انواع روش های تحلیل تکنیکال، مزایا و معایب
در بازارهای مالی روشهای زیادی برای سود کردن وجود دارد. بسیاری از افراد ترید کردن با استفاده از تحلیل تکنیکال را انتخاب میکنند؛ اما در همان ابتدا با سبکهای بیشمار با اسمهای مختلف برخورد میکنند. شاید در ابتدای مسیر افراد شروع به تحقیق و مطالعه در مورد سبکهای مختلف کنند؛ اما معمولا در ابتدای راه دچار مشکل شده و نمیدانند چه سبکی برای آنها مناسب است. در این مقاله روش های تحلیل تکنیکال و نقاط ضعف و قدرت آنها را بررسی خواهیم کرد.
استفاده از اندیکاتور برای تحلیل تکنیکال
معمولا در ابتدای مسیر، هر فردی که به دنبال استفاده از تحلیل تکنیکال برای معامله است، با اندیکاتورها آشنا میشود. اندیکاتورها ابزارهایی بر روی چارت هستند که از قیمت مشتق شدهاند؛ یعنی با استفاده از فرمولهای مختلف که بر روی قیمت اعمال میشود، یک مدل تصویری ریاضی از آن تولید میشود.
به این مدل اندیکاتور گفته میشود. تعداد اندیکاتورها بیشمار است! شما میتوانید هر دادهای را گرفته و فرمولی روی آن اجرا کرده و آن را روی نمودار خود بیندازید. از معروفترین آنها میتوان به Moving Average ها، RSI، MACD و… اشاره کرد. معمولا هر فردی در ابتدای کار با آنها آشنا میشود.
این اندیکاتورها از اطاعات قیمت استفاده میکنند. به عنوان مثال از قیمت بسته شدن تعداد مشخصی کندل برای به دست آوردن Moving Average در یک بازه زمانی مشخص شده توسط شما استفاده میکنند.
به تصویر زیر نگاه کنید. در اینجا Moving Average 9 روزه را داریم که با منحنی آبی مشخص شده است.
تریدرها به روشهای مختلف از MA ها استفاده میکنند. به عنوان مثال در صورتی که کندل روزانهای بالای آن بسته شود، خرید میکنند.
اندیکاتورها معمولا به تنهایی ابزار مناسبی برای ترید کردن نیستند، سیگنالهای خرید و فروش آنها معمولا با تاخیر زیادی همراه است و بعد از انجام حرکت اصلی تازه میتوانید اقدام به خرید و فروش کنید.
همین سیگنالهای با تاخیر نیز در بهترین حالت 50 درصد موارد را به شما درست میگویند. در بخش مدیریت سرمایه در مورد ریوارد و ریسک نیز صحبت کردیم. ریسک به ریوارد ترید کردن با اندیکاتورها نیز ریسک به ریوارد خوبی ندارد؛ زیرا حرکت بزرگی انجام شده و تازه اقدام به خرید و فروش میکنیم؛ اگر دوباره حرکتی به آن اندازه انجام شود، میتوانیم یک ریوارد دریافت کنیم. به این مثال توجه کنید:
در این مثال بعد از شکست کامل Moving Average با دوره 21 روزه، تازه وارد فروش میشویم. استاپ معامله خودمان را بالای آخرین کندل قبل از شروع حرکت نزولی میگذاریمف بعد از آن قیمت فقط به اندازه یک ریوارد در جهت مورد علاقه ما حرکت کرده و به این ترتیب بعد از چندین روز سود زیادی دریافت نمیکنیم.
خب اندیکاتورها به چه درد ما میخورند؟
بسیاری از افراد هستند که در بازه طولانی مدت توانستند فقط با اتکا به اندیکاتورها به سود برسند؛ اما وقتی روشهای بهتر و بهینهتر وجود دارد چرا از آنها استفاده نکنیم؟
اندیکاتورها برای تاییدیه و استفاده کمکی در کنار دیگر ابزارها بسیار مفید است و نمیتوان به طور کل اهمیت آنها را نادیده گرفت؛ اما نمیتوان آن را به صورت مستقل یکی از روش های تحلیل تکنیکال دانست.
روش های تحلیل تکنیکال: پرایس اکشن کلاسیک
بسیاری از تحلیلها و نمودارهایی که در شبکههای اجتماعی میبینید با استفاده از سبک پرایس اکشن کلاسیک انجام شدهاند. تقریبا محبوبترین، معروفترین و کاربردیترین روش تحلیل تکنیکال در میان مردم است.
نام پرایس اکشن نیز نشان از آن دارد که در این سبک توجه زیادی به حرکت قیمت میشود و اندیکاتورها جای زیادی در آن ندارد.
در پرایس اکشن کلاسیک، الگوها و شکل کندلها اهمیت بسیار زیادی دارند. الگوهای قیمتی، مانند سر و شانه، وج صعودی و نزولی، کانالها و … در پرایس اکشن کلاسیک مورد توجه قرار میگیرند.
در این سبک شکل کندلها نیز اهمیت دارد. اگر در یک سطحی که قبلا واکنشی داشته باشیم، کندلی با شکل و شمایل مورد نظرمان ایجاد شود، میتوانیم وارد موقعیت معاملاتی فروش یا خرید شویم.
به عنوان مثال کندل پین بار یکی از فرمهای برگشتی است و اگر در یک کانال یا سطح کف و سقف دو قلو با آن مواجه شویم، میتوانیم با اطمینان بیشتری وارد پوزیشن شویم.
یکی از بهترین منابع برای این سبک بسته آموزشی البروکس است. البروکس یک دوره آموزشی و چندین کتاب دارد که در آن به طور کامل و مفصل سبک خودش را آموزش داده است.
یکی از خوبیهای این سبک این است که تنها با ان میتوانید به تریدهای سود ده برسید. باید وقت زیادی بر روی آن و دوره البروکس بگذارید تا به تسلط و دانش کافی برسید. توجه به قیمت و الگوها از نقاط قوت این سبک است.
از معایب آن نیز میتوان به این اشاره کرد که توجهی به سطوح قیمتی نمیکند، نقاط چرخشی قیمت را در نظر نمیگیرد. از طرفی به دلیل محبوبیت و گستردگی استفاده از این سبک، بزرگان بازار میدانند اکثریت افراد در کجا وارد یک ترید شدهاند و به همین دلیل امکان شکست تحلیل در این سبک بیشتر از دیگر سبکها مانند عرضه تقاضا است.
روش های تحلیل تکنیکال: عرضه و تقاضا
فلسفه این سبک این است که هیچ اتفاقی در بازار نمیفتد، مگر به واسطه عرضه و تقاضا. این موضوع منطقی هم هست؛ در بازارهای سنتی وقتی خریدار و تقاضا برای یک کالا زیاد میشود و از آن طرف عرضه کم است، قیمت شروع به بالا رفتن میکند و بالعکس.
در بازارهای مالی و طبق فلسفه این سبک نیز همه چیز بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. اگر خریداران بیتکوین بیشتر از فروشندگان ان باشند، قیمت بالا میرود.
در این سبک تحلیلگران به دنبال سطوح عرضه و تقاضا هستند. آنها با استفاده از شکل کندلها و نوع حرکت قیمت، سطوحی را تعیین میکنند که نشان دهنده فروش یا خرید است.
