چگونه یک سیستم مدیریت مالی حرفهای برای ترید طراحی کنیم؟
دلیل اینکه بسیاری از معامله گران پول خود را در بازارهای جهانی از دست می دهند به دلیل کم تجربگی است که منجر به غفلت از عملکرد مدیریت مالی و مدیریت ریسک در تجارت می شود.
مدیریت مالی و مدیریت ریسک دو مقوله گره خورده به یکدیگر می باشند که شما به عنوان معامله گر بازارهای جهانی باید در هر دو زمینه مدیریت ریسک و سرمایه خبره شوید، به عنوان مثال وقتی از شما سوال شود:
حاضر به ریسک کردن ریسک کردن چند درصد از کل سرمایه اکانت خود در یک ترید هستید؟ همزمان مدیریت مالی و مدیریت ریسک در این سوال نهفته است.
ما در این مقاله کاربردی ترین نکات و استراتژی های مدیریت مالی و مدیریت ریسک را به شما عزیزان تقدیم می کنیم زیرا یکی از مهمترین نکاتی که تفاوت بین یک معامله گر حرفه ای و یک معامله گر کال مارجین شده را رقم می زند رعایت نکات مدیریت مالی و مدیریت ریسک است.
اهمیت عملکرد مدیریت مالی و مدیرت ریسک در معاملات
ایجاد ستاپ های معاملاتی بعد از مدتی تمرین و کسب تجربه برای شما آسان خواهد شد، اما یکی از مهمترین فاکتورهایی که یک تریدر سوده و یک تریدر ضررده را در کوتاه مدت و بلند مدت می سازد سیستم مدیریت مالی و مدیریت ریسک اوست.
رعایت کردن مدیریت مالی شما را به قله های موفقیت و ثروت سازی در بازارهای مالی میرساند و رعایت نکردن مدیریت مالی باعث کال مارجین شدن قطعی شما خواهد شد، پس با دقت نکات زیر را مطالعه فرمایید و با توجه به نکات گفته شده در این مقاله یک سیستم مدیریت مالی شخصی متناسب با سیستم معاملاتی خودتان تنظیم کنید و به آن پایدار باشید.
ابتدا این نکته را به خاطر داشته باشید
اگر تازه کار خود را شروع کرده اید ، باید خود را به خوبی آموزش دهید! نگرش شما نسبت به تجارت در بازارهای مالی باید مانند سایر حرفه ها باشد. این همان چیزی است که به موفقیت شما کمک خواهد کرد.
توصیه می شود مهارت های معاملاتی جدیدی را که یاد میگیرید، ابتدا با استفاده از حساب معاملاتی آزمایشی توسعه دهید . مدتی از این طریق معامله کنید تا استراتژیهای مختلف معاملات را همراه با نحوه کار در بازارهای مختلف درک کنید.
هرچه بیشتر یاد بگیرید و استراتژی های مدیریت مالی را در بازارهای جهانی اتخاذ کنید ، برای شما و نتایج هدف شما بهتر است.
در ضمن ما با سیستمهای انتقام جویانه مدیریت مالی مارتینگل و آنتی مارتینگل و چیزهای عجیب غریب و منسوخ شده کاری نداریم. ما در این مقاله 2 تکنیک محبوب و کاربردی را به شما خواهیم گفت.
سرمایه گذاری و فرق آن با معاملهگری چیست؟
سرمایه گذاری در بازار سرمایه و بورس چند سالیست که به شدت مورد توجه مردم قرار گرفته است. واژههای بورس، سرمایه گذاری، تریدر یا معاملهگر و تحلیل تکنیکال، فاندامنتال و… نیز بسیار جستجو شدهاند. این نشان از علاقه زیاد مردم به سرمایه گذاری و تریدری در این حوزه است. اما نکتهای که شاید مردم به آن خیلی توجه نمیکنند، این است که این واژههای سرمایهگذاری و تریدری باهم متفاوت هستند. در این مقاله قرار است راجع به تفاوتهای یک تریدر و یک سرمایهگذار صحبت کنیم.
