستی با توجه به شرایط بنیادی هر ارزی درباره امکان سرمایه گذاری بر روی آن تصمیم بگیرند.
تحلیل فاندامنتال (Fundamental analysis) ارزهای دیجیتال روشی بسیار قدرتمند برای ارزیابی یک شرکت یا کسب وکار یا به عبارتی روش تحلیلی برای هر سرمایه گذاری هست که به جرأت می توان گفت که تحلیل تکنیکال توان رقابت با آن را ندارد.
برای سرمایه گذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایه گذاری و بیزینس است. در واقع بسیاری از سرمایه گذاران در سرتاسر جهان مطالعه دقیقی در مورد شرکت یا پروژه مورد نظر خود را به عنوان اولین قدم سرمایهگذاری انتخاب می کنند.
در طرف دیگر هم باید بگوییم که اگرچه اجرای تحلیل فاندامنتال کار چندان پیچیده ای نیست، ولی انجام درست آن هم کار چندان راحتی نیست.
همه افراد می توانند از تحلیل فاندامنتال استفاده کنند؛ این تحلیل دلیل تکیه بر روش ها و تکنیک های شناخته شده حرکت بازار به سمت سهم های بنیادین و جواب پس داده خود این افراد را یاری می دهد تا آگاهانه تر تصمیم بگیرند؛ چراکه روش ها و داده های مورد نیاز به این منظور همواره فراهم است. وضعیت حداقل در بازارهای سنتی این چنین است، اما در بازار ارزهای دیجیتال احتمال متفاوت بودن اوضاع وجود دارد، چراکه یافتن بخشی از داده ها دشوار یا غیر ممکن ست و همبستگی سنگینی بین کوین های گوناگون وجود دارد.
به این ترتیب احتمال ناکارآمد شدن یا کاهش میزان دقت تحلیل فاندامنتال در این بازار افزایش پیدا می کند. به عبارت دیگر، ارزیابی ارزش ذاتی یک سهم یا ارز کاری زمان بر و طاقت فرساست که به مطالعه و تحقیق زیاد نیاز دارد. این طور نیست که تنها یک سری عدد از پیشآماده را در فرمول بگذاریم و از روی نتیجه به دست آمده تصمیم بگیریم.
در واقع باید عوامل مختلفی در نظر گرفته شود که می تواند برای برخی از تازه واردها گیج کننده به نظر بیاد. اگر تحلیل بنیادی به درستی صورت بگیرد، با دقتی بالا قادر خواهد بود ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی مشخص را در مقایسه با ارزش ذاتی آن نمایان کند.
در واقع سرمایه گذاران بزرگ جهان مثل «وارن بافت» (Warren Buffet) و «بنجامین گراهام» (Benjamin Graham) از جمله کسانی هستند که توانسته اند به لطف این نوع تحلیل به سودهای کلانی دست پیدا کنند.
علاوه بر آن، تحلیل فاندامنتال بیشتر برای معاملات بلند مدت مناسب است؛ در نتیجه استفاده از آن برای افرادی که در پی کسب سود از سوئینگ تریدینگ (Swing Trading) هستند، پیشنهاد نمی شود. این نوع تحلیل معمولاً مناسب خرید و فروش های میان و بلند مدت است و چندان نمی توان از آن برای معاملات کوتاه مدت استفاده کرد.
به عبارت دیگر، برخلاف تحلیل تکنیکال که معمولاً برای شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق از آن استفاده می شود، در تحلیل فاندامنتال سرمایه گذاران می توانند دیدهای کلی تری نسبت به روند حرکتی بازار به دست بیاورند.
غفلت از روندهای قدرتمند بازار یکی دیگر از مهم ترین مشکلات این آنالیز تلقی می شود، چیزی که تحلیل تکنیکال خیلی خوب آن را پوشش می دهد.
به عقیده جان مینارد (John Maynard) اقتصاددان مشهور، بازار می تواند بیشتر از آنچه تصور میکنید غیر منطقی ظاهر شود. به دلیل طولانی مدت بودن نتایج تحلیل فاندامنتال، تحولات منفی اقتصادی و سیاسی دنیا در آینده می تواند روی پیش بینی های تحلیل فاندامنتال تأثیر منفی بگذارد.
دیدگاه شما