در بازگشت قیمت به آن سطوح، امکان واکنش را میدهند و بر اساس آن معامله میکنند.
به مثال زیر توجه کنید.
در اینجا یک سطح عرضه در بیت کوین داریم که باعث ریزش قیمت شده است، حال اگر کمی نمودار را به جلوتر ببریم، مشاهده میکنیم قیمت در واکنش به این سطح دوباره با افت مواجه شده است.
در مثال بعدی با یک سطح تقاضا مواجه هستیم که با رنگ سبز به نمایش در آمده است.
اگر کمی به جلوتر برویم، میبینیم که قیمت بعد از بازگشت به این سطح حرکت رو به بالای قدرتمندی را شروع کرده است.
یکی از مزایای این سبک دریافت ریسک به ریواردهای بسیار خوب است؛ طوری که در صورت تحلیل اشتباه فراوان، ممکن است ضرر شما در یک ترید مناسب جبران شود.
اما بحث اصلی اینجاست که هیچ کدام از روش های تحلیل تکنیکال معروف در زمینه عرضه و تقاضا نمیتوانند به طور کامل قدرت سطوح مختلف را تعیین کنند. گاهی ممکن است یک سطح بسیار عالی از نظر شما، به راحتی شکسته شود و دلیل آن قویتر بودن سطح انواع امواج یا الگوهای اصلاحی مقابل است.
عرضه و تقاضا زیرشاخههای فراوانی دارد که از معروفترین آنها میتوان به ICT، RTM و اسمارت مانی اشاره کرد.
ICT سبک ابداعی یک فرد آمریکایی به نام مایکل هادلستون است که 30 سال سابقه تدریس و معامله در بازارهای مالی مختلف را دارد. در این سبک به زمان انجام حرکتهای قیمت و جلسات معاملاتی توجه ویژهای میشود. در ICT به طور خالص با سطوح عرضه و تقاضا کار نمیکنیم و این سطوح تنها 20 درصد کل سبک را تشکیل میدهند.
مایکل در ICT مفهوم نقدینگی و پیدا کردن آن روی نمودار را به شاگردانش آموزش داد. او در حال حاضر یک دوره آموزشی را به صورت رایگان شروع کرده است که با جستجوی نام ICT Mnetorship 2022 میتوانید به آن دسترسی پیدا کنید.
RTM مخفف عبارت Read The Market یا خواندن بازار است. تحلیلگران این سبک اعتقاد دارند بازار پر از سفارش است و باید نواحی دارای سفارش را پیدا کنیم.
آنها در سطوح عرضه و تقاضا دنبال بهترین سطوح سفارش هستند و اعتقاد دارند اگر کسی به طور کامل RTM را یاد بگیرد، میتواند تمام بازار را پیشبینی کند که این یک تبلیغات اشتباه و تقریبا دروغ است؛ زیرا بازارهای مالی هیچ قطعیتی ندارند و هیچ مدرکی نیز وجود ندارد که این ادعا را تایید کند.
با این حال RTM یک سبک تحلیلی دقیق است و ریسک به ریواردهای بسیار خوب انواع امواج یا الگوهای اصلاحی را به شما میدهد. هرچه بیشتر بر روی آن وقت بگذارید متوانید استراتژی خود را بهتر کرده و معاملات بهتری داشته باشید.
از معایب RTM میتوان به عدم توجه به تایم و سشن معاملات اشاره کرد و تنها سطوح سفارش برای آنها مهم است. از طرفی منابع این سبک بسیار پراکنده است و هرکس طبق نظر خودش آن را به شکل متفاوتی تدریس میکند؛ به همین دلیل تسلط بر روی آن و سود ده شدن با استفاده از این روش تحلیلی ممکن است زمان و انرژی زیادی از شما بگیرد.
روش های تحلیل تکنیکال: امواج الیوت
یکی دیگر از روش های تحلیل تکنیکال استفاده از امواج الیوت است. امواج الیوت اولین بار توسط R alph Nelson Elliott ( رالف نلسون الیوت) ابداع شد. او اعتقاد داشت بازارهای مالی از افراد تشکیل شده و احساسات و رفتار انسانها در شرایط مشابه، تکرار میشود. او حرکات قیمت را به موجهایی تشبیه کرد و این سبک را با نام امواج الیوت پایهگذاری کرد.
امواج الیوت از موجهای جنبشی و اصلاحی برای توجیه حرکات بازار استفاده می کنند. بسیاری از الگوهای پرایس اکشنی توسط امواج الیوت قابل توجیه هستند. شمارش امواج الیوت قوانین خاصی دارد که باید مدتها بر روی آنها مطالعه و تمرین شود.
همانطور که در تصویر میبینید، در تئوری امواج الیوت، هر حرکت قیمت نامگذاری و موج شماری میشود و میتوان بر اساس آنها حرکت بعدی قیمت را حدس زد.امواج الیوت در طول زمان گسترش پیدا کرده و افراد مختلف سبکهای جدیدی را با استفاده از آن ابداع کردهاند. سبک رابرت ماینر و نئو ویو از جمله زیرمجموعههای امواج الیوت هستند.
وین ریت امواج الیوت در صورتی که در آن به تسلط برسیم، بسیار بالاست؛ اما گاهی اوقات ریسک به ریوارد مطلوبی به ما نمیدهد. از طرفی تسلط بر روی قوانین ان بسیار سخت و زمانبر است. بسیاری از تحلیلگران نیز اعتقاد دارند امواج الیوت فقط برای تحلیل کردن آینده بازار به کار میآید و نمیتوان با آنها معامله سوآور داشت؛ اما هر سبکی باید شخصی سازی شده و از دل آن ستاپهای مناسبی برای سود کردن طراحی کرد.
جمعبندی
در این مقاله در مورد انواع روش های تحلیل تکنیکال صحبت کردیم. روش های بسیار زیادی برای شروع این کار وجود دارند که گاهی اوقات حتی نام آنها را هم به ندرت شنیدهایم. بعضی از روش های انواع امواج یا الگوهای اصلاحی تحلیل تکنیکال مانند استفاده از ابر ایچیموکو یا فیبوناچی و… نیز میتوانند در این دستهبندئی قرار بگیرند؛ اما در اکثر موارد در همین دستهبندیها جای میگیرند.
انتخاب روش و سبک به هیچ عاملی به جز خودتان و روحیات خودتان بستگی ندارد. شما میتوانید با هرکدام از روش های تحلیل تکنیکال به سوددهی برسید و فقط تمرین و رعایت مدیریت سرمایه است که میتواند بقای شما را در بازارهای مالی تضمین کند.
آشنایی با الگوی انواع امواج یا الگوهای اصلاحی کنج در تحلیل تکنیکال
در ادامهی مباحث مربوط به الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال به «الگوی کنج» میرسیم. این الگو را میتوان هم در دستهی الگوهای بازگشتی جای داد و هم در دستهی الگوهای ادامهدهنده. بنابراین قاعدهی کلی دربارهی آن وجود ندارد و برای تشخیص این مورد نیاز است که با مبحث امواج الیوت در تحلیل تکنیکال آشنا باشید. اما اکثر اوقات تشکیل این الگو به ما هشدار ادامهی روند را صادر میکند. الگوی کنج همانند سایر الگوهای قیمتی که قبلا راجع به آنها صحبت کردیم، دارای روند صعودی و نزولی میباشد. این الگو از لحاظ ظاهری شباهت زیادی به الگوی مثلث دارد، اما تفاوتهای اساسی نیز میان آن دو وجود دارد که علاقهمندان به تحلیل تکنیکال باید آنها را بدانند. در این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ به بررسی الگوی کنج در تحلیل تکنیکال و تفاوت آن با الگوی مثلث خواهیم پرداخت.