تعریف سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه گذار کیست؟ تریدر کیست؟ ویژگیهای هریک کدامند؟ چگونه بدانیم که کدامیک برای ما بهتر است؟ اگر میخواهید جواب همه این سوالها را بدانید و بتوانید برای آینده خود تصمیم بهتری بگیرید، تا آخر این مقاله را با دقت مطالعه کنید.
سرمایه چیست؟
در ابتدا برای اینکه بدانیم سرمایه چیست، باید بدانیم تعریف دارایی چیست و انواع آن کدامند؟
داراییهای ما در زندگی به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ داراییهای هزینهای و داراییهای سرمایهای. داراییهایی که هزینهای هستند، در طول مدت از ارزش آنها کاسته میشوند و به اصطلاح جز هزینههای زندگی ما محسوب میشوند. بهعنوان مثال خودرو و گوشی موبایل و پوشاک و… همه اینها جز داراییهای هزینهای ما هستند که بر اثر گذر زمان و استفاده ما مستهلک شده و از ارزششان کاسته میشود.
اما در مقابل داراییهایی مثل زمین، آپارتمان، طلا و سهام و… داراییهای سرمایهای ما هستند. شما هرچه از زمینتان استفاده کنید از ارزش آن کاسته نمیشود. طلا را هرچه به گردن بیاویزید و دست بخورد، قیمتش مستهلک نمیشود. اما کافی است تا جعبه گوشی همراهتان را باز کنید تا ارزشش به نصف قیمت کاهش پیدا کند.
ملک یک دارایی سرمایهای محسوب میشود
آیا خودرو یک دارایی و نوعی سرمایه گذاری است؟
خودرو در همه جای جهان جز داراییهای هزینهای به حساب میآید، اما در ایران جز داراییهای سرمایهای محسوب میشوند که این یک اشتباه مرسوم در ایران است. این روزها مردم برای سرمایهگذاری، به خرید خودرو روی آوردهاند. کار به جایی رسیده که مردم صف میایستند تا خودرویی بخرند که حتی چیزی از آن نمیدانند. اما نکته مهم اینجاست که مردم فقط برای سود فروشش این کار را میکنند و شاید اصلا به خودرو نیازی نداشته باشند. حتی برای آنها مهم نیست که خودروی مورد نظر چه کیفیتی دارد و اصلا ایمن است یا خیر.
دقیقا حباب گل لاله نیز چنین مشخصاتی داشت. بعد از مدتی مردم جهان گل لاله را بهعنوان یک کالای سرمایهای حساب میکردند و تنها برای فروش به دیگران با قیمت بالاتر و سودش آن راخریداری میکردند. اما این باعث نشد که گل لاله همیشه بهعنوان یک کالای سرمایهای باقی بماند.
در واقع خودرو را باید یک کالای مصرفی بادوام نامید. کالایی که به سرعت یک بسته چیپس مصرف نمیشود، اما به مرور ارزش خود را از دست میدهد.
سوال: آیا اگر خودروی پراید با قیمت یک میلیون تومان و از دم قسط به وفور در ایران وجود داشت و خرید آن به راحتی خرید یک آب معدنی بود، باز هم مردم آن را برای سرمایه گذاری انتخاب میکردند؟
خوب به این موضوع فکر کنید. حتی در ایران نیز، خودرو نمیتواند برای همیشه یک کالای سرمایهای باقی بماند.
سرمایه گذاری چیست؟
سرمایه گذاری عبارت است از تبدیل وجوه مالی به یک یا چند دارایی سرمایهای و نگهداری آنها به منظور افزایش ثروت.
سرمایه، در لغت به معنای سرِ مایه، یا سرچشمه پول است. سرمایهگذار، منابع نقد و شبه نقد خود را به شکلی بهکار میبندد که برایش یک جریان نقدی ایجاد کند.
برای مثال وقتی یک دستگاه بازی میخریم، پول خرج میکنیم. اما وقتی یک دستگاه بازی را در شهربازی میگذاریم و از سود حاصل از آن بهره میبریم، داریم سرمایه گذاری میکنیم.