الگوی کنج در تحلیل تکنیکال چیست؟
الگوی کنج در تحلیل تکنیکال به چه شکل می باشد
الگوی کنج از جمله الگوهای قیمتی پرکاربرد در بحث تحلیل تکنیکال میباشد و معمولاً در میانهی روندها اتفاق میافتد. یعنی تشکیل این الگو به ما هشدار ادامهی روند را صادر میکند و معمولاً نقش یک الگوی ادامهدهنده را ایفا میکند. الگوی کنج در تحلیل تکنیکال از جمله الگوهای کوتاهمدت و کوچک بوده و تشکیل آن بین ۱ تا ۲ هفته به طول میانجامد. الگوهای کنج، هنگام نوسان قیمت سهم بین دو خط همگرا (حمایت و مقاومت) که مرزی هستند، شکل میگیرند. جهت حرکت این خطوط، خلاف جهت خط روند اولیه میباشد. در این دسته از الگوها، معمولاً مکانی که در آن گریز یا شکست قیمت رخ میدهد، در ۳/۲ طول کنج تا محل تقاطع دو خط همگرا میباشد. برای رسم الگوی کنج حداقل به دو سقف و کف نیاز داریم که هر چقدر تعداد آنها بیشتر باشد، اعتبار الگو بیشتر خواهد بود.
نکته: الگوی کنج در تحلیل تکنیکال معمولاً زمانی شکل میگیرد که پس از یک حرکت شدید، ورود سریع قیمتی رخ دهد. بنابراین در مورد حجم معاملات نیز میتوان گفت که کاهش آن هنگام نزدیک شدن به محل تقاطع خطوط همگرا رخ داده و هنگام نزدیک شدن به شکست قیمت نیز، شاهد افزایش حجم معاملات هستیم.
انواع الگوی کنج در تحلیل تکنیکال
همانطور که گفتیم الگوهای کنج از دو خط همگرا تشکیل شده است که انواع امواج یا الگوهای اصلاحی یا صعودی هستند و یا نزولی. در ادامه هر یک از این موارد را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
الگوی کنج صعودی (Rising Wedge)
یکی از انواع الگوهای کنج ، الگوی کنج صعودی است
این نوع از الگوی کنج در تحلیل تکنیکال همانطور که از اسمش پیداست از دو خط روند صعودی همگرا تشکیل شده است. چنانچه روند اولیه در نمودار قیمتی نزولی باشد، بعد از آن یک الگوی کنج صعودی ظاهر خواهد شد و پس از شکست خط حمایت، روند نزولی ادامه خواهد یافت. بنابراین زمانیکه شیب کنج رو به بالا باشد، انتظار کاهش قیمت را باید داشت. از مزایای این الگو در فاز اصلاحی میتوان به بحث جمعآوری سفارشات سد راه قیمت اشاره کرد که توضیح آن در این مطلب نمیگنجد. اندازهی حرکت قیمت در الگوی کنج صعودی به اندازهی قاعدهی الگو میباشد. (البته در برخی مواقع دیده میشود که میگویند اندازهی حرکت قیمت در انواع امواج یا الگوهای اصلاحی این الگو به اندازهی حرکت نزولی قبلی میباشد).
حد سود و زیان در الگوی صعودی چگونه تعیین میشود؟
برای حد زیان این نوع از الگوی کنج صعودی باید از آخرین سقفی که منجر به شکست ضلع پایینی الگو شده است استفاده کنیم و حد زیان را کمی بالاتر از آن قرار دهیم. برای تعیین حد سود هم از دو حالت میتوان استفاده کرد.
۱- حالتی که الگوی کنج صعودی در فاز اصلاحی تشکیل شده باشد؛ انواع امواج یا الگوهای اصلاحی در این حالت میتوان حرکت نزولی قبل از آن را اندازهگیری کرده و پس از شکست ضلع پایینی، از نقطهی شکست به سمت پایین به همان اندازه هدفگذاری نماییم.
۲- در حالت دوم می توان از قاعدهی این نوع از الگوی کنج در تحلیل تکنیکال برای هدفگذاری استفاده کرد.
الگوی کنج نزولی (Falling Wedge)
یکی از انواع الگوهای کنج ، الگوی کنج نزولی است
این نوع از الگوی کنج در تحلیل تکنیکال درست برعکس الگوی صعودی است؛ یعنی در آن شیب کنج رو به پایین است. چنامچه روند اولیه در نمودار قیمتی دارای شیب مثبت (صعودی) باشد، بعد از آن یک الگوی کنج نزولی ظاهر خواهد شد پس از شکست خط مقاومت، روند صعودی ادامه خواهد یافت. البته ممکن است برعکس این موضوع هم اتفاق بیافتد. اما نباید عجله کرد و صبر میکنیم تا بازار شکست خود را به صورت درست و معتبر انجام دهد. اندازهی حرکت قیمت در الگوی کنج نزولی همانند الگوی قبلی به اندازهی قاعدهی الگو و یا حرکت صعودی قبل از تشکیل الگو خواهد بود.
حد سود و زیان در الگوی کنج نزولی چگونه تعیین میشود؟
برای تعیین حد زیان در این نوع از الگوی کنج نزولی میتوان از آخرین کفی که منجر به شکست ضلع بالایی شده است، استفاده کرد و حد ضرر را کمی پایینتر از آن قرار داد. برای تعیین حد سود در الگوی کنج نزولی باز هم دو روش وجود دارد.
۱- چنانچه الگو در فاز اصلاحی شکل بگیرد، باید حرکت صعودی قبلی را اندازهگیری کرده و از نقطهی شکست ضلع بالایی الگو، به سمت بالا هدفگذاری کرد.
۲- در حالت دوم میبایست ابتدا قاعدهی الگو را اندازه گرفت و سپس به همان میزان از نقطهی شکست ضلع بالایی به سمت بالا اعمال کرد.
نکتهی مهم: در رابطه با انواع الگوهای کنج در تحلیل تکنیکال همواره این نکته را به یاد داشته باشید که در الگوی کنج نزولی شاهد افزایش قیمت و در کنج صعودی شاهد نزول قیمت خواهیم بود.
تفاوت الگوی کنج در تحلیل تکنیکال و الگوی مثلث
بین الگوی کنج و الگوی مثلث در تحلیل تکنیکال چه تفاوت هایی هست
همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم، دو الگوی کنج و الگوی مثلث از لحاظ ظاهری شباهتهای بسیاری با هم دارند. هر دوی این الگوها جزء الگوهای اصلاحی هستند و دارای ۵ موج میباشند که پس از اتمام موج پنجم و پایان اصلاح، روند سهم در آنها ادامه مییابد. اما میان این دو الگو یک سری تفاوتهای اساسی وجود دارد که در این بخش آوردهایم:
- طول ظلعهای الگوی کنج معمولاً بیشتر از الگوی مثلث است.
- در الگوی کنج وجود دو نقطه برای رسم هر ضلع الزامی است. اما در تشکیل الگوی مثلت نیازی به سقف و کف های واضح نیست.
- شیب خطوط در الگوی کنج همگرا می باشد؛ یعنی جهت شکلگیری مثلث دقیقا هم جهت با روند قبلی میباشد. اما در الگوی مثلث شیب خطوط بر عکس روند قبلی آنها میباشد.
سخن آخر
در این مقاله از سایت آموزش چراغ به بررسی الگوی کنج در تحلیل تکنیکال و انواع آن پرداختیم. این الگو نیز مانند دیگر الگوهای قیمتی برای تحلیل و پیشبینی قیمت سهم در آینده بسیار کاربردی است. اما الگوها به تنهایی برای تحلیل قیمت کافی نیستند و در کنار آنها باید از ابزارهای تکنیکی دیگری هم استفاده کرد تا بتوان مطمئنتر در رابطه با خرید و فروش سهم تصمیمگیری کرد. برای آشنایی با تحلیل تکنیکال دوره آموزش آنلاین تحلیل تکنیکال مقدماتی را مشاهده نمایید. چراغ ، به عنوان پلتفرم آموزش و کاریابی در تلاش است تا با ارائهی نکات و دورههای مفید در زمینهی آموزش بورس به شما برای سرمایهگذاری در این بازار پرتلاطم کمک نماید.
الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) در تحلیل تکنیکال
الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) به الگوهایی گفته میشود که با استفاده از آن میتوان تغییرات احتمالی انواع بازارهای مالی را پیشبینی کرد. این الگوها ساختاری خاص و معمولاً هندسی دارند که از جمله ابزارهای پرطرفدار جهت شناسایی سیگنالهای خرید و فروش است. در ادامه این مطلب همراه ما باشید تا با انواع الگوهای هارمونیک و معنی و مفهوم هر یک، بیشتر آشنا شوید.
الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) چیست؟
الگوهای هارمونیک ساختارهایی هندسی بر اساس دنباله معروف فیبوناچی هستند. در واقع، هر یک از عناصر الگوی هارمونیک، بر اساس یکی از سطوح خاص فیبوناچی ایجاد میشوند. بنابراین این الگوها را میتوان متشکل از چند بخش در نظر گرفت که در کل نشاندهنده جدیدترین تغییرات قیمت و پیشبینی تغییرات احتمالی بازار در آینده خواهد بود.
اولین بار گارتلی (H.M. Gartley) در کتاب خود با عنوان «سود در بازار سهام (1932)» درباره الگوهای هارمونیک صحبت کرد. به همین دلیل است که بسیاری از الگوهای هارمونیکی که در ادامه معرفی میکنیم، عمدتاً به نام وی نامگذاری شدهاند. اخیراً، اسکات ام. کارنی (Scott M. Carney) در کتاب خود به نام «معاملهگر هارمونیک (The Harmonic Trader) (1999)» درباره الگوهای ساختاری مبتنی بر نسبت فیبوناچی بحث کرده است. اسکات کارنی به عنوان فردی شناخته میشود که رویکرد ترید هارمونیک را در بازارهای مالی احیا میکند.
الگوهای هارمونیک بیشتر در بازههای زمانی طولانی ایجاد و شناسایی میشوند؛ چون با توجه به اینکه به نوعی از دنباله فیبوناچی تشکیل میشوند، به زمان بیشتری برای تکمیل هر سطح نیاز دارند. در نتیجه بهترین چارچوب زمانی برای خرید و فروش از طریق شناسایی الگوهای هارمونیک، نمودارهای روزانه و هفتگی است. این الگوها، از جمله مهمترین بخشهای تحلیل تکنیکال است که معمولاً به دست معاملهگران مبتدی و تازهوارد، قابل شناسایی نیستند. بنابراین، شناسایی و استفاده از آنها برای شناسایی بهترین فرصتهای خرید و فروش به تلاش و دانش زیادی در زمینه تحلیل تکنیکال نیاز دارد. به همین دلیل، الگوهای هارمونیک معمولاً به دست معاملهگرانی استفاده میشود که قصد سرمایهگذاری بلندمدت دارند و روی شناسایی بهترین موقعیت ترید تمرکز کردهاند.
ارتباط الگوهای هارمونیک با سطوح فیبوناچی
همانطور که پیش از این گفته شد، اساس شکلگیری الگوهای هارمونیک، بر اساس دنباله فیبوناچی است. طبق نظریه فیبوناچی، هر عدد بعد از 0 و 1 مجموع دو عدد قبلی را نشان میدهد. در نتیجه بخشی از توالی دنباله فیبوناچی به صورت زیر خواهد بود:
۰، ۱، ۱، ۲، ۳، ۵، ۸، ۱۳، ۲۱، ۳۴، ۵۵، ۸۹، ۱۴۴، ۲۳۳، ۳۷۷، ۶۱۰، ۹۸۷، ۱۵۹۷، ۲۵۸۴، ۴۱۸۱، ۶۷۶۵، ۱۰۹۴۶، ۱۷۷۱۱
نکته حائز اهمیت این است که هر یک از اعداد موجود در این دنباله، مشخصکننده یک سطح نسبی هستند که برای پیشبینی قیمت، شناسایی سطح حمایت و مقاومت و … مورد استفاده قرار میگیرند. مهمترین سطوح نسبی ایجادشده توسط این دنباله عبارتاند از: 127.2٪ ، 161.8٪ و 261.8٪.
انواع الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns)
در ادامه به معرفی 6 الگوی پرکاربرد هارمونیکی میپردازیم. هر یک از الگوهایی که در ادامه معرفی میشوند، خود دارای دو نسخه صعودی و نزولی هستند که به نوبه خود برای شناسایی بهترین زمان خرید و فروش مورد استفاده قرار میگیرند.
هر الگو با حرکت XA شروع میشود که آغازکننده یک روند است. موج XA، در نسخه نزولی یک الگوی هارمونی، نشاندهنده یک حرکت رو به پایین است و برعکس!
الگوی ABCD
الگوی ABCD، در کنار گارتلی، بدون شک پرکاربردترین الگوی هارمونیک است. اگر تجربه زیادی در کار با الگوهای هارمونیک ندارید، پیشنهاد و توصیه ما یادگیری الگوی ABCD است. بدون شک با یادگیری این الگو، شناسایی و استفاده از الگوهای پیچیده، راحتتر خواهد بود. نام دیگری که برای این الگو در نظر گرفته شده است، الگوی AB=CD است. چراکه موجهای AB و CD مساوی هم هستند و حرکت BC نشاندهنده یک اصلاح است.
الگوی ABCD شامل سه بخش به صورت زیر است:
- AB حرکت اولیه است.
- BC باید اصلاح حرکت AB را نشان دهد.
- CD به اندازه AB باشد.
تصویر بالا نشان میدهد که یک الگوی ABCD صعودی منظم باید چگونه باشد. هدف از این الگو، شناسایی نقطه D یا در واقع بهترین زمان خرید است. نسخه نزولی ABCD هم شامل همین بخشها است با این تفاوت که AB حرکتی در جهت مخالف است که در نهایت سیگنال خرید در نقطه D ایجاد میکند.