سرمایه گذار کیست؟
مشخصا سرمایه گذار نیز شخصی است که عمل سرمایه گذاری را انجام میدهد. این افراد معمولا با هدف توسعه سرمایه خود و بهرهمندی از منافع اقتصادی آن در آینده این کار را انجام میدهند. بنابر این سرمایه گذاری بیشتر در دیدگاه بلندمدت معنی پیدا میکند.
سرمایه گذاری، شبیه به کاشتن یک درخت است، به امید بهرهمندشدن از میوههای آن. کسی که یک درخت میکارد، میخواهد ده سال، بیست سال، یا برای تمام عمر از این درخت بهرهمند شود. هرچند شاید روزی درخت خود را بفروشد، اما دیدگاه اصلی او فروش درخت به قیمتی بالاتر نیست. درخت برای او واسطه تولید میوه است.
چنین فردی چندان به نوسان قیمت درخت توجه ندارد، برای او بازار میوه است که اهمیت دارد.
به تعبیر وارن بافت، سرمایه گذار موفق کسی نیست که هوش بسیار زیادی دارد. بلکه عامل اصلی موفقیت یک سرمایه گذار، صبر بالا است.
تریدر یا معاملهگر کیست؟
تریدر یا معاملهگر کسی است که اقدام به خرید و فروش داراییها در کوتاه مدت میکند. او این کار را با هدف کسب منفعت از نوسانات قیمتی انجام میدهد، پس میتوان گفت که ذات عمل معاملهگری در بلندمدت نیست.
برای این که به رابطه بین زمان در تریدری و سرمایهگذاری پی ببریم، باید به نکته زیر دقت کنیم:
بهعنوان مثال وقتی شما یک واحد آپارتمان میخرید، احساس برنده بودن میکنید. چون میدانید که ارزش آن در آینده بیشتر از قیمت پرداختی شما است و شما برای توسعه داراییهایتان در آینده و بهرهبرداری از منافع آن این اقدام را انجام دادهاید. اما این آینده دقیقا یعنی کی؟ فردا؟ هفته بعد؟ ماه بعد؟
کمی به این موضوع فکر کنید. آیا وقتی شما خانهای میخرید انتظار دارید که از فردا قیمت ملک شما رشد کند؟ اصلا هدف شما از این که که ملکی را میخرید چیست؟ آیا با این دید میخرید که هفته بعد آن را بفروشید؟
اکثر مردم برای خرید ملک دید بلند مدت دارند. بهعبارت دیگر شاید کمتر باشد که ملکی را برای فروش در هفته بعد خریداری کند. پس خرید ملک را میتوانیم در دسته سرمایهگذاریها قرار دهیم و درواقع کسانی که ملک میخرند، سرمایه گذاری میکنند.
دسته سوم
بنیامین گراهام از دسته سوم فعالان بازارسرمایه هم اسم میبرد. معاملهگرانی که سواد کافی برای سفتهبازی ندارند، با اصول سرمایه گذاری هم آشنا نیستند. آنها در عمل دارند سهم را به امید فروش در قیمت بالاتر میخرند و نوسانهای روزانه قیمت برایشان مهم است. اما ضعف دانش خود را در پس عنوان سرمایهگذار پنهان میکنند.
این افراد در عمل، معاملهگرانی با افق زمانی طولانیتر هستند، نه سرمایهگذار.
کافی است بازار برای مدتی رنج باشد، آنوقت میبینیم که سود تقسیمی و بازدهیهای آهسته و پیوسته برایشان اهمیتی ندارد و شاید به نوسانگیری بلندمدت در بازارهای دیگر مثل طلا و مسکن روی بیاورند.
البته این کار از نظر قانونی و اخلاقی ایرادی ندارد. اما خوب است که فرد خودش را بهتر بشناسد و بداند که دقیقا دارد چه کار میکند.
سرمایه گذاری کنیم یا معاملهگری؟
جالب است بدانید که قیمت ملک هم دارای نوسانهای زیادی است، منتهی ما آن را نمیبینیم. اگر قیمت ملک هر روز روی تابلوی بازار ثبت میشد، شاید خیلیها از ترس نوسانهای قیمتی، هیچوقت به سراغ آن نمیآمدند. پس درمییابیم که سرمایه گذار بودن و یا تریدر بودن به روحیات خودمان نیز بستگی دارد. واقعیت این است که ما باید ابتدا روحیات خودمان را بشناسیم تا ببینیم کدامیک برایمان بهتر است و از لحاظ شخصیتی کدام فعالیت با روحیات ما سازگارتر است.
سوال این است که سرمایهگذار باشیم یا یک معاملهگر؟ در ادامه به ویژگیهای خاص برای یک فرد سرمایه گذار و یا یک تریدر اشاره میکنیم.
تحمل صبرتان چقدر است؟
روزی یکی از دوستانم راجع به سهمی در بازار بورس آمریکا از من نظر خواست. او هدف از خریدش را بلندمدت اعلام کرد که من هم نظرش را تایید کردم و گفتم برای خرید گزینه خوبی است. بعد از یک هفته دوباره دوستم را دیدم و از او پرسیدم که آیا سهمی که گفته بودی را خریدی؟ او خیلی جدی گفت که فروختمش!
من با کمال تعجب از او پرسیدم که مگر نگفتی که برای بلندمدت خرید کردی؟
گفت: بله، من هم دو روز سهم را نگهداشتم و بعد فروختم.
اینجا بود که فهمیدم تعریف بلندمدت و کوتاهمدت برای آدمهای مختلف متفاوت است.
شما باید بدانید که آستانه صبرتان چقدر است. یکی مثل دوست من بلندمدت را تنها در دو روز میبیند و یکی هم مثل وارن بافت چهل سال سهامدار سهم کوکاکولا است. اگر صبرتان محدود است سرمایه گذاری تقریبا برای شما بیمعنی خواهد بود. زیرا سرمایهگذاریها عملا در بلندمدت (به معنای واقعی) سودآور هستند.
تا چه حدی ریسکپذیر هستید؟
در دنیای معاملهگری همواره ریسک کارتان بالا است. اگر در معاملاتتان تحمل ضرر را ندارید و یا استرس روی نتیجه کار شما تاثیر میگذارد، باید در استراتژی خود تجدید نظر کنید. میزان تحمل ضرر در افراد مختلف با شخصیتهای مختلف کاملا متفاوت است. همچنین میزان سرمایه نیز در این امر دخالت دارد.
یکی از روشهایی که میتوانید میزان تحمل ضرر را در خودتان اندازه بگیرید این است که وقتی یک معامله باز میکنید، تا چه حد ذهنتان را درگیر میکند؟ اگر معاملهای را وارد شدید که هنگام شب و در خوابتان هم درگیرش هستید، یعنی ذهن شما هنوز آمادگی تحمل آن حجم از معامله و ضررهای احتمالی را ندارد.
در این مرحله باید حجم معاملاتتان را کاهش دهید و آنقدر این عمل را تکرار کنید که دیگر ذهنتان درگیر مقدار ضرر در معامله نباشد. اگر مقدار حجم معاملات شما پس از کاهش به اندازهای بود که دیگر سودش برایتان ارزشی ندارد، یعنی معاملهگری با روحیات و شخصیت شما سازگار نیست.
پیشنهاد میکنم که سعی کنید بدون هیچ تعصبی تست فوق را روی خودتان انجام دهید.
پیروی از نظم و پایبند بودن به استراتژی
یکی از عوامل مهمی که هر معاملهگری باید به آن دقت داشته باشد، این است که در معاملات خود یک نظم خاص داشته باشد و سعی کند این نظم را در هر شرایطی حفظ کند. داشتن استراتژی به نظمدهی معاملات یک تریدر کمک زیادی میکند. ولی این که تا چه حد به قوانینی که خود وضع کردهاید پایبند میمانید، به شما مربوط است.
یک معاملهگر حرفهای به استراتژی خود ایمان دارد و حتی در ضرر نیز به آن پایبند است. اگر نمیتوانید روی یک قاعده خاص حرکت کنید و تصمیم خود را سریع عوض میکنید، سرمایه گذاری برای شما گزینه راحتتری از معاملهگری است.
چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
تا چه حد احساسی هستید؟
این نکته یکی از مهمترین نکات در ویژگیهای فردی یک سرمایهگذاریا یک معاملهگر است. از خودتان بپرسید که با قرار گرفتن در شرایط بحرانی چقدر روی خود کنترل دارید؟ آیا زود عصبانی میشوید؟ آیا زودرنج هستید؟ عواطف روی تصمیمات زندگی شما چقدر تاثیرگذار هستند؟
جواب این سوالات را کسی بهتر از خود شما نمیداند. پس در جواب سوالات بالا خودتان را قانع نکنید و سعی کنید که با خودتان در این موارد صادق باشید. درواقع هرچقدر این احساسات در شما قویتر باشد، کار شما برای کنترل این احساسات مهمترین دارایی یک معامله گر در کارتان سختتر میشود.
به این نکته فکر کنید که چرا یک جراح مغز و اعصاب فوق حرفهای، هیچ وقت عزیزان خود را جراحی نمیکند. آیا واقعا بلد نیست و نمیداند یا نمیتواند؟ او برای این که حساسیت کارش را میداند و برای این که احساساتش را در کارش دخالت ندهد این کار را انجام نمیدهد.
کنترل احساسات در معاملهگری یکی از مهمترین عوامل برای کسب موفقیت در این راه است
یک معاملهگر حرفهای نیز هیچگاه در معاملات خود احساسات را دخالت نمیدهد و همواره سعی دارد از نگاه منطق به آن نگاه کند. بهعبارت دیگر معاملهگر موفق و حرفهای کسی است که سودها و زیانها هیچ تاثیری بر روحیه او ندارد، زیرا او میداند که ترید احساسی از روی ترس یا طمع، آغاز یک زیان بزرگ است.
اگر روی احساسات خود کنترل زیادی ندارید، بهتر است تایم فریمی که معاملاتتان را در آن انجام میدهید بالاتر ببرید. زیرا نوسانات در تایم فریمهای بالاتر کندتر انجام میشوند و همین موضوع باعث میشود که کمتر درگیر احساسات مقطعی در معاملاتتان شوید. اگر تایم فریمتان آنقدر بالا رفت که دیگر معاملاتتان به یک سرمایه گذاری تبدیل شد، پس روحیه کاری شما هم همان است.
نداشتن تعصب و غرور
یکی از ویژگیهای بارز و مهم در معاملهگران بازارهای مالی این است که مغرور هستند، اما متعصب نیستند. بین غرور و تعصب یک مرز باریک وجود دارد که اگر غرور به تعصب تبدیل شود میتواند زیانهای زیادی را برای یک معاملهگر بهدنبال داشته باشد. یک معاملهگر حرفهای به تحلیلها و استراتژی معاملاتی خودش ایمان دارد و همواره به استراتژی خود پایبند است؛ اما هرگز روی آنها تعصب ندارد و هیچ وقت روی نظر خودش پافشاری نمیکند. بلکه طبق استراتژی معاملاتی که دارد، مداوم خودش را با روند بازار منطبق میسازد.
هدفتان از ورود به بازارهای مالی چیست؟
اگر خواستید روزی وارد بازارهای مالی بشوید این سوال را حتما از خود بپرسید که چرا قصد دارید وارد بازارهای مالی بشوید؟ اگر جوابتان رسیدن به مهمترین دارایی یک معامله گر سود و پولدار شدن است، متاسفانه گزینه اشتباهی را انتخاب کردهاید. حتما این جمله را شنیدهاید که میگویند بیش از 90% از معاملهگران در بازارهای مالی زیانده هستند. علت این امر جواب همان سوال است. باید معاملهگری در بازاهای مالی را بهعنوان یک شغل ببینید. آیا کسی که کاسب و مغازهدار است فقط برای سودش این کار را کرده؟
جواب: خیر او مغازه داری را بهعنوان یک شغل انتخاب کرده و از این راه زندگی میکند. ممکن است گاهی سود کند و گاهی هم ضرر. دقت کنید که هیچ فروشندهای بخاطر ضرر در یک ماه مغازه خود را جمع نمیکند. مشکلات شغلی یک معاملهگر نیز زیاد هستند. یک معاملهگر واقعی نیز ضرر در معاملاتش را با جان و دل میپذیرد، اما از ایجاد زیان زیاد نیز جلوگیری میکند. او قبول دارد که ضرر نیز جزئی از معاملات او است و برای این کار همواره روی بهتر شدن استراتژی و روانشناسی خودش کار میکند.