الگوی گارتلی (Gartley)
الگوی گارتلی شامل بخشهای زیر است:
- XA – جایی که الگو شروع میشود.
- AB – نقطه B باید در 61.8٪ اصلاح فیبوناچی XA پایان یابد.
- BC – حرکت BC باید در سطح فیبوناچی 38.2٪ یا فیبوناچی 88.6٪ تمام شود.
- CD – اگر BC به 38.2٪ ختم شود، CD باید تا 127.2٪ افزایش یابد. در غیر این صورت، نقطه D در 161.8 توسعه BC ایجاد میشود.
- XD – نقطه D باید 78.6٪ اصلاحکننده موج اولیه XA باشد.
الگوی خرچنگ (Crab)
الگوی خرچنگ، شامل موارد زیر است:
- XA – اولین موج که یک روند را آغاز میکند.
- AB – این موج باید 38.2٪ یا 61.8٪ اصلاح فیبوناچی XA باشد.
- BC – این حرکت در خلاف جهت حرکت AB صورت میگیرد، اصلاح 38.2 یا 0.886 AB.
- CD – اگر موج 2 BC٪ باشد، CD باید به توسعه 224٪ برسد. از طرف دیگر، اگر BC به 88.6٪ ختم شود، CD باید 361.80٪ BC باشد.
- XD – در نهایت، سیگنال خرید در نقطه D تقریباً در 161.8٪ فیبوناچی موج اولیه XA است.
الگوی خفاش (Bat Pattern)
الگوی خفاش شامل موارد زیر است:
- XA – اولین موج که یک روند را آغاز میکند.
- AB – باید بین 38.2٪ و 50٪ پایان یابد.
- BC – این موج 38.2٪ یا 88.6٪ حرکت AB است.
- CD – اگر BC 2٪ باشد، CD باید توسعه 161.8٪ را به دست آورد.
- XD – نقطه ورود به معامله (D) در حالت ایدئال در 88.6٪ اصلاح فیبوناچی موج XA شروع شده است.
الگوی پروانه (Butterfly)
الگوی پروانه شامل موارد زیر است:
- XA – اولین موج که یک روند را آغاز میکند.
- AB – سطح اصلاحی قیمت نقطه B باید به 78.6٪ موج XA برسد.
- BC – این موج اصلاحی 38.2٪ یا 88.6٪ موج AB است.
- CD – اگر موج BC به 38.2٪ ختم شود، باید موج CD به 161.8٪ افزایش یابد. اگر موج BC در 88.6٪ به پایان برسد، نقطه D به 261.8٪ گسترش مییابد.
- XD – به دلیل اصلاح کمتر در موج AB، نقطه D در الگوی پروانه باید در 127٪ یا 161.80٪ توسعه فیبوناچی موج شروع XA باشد.
الگوی کوسه (Shark pattern)
الگوی کوسه یکی از الگوهای هارمونیک نسبتاً جدید است. این الگو شامل بخشهای زیر میشود:
- XA – حرکت اولیه برای شروع الگو
- AB – این موج باید بین 113 تا 161.8 درصد به پایان برسد.
- BC – بسته به توسعه AB، این موج باید 161.8٪ یا 224٪ امتداد حرکت قبلی باشد. این مرحله آخر است؛ زیرا نقطه D سیگنال خرید / فروش است.
الگوی سایفر (Cypher pattern)
الگوی Cypher از بخشهای زیر تشکیل میشود:
- XA – اولین موج که یک روند را آغاز میکند.
- AB – این موج با 38.2 یا 61.8 از حرکت شروع به پایان میرسد.
- BC – این موج از توسعه سطحهای فیبوناچی غیرمعمول 113.0٪ (اگر AB 2٪) و 141.4٪ (اگر AB 61.8٪) استفاده میکند.
- XA – در این الگو، نقطه D نهایی باید مطابق با 78.6٪ اصلاح فیبوناچی حرکت اولیه XA باشد.
مزایا و معایب الگوهای هارمونیک
مسلماً بزرگترین مزیت الگوهای هارمونیک یک ساختار کاملاً مشخص است. با استفاده از این الگوها، نقاط ورود و خروج به وضوح مشخص است و نیازی به استفاده از روشهای مختلف جهت شناسایی این نقاط نیست.
مدیریت ریسک، یکی دیگر از مزایای اصلی الگوهای هارمونیک است. سطوح مقاومت، حمایت و قیمت کاملاً مشخص است. در نتیجه شناسایی زمان سود و ضرر کار مشکلی نخواهد بود.
همانطور که در ابتدای مطلب هم گفته شد، شناسایی دقیق الگوهای هارمونیک کار مشکلی است. برخی مواقع شناسایی نقطه A و B کار سادهای است، در حالی که نقطه C درست تشخیص داده نمیشود.
بنابراین، برای شناسایی، ترسیم و در نهایت تصمیمگیری بر اساس الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) به صبر و حوصله زیادی نیاز است. به همین دلیل است که استفاده از این الگو معمولاً به افراد حرفهای و باتجربه در زمینه ترید توصیه میشود.
نحوه استفاده از الگوهای هارمونیک برای خرید و فروش
برای رسم الگوهای هارمونیک، به کسب اطلاعات و رعایت دقیق دستوالعملهای گفتهشده نیاز است؛ زیرا هر مرحله تا حدودی به دقت مرحله قبل وابسته است. بنابراین مهم است که گام به گام از دستورالعملها پیروی کنید تا در قابلیت اطمینان هر موج، ابهامی وجود نداشته باشد. سیستم عاملهای تجاری بسیاری همچون TradingView و سایر برنامههای نرم افزاری، دارای تنطیمات داخلی برای ترسیم الگوهای هارمونیک هستند. بنابراین، کار شما بسیار آسانتر است؛ زیرا فقط باید از دستورالعملها پیروی و نقاط را روی نمودار به هم متصل کنید.
قبل از اینکه نکاتی در مورد نحوه ترسیم الگوهای هارمونیک با شما عزیزان به اشتراک بگذاریم، توجه به این نکته مهم است که شناسایی الگوی کامل تقریباً غیرممکن است. سادهترین راه برای ترسیم الگوی هارمونیک، ترسیم هر موج به صورت مرحله به مرحله است. مرحله اول را کامل کنید (در صورت امکان) و سپس به مرحله بعدی بروید. در صورتی که تمام موارد را به خوبی رعایت کرده باشید، نقطه نهایی C یا D باید سیگنال خرید یا فروش را برای شما ایجاد کند.
در نمودار EUR / USD روزانه، نمونهای از الگوهای هارمونیک را مشاهده میکنیم.
همانطور که قبلاً گفته شد، AB و CD موجهای مساوی هستند و BC در جهت مخالف حرکت میکند. در این حالت، ساختار کاملاً دقیق است؛ به جز اصلاح بزرگتر از حد انتظار در BC (حدود 70٪). برای اطمینان از اینکه نمودارِ ترسیمشده همان چیزی است که باید باشد، میتوانید از ابزارهای کمکی برای تشخیص سطح مقاومت، حمایت و … استفاده کنید.
میزان سود با استفاده از آخرین موج CD و تکنیکهای اندازهگیری فیبوناچی محاسبه میشود. باز هم، بسته به مدیریت ریسک و سبک تجارت خود، هدف مورد نظر را تعیین میکنید. به طور کلی، معاملهگران باتجربه به دنبال اصلاح بین 38.2٪ تا 61.8٪ هستند.
سخن پایانی
الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) نمودارهای هندسی بر اساس دنباله معروف فیبوناچی هستند. مشهورترین الگوهای هارمونیک عبارتاند از: ABCD، گارتلی، الگوی خفاش، الگوی پروانه، الگوی سایفر، الگوی خرچنگ و الگوی کوسه. مزیت استفاده از الگوهای هارمونیک، بهره گرفتن از یک ساختار قیمت خاص است که سیگنال خرید یا فروش ایجاد میکند. اما بزرگترین چالش در خصوص این الگوها این است که تشخیصشان کار مشکلی است.
انواع روش های الیوتی را بشناسیم
محمدحسین تهرانی
- 1399/9/20
- 2796
- دیجیتال مارکتینگ
چرا باید انواع روش های الیوتی را بشناسیم؟
یکی از محبوب ترین روش های تحلیل به سبک تکنیکال روش موج شماری الیوت می باشد که تریدر های زیادی در اقصا نقاط جهان از آن استفاده میکنند. شاید تا بحال نمی دانستید اما چون معامله به سبک الیوت وابسته به طرز تفکر شخصی میباشد، روشهای متفاوتی برای تحلیل بازار به سبک رالف نلسون الیوت وجود دارد. از نظر من مهم است که با سبک های مختلف معاملاتی الیوت آشنا شویم زیرا طبق تجربه شخصی بنده، کار به سبک الیوت میتواند خیلی گیج کننده باشد.
رالف نلسون الیوت:
در نیمه اول قرن بیستم رالف نلسون الیوت، نظریه امواج الیوت را به بازار سرمایه معرفی کرد. او پس از مدتها تحقیق و مطالعه به روی قیمتها متوجه شد که ساختار قیمت ها کاملاً بر پایه یک نظم مشخص و قابل پیش بینی هستند. با این اکتشاف بزرگ او سرانجام توانست یک روش جدید برای پیشبینی حرکات قیمت در بازار سرمایه طراحی کند. او شروع به تعریف و توسعه الگوهایی که مکرراً در بازار تکرار میشوند کرد.
او معتقد بود که در هر چیزی که فعالیت مردم در آن افزایش پیدا کند، حرکات بر اساس قواعد طبیعی که آنها را از حرکات امواج دریا برگرفته بود انجام میشود و البته منظور اصلی او بازار سرمایه بود. یکی از کارهای جالبی که الیوت انجام داد این بود که در سال ۱۹۲۹ وقتی که همه سرمایه گذاران فکر میکردند که بازار صعود خیلی بیشتری خواهد داشت، توانست سقف بازار پیشبینی کند و حرف او کاملا درست از کار درآمد. در سال ۱۹۳۹ نظریات علمی او وارد وال استریت شد و مورد استقبال قرار گرفت.
روش معاملاتی الیوت برای افرادی که قصد تحقیق به صورت کلی در منابع الیوت را دارند خوب است اما به تنهایی قابل استفاده در معاملات روزمره نخواهد بود و لذا اصلا پیشنهاد نمی کنم که منابع آموزشی الیوت را مطالعه کنید چون خیلی گیج کننده است و نیاز به تجربه زیادی دارد و نقصهای خیلی زیادی هم در روشهای اولیه رالف نلسون الیوت وجود دارد. الیوت بیشتر اصول پایهای را مطرح کرد که فقط مناسب محققینی است که میخواهند سالها وقت خود را صرف مبانی الیوت کنند.
سبک پرکتر:
رابرت پرکتر تمام نت های شخصی الیوت را جمعآوری کرد و از نو آنها را نوشت و معرفی دوباره امواج الیوت توسط ایشان انجام شد. همانند هر علم و مهارت دیگری نظریه الیوت نیاز به توسعه دارد. آقای پراکتر یکی از بزرگترین توسعه دهنده های نظریات الیوت است. الیوت بیشتر وقت خود را صرف کلیات الگوها میکرد مخصوصاً الگوهای انگیزشی. از این رو با گذشت زمان و رشد چشمگیر بازارهای مالی، به پیچیدگی بازارها اضافه میشد و همین موضوع باعث میشد که کار با تئوری الیوت بیشتر از پیش سخت و سختتر شود.
از این رو آقای پراکتر نظریه الیوت را توسعه داد. برای مثال استفاده از نسبت های فیبوناچی، کانال کشی و تناوب را به نظریات اصلی اضافه کرد. توضیحات مختصری در مورد امواج اصلاحی و توضیحات بسیار مختصر تری در مورد امواج کامپلکس در کارکشن ها ارائه کرد. در آن زمان که او در مورد امواج اصلاحی صحبت میکرد بازار به شدت دارای امواج ایمپالس بود و تعیین و تشخیص امواج اصلاحی بسیار سخت و بی فایده بود. اما روش آقای پرکتر به خودی خود کاربردی ندارد از این رو او از نظریه سوشیونومیکس برای توسعه نظریه الیوت بهره برد.
طبق تجربه شخصی خودم که با روشهای پراکتر داشتم به این نتیجه رسیدم که بهتر است روشهای پراکتر را فقط به عنوان مبانی پایه و ابتدایی استفاده کنیم به این معنی که اگر می خواهید وارد تئوری الیوت شوید بهترین کار مطالعه منابع آقای پراکتر است مخصوصا در ابتدای کار.
سبک گلن نیلی:
گلن نیلی آخرین نابغه سبک الیوت در سال ۱۹۸۰ شروع به مطالعه تئوری الیوت کرد. هدف از مطالعه کردن الیوت این بود که میخواست امواج مختلف را با قوانین واضح و دقیق توضیح دهد. درضمن خواندن کتاب مشهور او را پیشنهاد میدهم "استادی در تئوری موجی الیوت"
سبک الیوت ضعف های زیادی برای بازارهای امروز داشت برای همین گلن نیلی توانست تا حد زیادی اکثر ضعفهای روش الیوتی را بپوشاند و سبک جدیدی را در دنیای الیوت وارد کرد که به سبک نئوویو مشهور است.
از بزرگترین دستاوردهای گلن نیلی این بود که او توانست کاهش قیمت طلا از محدوده ۱۹۰۰ دلار به محدوده 1000دلاری را پیشبینی کند که در آن زمان خیلی ها او را دیوانه خطاب کردند اما پیشبینی او کامل درست از آب درآمد. بزرگترین ضعف گلن نیلی این است که شما نمیتوانید در مدت زمان کوتاهی آن را یاد بگیرید اما اگر بتوانید در این روش استاد شوید قطعاً ارزش خواهد داشت.