معاملهگر واقعی طمع را در خودش کشته و اصلا به دنبال کسب سود بالا در کوتاه مدت نیست؛ بلکه بیشتر به دنبال ماندن است. به قول وارن بافت “اگه کسی کسب سود بالا در کوتاه مدت را با لحن مطمئن وعده داد، لبخند زنان از او دور شوید.
آیا باید هر روز معامله کرد؟
خیلی مرسوم است که میگویند معاملهگری در بازارهای مالی، یک کرم درونی را در انسان ایجاد میکند. این کرم همواره او را به معاملات بیشتر تشویق میکند. یکی از مشکلاتی که معمولا مردم دارند این است که فکر میکنند هر روز باید معامله کنند. بهعبارت دیگر اگر یک روز در بازار بورس یا فارکس معامله نکنند، شب خواب به چشمانشان نمیآید.
این یک ذهنیت غلط برای معاملهگران حاضر در بازارهای مالی است. بعضی از اوقات برای من پیش میآید که در طول یک هفته نیز هیچ معاملهای نمیکنم، چون درک شرایط بازار در آن هفته برایم سخت است. مطمئن باشید این نکته باعث کوچک شدن و سرشکستگی شما نخواهد بود.
نتیجه گیری فرق بین معاملهگری و سرمایه گذاری چیست؟
در این مقاله سعی کردیم که فرق بین سرمایه گذاری و معاملهگر را شرح دهیم و ویژگیها و خصوصیات فردی یک معاملهگر و یک سرمایه گذار را باهم بررسی کنیم، تا بتوانیم استراتژی بهتری را برای ورود و کار کردن در حوزه بازاهای مالی بهکار ببریم. واقعیت این است که هرچه بیشتر روی روانشناسی خودتان کار کنید نتیجه بهتری در انتظار شما خواهد بود. یادتان باشد که خودتان بهترین قاضی در این مورد هستید، پس سعی کنید همواره با خودتان در این مورد صادق باشید. زیرا خودتان را هیچ وقت نمیتوانید گول بزنید.
اگر این مقاله برایتان مفید بوده لطفا آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و اگر سوالی در مورد موضوع این مقاله دارید ان را برایمان کامنت کنید. حتما شخصا به آنها پاسخ خواهم داد.
می توانید ویدیوهای بیشتری از تالار بورس را در شبکه اشتراک ویدیو آپارات و همچنین کانال یوتیوب تالار بورس دنبال کنید.
روانشناسی بازار یکی از مهمترین مباحث در اقتصاد رفتاری است
اقتصاد رفتاری یک مبحث مطالعاتی میانرشتهای است که در آن محققان فاکتورهای مختلف را که در تصمیمگیریهای اقتصادی نقش دارند، مورد بررسی قرار میدهند.بسیاری از افراد اعتقاد دارند که احساسات، موتور محرکه اصلی تغییرات بازارهای مالی است و نوسانات و تغییرات احساسی یک سرمایهگذار همان چیزی است که به آن روانشناسی بازار گفته میشود. این بازار میتوان بورس سهام باشد یا هر بازار دیگری. به طور خلاصه احساسات بازار، آن حس کلی سرمایهگذاران و معاملهگران نسبت به تغییرات قیمت یک دارایی خاص است. اگر احساسات بازار مثبت بوده و همزمان قیمتها نیز در حال افزایش باشند، اصطلاحا به چنین شرایطی بازار مثبت و رو به بالا و بالعکس این موضوع بازار رو به پایین یا منفی گفته میشود.پس میتوان نتیجه گرفت که احساسات بازار مجموع و یا میانگین احساسات و عواطف تمام سرمایهگذاران و معاملهگرانی است که در یک بازار مالی خاص حضور دارند. درست مانند هر گروهی از افراد و در هر جامعهای، چه کوچک و چه بزرگ، یک فکر به صورت غالب و مسلط بین افراد آن جامعه وجود ندارد. بر طبق تئوریهای روانشناسی بازار، قیمت یک دارایی دائما در پاسخ به احساسات بازار میل به تغییر دارد و نکته مهم اینجاست که خود این احساسات بازار نیز ایستا نبوده و به صورت پویا در حال تغییر میباشند؛ اگر اینگونه نبود، انجام یک معامله بسیار سختتر میشد. در عمل و واقعیت، وقتی بازار در رشد است، اعتماد به نفس و عواطف معاملهگران در وضعیت خوبی قرار دارد. احساس مثبت بازار باعث افزایش تقاضا و کاهش عرضه شده و این افزایش تقاضا اوضاع روانی سرمایهگذاران را بهتر نیز میکند. به طور مشابه روند رو به پایین نیز همینگونه عمل میکند و در صورت سقوط بازار تقاضا کاهش و عرضه افزایش پیدا میکند.