طبق مطالعهای که در سبک گلن نیلی داشتم باید بگویم که خبر خوشی برای الیوت کارها است زیرا با استفاده از روش آقای نیلی شما می توانید تا حد خیلی زیادی بازار را پیشبینی کرده و حتی معاملات و تردیدهای خود را توسط سبک الیوت به روش آقای نیلی انجام دهید. پیشنهاد میدهم کتابی را که پیشتر معرفی کردم را بخوانید و هر روز تمرین کنید. دوباره باید تکرار کنم که روش آقای نیلی برای افرادی است که میخواهند زمان زیادی را تمرین کنند. فقط با این روش شما می توانید به الیوت مسلط شوید و معاملات خوبی را انجام دهید البته ویدیو های رایگانی هم در سایت هایی مثل یوتیوب وجود دارد که میتوانید آنها را نگاه کرده و با تمرین زیاد به سبک گلن نیلی تسلط پیدا کنید. همانطور که گفته شد آقای گل نیلی فردی است که اشتباهات و مشکلات رایج در سبکهای الیوتی را پیدا کرد و تا حد زیادی آنها را پوشش داد. باید اشاره کنم که آقای نیلی تا حدی هم دارای نبوغ می باشد و خیلی جالب است که بدانید که با خیلی از سبک های الیوت حتی نمیتوانید ترید کنید! اما به سبک آقای نیلی تا حدی می توانید کف و سقف انواع امواج یا الگوهای اصلاحی بازار را بگویید و چه بسا که روند بازار را هم پیش بینی کنید.
نحوه تشخیص الگوی دیمتریک به سبک آقای نیلی:
برای ترید به سبک نیو باید دنبال الگوی دیمتریک باشیم که با استفاده از ABCDEFG برچسب گذاری مشود. شکل این الگو شبیه یک لوزی است. کافیست در اینترنت سرچ کنید الگوی دیمتریک تا شکل الگو را پیدا کنید. نکته ی مهمی که باید مد نظر داشته باشید این است که موج E و موج C در زمان و یا قیمت باید با یکدیگر برابر باشند. بهترین کار برای ورود این است که کلاسترهای فیبوناچی را پیدا کرده و پس از اینکه قیمتها به این قسمت برخورد کرد دنبال تایید نهایی با استفاده از الگوهای کندل استیک ای باشیم. برای مثال الگوی دوجی در این کلاستر به شدت مناسب است برای یک ترید خوب. اما باید در نظر داشته باشید که اگر خط حمایت و مقاومت هم در انواع امواج یا الگوهای اصلاحی آن قسمت وجود داشته باشد میتواند دقت معامله را بالا ببرد.
سبک ماینر:
سبک ماینر بیشتر به یک استراتژی معاملاتی شبیه است تا یک روش تحلیلی. بیشترین تمرکز آقای ماینر به روی ترکیب ابزارهای مختلف معاملاتی برای افزایش دقت استراتژی معاملاتی می باشد که البته یکی از این ابزار امواج الیوت است. خواندن کتاب آقای ماینر "استراتژی های معاملاتی با بیشترین احتمال موفقیت" خالی از لطف نیست. با توجه به تجربه ای که به سبک آقای ماینر دارم باید بگویم برای تریدر هایی مناسب است که میخواهند تا آخر حرفه خود با یک سبک واحد ادامه دهند به علاوه باید بگویم که آقای ماینر پلتفرم داینامیک تریدر را طراحی کرد البته نیازی به خریداری این پلتفرم نیست و شما می توانید با استفاده از سایت رهاورد ۳۶۵ و مفید تریدر هم به سبک آقای ماینر ترید کنید. روش اقای ماینر استراتژی بسیار جامع و کاملی است برای افرادی که علاقه دارند با هم اندیکاتورها کار کنند و روش الیوت اما بازهم باید تأکید کنم که روش آقای ماینر هم تا حدی مربوط به مهارت شخصی فرد می شود و لذا شما نیاز دارید علاوه بر اینکه کتاب آقای ماینر را میخوانید روشهای ایشان را در طول زمان هر روز تمرین کرده تا به اندازه کافی مسلط شوید. خبر خوش این است که روش آقای ماینر تا حد بالایی دارای دقت میباشد و میتواند یکی از روش های مورد علاقه ترید برای تریدر های مبتدی و پیشرفته باشد.
نحوه تشخیص نقاط ورود به سبک آقای ماینر:
همانطور که پیشتر گفتم روش آقای ماینر بیشتر به یک استراتژی معاملاتی شبیه است تا یک روش تحلیلی مجزا. لذا باید روند بازار را در چارت هفتگی کاملا تشخیص دهید. این کار با استفاده از اندیکاتور استوکاستیک صورت میگیرد. این اندیکاتور نباید در منطقه OB یا OS قرار داشته باشد. اگر این اندیکاتور در حال رفتن به سمت بالا یا پایین بود و هنوز به منطقه OB یا OS نرسیده بود این به این معنی است که روند هفتگی آن قیمت نزولی یا صعودی می باشد. برای مثال اگر اندیکاتور استوکاستیک به سمت بالا صعودی بود و هنوز به منطقه OB نرسیده بود می توانیم به فکر سیگنال خرید در تایم فریم کوچکتر یعنی ساعتی یا چهار ساعتی و نیم ساعته باشیم. به تایم فریم کوچکتر مراجعه کرده و انواع امواج یا الگوهای اصلاحی دنبال سیگنال ورود میگردیم. باید دنبال الگوی ABCD باشیم. فرض را بر این بگیریم که نقطه D را پیدا کردیم حال با استفاده از اندیکاتور استوکاستیک مطمئن میشویم که بازار در منطقه OS قرار دارد. خطوط روند را کشیده و خطوط فیبوناچی را هم رسم می کنیم و مطمئن میشوم که نقطه D در کلاستر نسبت های فیبوناچی قرار دارد. بعد از چک کردن تمامی معیار ها، میتوان با ریسک کم وارد معامله شد.
سبک ایان کوپسکی:
ایان کوپسی توانست یک مشکل عمده در ساختار هایی که رفتار قیمت را تعریف می کند پیدا کند. این چگونگی متعادل سازی در ساختار امواج ایمپالس الیوت را توضیح میدهد و ثابت می کند چه چیزی در اصول امواج اشتباه است. او میگوید روشی که باعث به وجود آمدن این کشف شده است نسبت های ریاضی یکسانی هستند که بخشهای مختلف ساختار امواج را به هم مرتبط می کند و او نمونههای عملی باارزشی برای توضیح اکتشافات خود ارائه کرده است.
او معتقد است که یک اشتباه بزرگ در اصول الیوت وجود دارد و میگوید روش تبدیل به وسیله آزمون و خطا این مشکلات را برطرف کرده است تا تحلیل با دقت تری ارائه شود.
از نظر من اگر الیوت کار پیشرفته هستید می توانید از روش آقای ایان کوپسکی به عنوان مکمل معاملات خود استفاده بکنید. این به این معنی نیست که اگر روش آقای کوپسکی را یاد نداشته باشید به مشکل برمیخوریم و به این معنی است که احتمالا عملکرد بهتری را نسبت به سایر الیوت کارها خواهید داشت.
جمع بندی:
من به شخصه به علاقه مندان روش های معاملاتی آقای گلن نیلی و رابرت ماینر رو پیشنهاد میدم. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که باید حتما اصول الیوت را تا حد بالایی تمرین کنید. خواندن یک کتاب کافی نیست.
همانطور که در مقاله خواندید بعضی از روش ها فقط برای تحقیقات مناسب هستند. آنها برای تحقیقات ابتدایی مناسب است اما به خودی خود برای معاملات کافی نیستند مانند سبک نلسون الیوت و آقای پراکتر اما با بعضی از سبک ها می توانید وارد معاملات شوید مثل سبک نیلی و آقای ماینر و سبک آقای کوپسکی می تواند مکمل تحقیقاتی خوبی باشد.
الگوی کنج و انواع آن در تحلیل تکنیکال
الگوی کنج یا گوه، که در ادامه ی مطالب معرفی الگوها به این مورد رسیدیم، الگوی کنج هم زیر مجموعه ای از الگوهای ادامه دهنده و هم جزء الگوهای برگشتی دسته بندی می شود، و مانند سایر الگوهای تحلیل تکنیکال که در مطالب قبل به آن پرداختیم، دارای روند صعودی و نزولی می باشد. در این مقاله به بررسی انواع الگوی کنج می پردازیم. الگوی کنج از نظر ظاهری شباهت زیادی به الگوی مثلث دارد.
آموزش الگوی کنج در ارز دیجیتال و سایر بازارهای مالی از اهمیت بالایی برخوردار است، و با توجه به کمبود مطالب آموزشی در این زمینه، مصمم شدیم که به معرفی این الگو و تفاوت الگوی کنج و مثلث، در این بخش از سایت یارسرمایه بپردازیم، در ادامه برای توضیح این مطلب همراهمان باشید.
الگوی کنج صعودی ( Rising Wedge )
این الگو از دو خط که هر دو به سمت بالا حرکت کرده اند تشکیل شده است. اگر ما این دو خط را ادامه دهیم در نهایت در یک نقطه هم دیگر را قطع می کنند. در تصویر زیر الگوی کنج صعودی را در هر دو روند بازگشتی و ادامه دهنده مشاهده می کنید.
آنچه از تصویر بالا استنباط می شود این است که معمولا پس از تکامل الگو در هر روندی (ادامه دهنده یا برگشتی)، یک حرکت قدرتمند در پیش خواهد بود.
در الگوی کنج صعودی ادامه دهنده، پس از تشکیل کامل الگو، باید منتظر بازگشت قیمت باشیم، تا الگو بر خلاف حرکت نزولی خود، اصلاح قیمت را انجام دهد، و مسیر نزولی خود را در پیش گیرد.
در الگوی کنج صعودی برگشتی، پس از رشد شارپی قیمت، سرعت رشد قیمت کاسته می شود و پس از نوسان و تکمیل الگو، قیمت، روند نزولی را در پیش میگیرد.
نکته 1: در صورت مشاهده و تشخیص صحیح الگوی کنج صعودی، روند پس از تکامل الگو حتما نزولی خواهد بود.
نکته 2: وجود حداقل دو برخورد قیمت به هر دو خط روند در این الگو، ضروری است. در صورتی که برخورد فقط به یکی از خطوط روند باشد، الگو فاقد اعتبار می باشد، و در صورتی که تعداد برخوردهای موجود به خطوط روند بیش از دو مورد باشد، اعتبار آن الگو بسیار بیشتر خواهد بود.
تکمیل الگوی کنج صعودی
با شکست پر قدرت خط روند پایینی، الگو تکمیل می شود. این موقعیت مهم به دست آمده فرصتی برای فروش ( Sell ) است. در صورتی که انواع امواج یا الگوهای اصلاحی قیمت از جایی که ضلع پایینی شکسته شده خیلی فاصله گرفت، بهترین کار این است که منتظر پولبک مجدد قیمت بمانیم.
تعیین تارگت یا حد سود و حد ضرر در الگوی کنج صعودی
حد ضرر را اندکی بالاتر از آخرین سقف قیمتی که منجر به شکست ضلع پایینی الگو شد قرار می دهیم، و اما برای تعیین حد سود یا تارگت الگوی کنج صعودی، دو روش وجود دارد.
- در روش اول، بیشترین فاصله ی انواع امواج یا الگوهای اصلاحی بین دو ظلع را اندازه می گیریم و آن را از نقطه ی شکست الگو قرار می دهیم. البته در این هدف گذاری، کنج باید در فاز اصلاحی شکل گرفته باشد.
- در روش دوم، در صورتی که الگوی کنج صعودی در فاز اصلاح شکل گرفته باشد، با اندازه گیری حرکت نزولی قبلی، و هم چنین اندازه ی شکست ضلع پایینی، از نقطه ی شکست به سمت پایین به همان اندازه هدف گذاری می کنیم.
- حدفاصل بین اولین نقطه ی برخورد با ظلع پایینی روند تا آخرین برخورد به ضلع بالایی روند را اندازه می گیریم و به همان اندازه از نقطه ی شکست، هدف گذاری میکنیم. طبق تصویر زیر که مشاهده می کنید.
الگوی کنج نزولی ( Falling Wedge )
الگوی کنج نزولی چیست؟ الگوی کنج نزولی یا الگوی کنج کاهشی، دقیقا برعکس مدل صعودی این الگو می باشد، دو خط تشکیل دهنده ی این الگو پایین رونده هستند. برای معتبر بودن این الگو باید حداقل دو برخورد انجام شود، در غیر این صورت الگو فاقد اعتبار است. در تصویر زیر الگوی کنج نزولی را در هر دو روند بازگشتی و ادامه دهنده مشاهده می کنید.
تکمیل الگوی کنج نزولی
با شکست ضلع بالایی، الگو تکمیل می شود و پس از شکست قادر به خرید ( Buy ) می باشیم . در صورتی که شکست قدرتمندتر از نقطه ی ورود به الگو باشد، باید منتظر پولبک احتمالی و ورود در قیمت مناسب تری بمانیم.
تعیین تارگت یا حد سود و زیان در الگو کنج نزولی
حد ضرر را کمی پایین تر از آخرین کفی که منجر به شکست ضلع بالایی شد قرار می دهیم. در تعیین حد سود دو روش وجود دارد.
- در این نوع هدف گذاری باید الگو در فاز اصلاحی شکل گرفته باشد،بدین ترتیب، بیشترین فاصله ی بین دو ظلع را اندازه می گیریم، و آن را از نقطه ی شکست الگو در نظر می گیریم.
- در صورت شکل گیری الگو در فاز اصلاحی، حرکات صعودی قبلی را اندازه گرفته و از نقطه ی شکست ضلع بالایی به سمت بالا هدف گذاری می نماییم.
- در این روش با اندازه گیری فاصله ی بین اولین نقطه ی برخورد به ضلع بالایی روند و آخرین برخورد به ضلع پایینی روند و الگو قرار دادن آن بعد از نقطه ی شکست میتوانیم مانند تصویر زیر هدف این الگو را تعیین کنیم.
مدت زمان شکل گیری الگوی کنج:
معمولا مدت زمان شکل گیری تقریبی الگوی کنج، بین 1 الی 3 ماه تخمین زده می شود.
نکته ی مهم: در الگوی کنج نزولی شاهد افزایش قیمت و در کنج صعودی شاهد نزول قیمت هستیم.
الگوی کنج و مثلث هر دو جزء الگوهای اصلاحی می باشند، و دارای 5 موج هستند که پس از اتمام موج پنجم و پایان اصلاح، روند سهم ادامه می یابد.
دیدگاه شما