احساسات در چرخههای بورس و سایر بازارهای مالی چگونه تغییر میکنند؟
روند رو به بالا
تمام بازارها درون یک چرخه از حرکات مثبت و منفی بوده و وقتی بازار در فاز و مرحله رشد و مثبت است، یک خوشبینی، اعتماد و حرص غالب در بین سرمایهگذاران به وجود میآید. این احساساتی که از آنها یاد شد، اصلیترین دلایل برای بالا بردن فعالیتهای خرید هستند. معمولا مشاهده کردن فعالیتهای چرخهای و برگشتپذیر در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال همانطور که گفته شد احساسات بازار در هنگام رشد قیمتها مثبت است و همین موضوع باعث میشود که هیجان سرمایهگذاران بیشتر شده و بازار رشد بیشتری را تجربه کند. همانطور که میبینید این موضوعات کاملا به صورت دومینو و چرخهای باعث اتفاقات مشابه بعدی میشوند. گاهی اوقات یک حس قوی از اعتماد و حرص و طمع بازار را به طور کامل در بر میگیرد و باعث ایجاد حباب میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران غیرمنطقی عمل کرده و بدون توجه به ارزش واقعی یک دارایی و صرفا به دلیل اعتقادشان به بالا رفتن قیمت آن، شروع به خرید میکنند. معاملهگران به دلیل شتاب مهمترین دارایی یک معامله گر تحولات بازار، حریص و بیش از حد هیجانزده میشوند و امید به سود کردن دارند. قیمت بعد از این وضعیت، بیش از حد رشد پیدا کرده و از ارزش واقعی خودش دور میشود؛ به همین دلیل این کار و فعالیت و خرید بیشتر در این وضعیت بالاترین ریسک اقتصادی را به همراه دارد. در برخی موارد قیمت یک سهام بدون نوسان حرکت میکند و دلیل این موضوع این است که به تدریج در حال فروخته شدن است. این وضعیت به عنوان مرحله توزیع (distribution) شناخته میشود؛ اما گاهی اوقات بازار مرحله توزیع خاصی ندارد و روند رو به پایین بلافاصله بعد از ترکیدن حباب قیمتی شروع میشود.
روند رو به پایین
وقتی بازار تغییر جهت داده و منفی میشود، آن حس سرخوشی و رضایت جای خودش را به نارضایتی و ترس میدهد. در چنین شرایطی معاملهگران نمیخواهند باور کنند که روند رو به بالا تمام شده است؛ اما قیمتها همچنان کاهش مییابند و احساسات بازار به تدریج منفی میشود. احساسات رایج در این وضعیت، اضطراب، انکار و ترس است. در این مقاله منظور از اضطراب، زمانی است که برای سرمایهگذاران این سوال پیش میآید که چرا قیمتها در حال کاهش هستند و همین موضوع آنها را وارد مرحله انکار میکند. درمرحله انکار سرمایهگذاران نمیخواهند داراییها و سهام خود را به فروش برسانند و دلایل آنها میتواند \” دیر شدن زمان فروش\” و یا باور به \”بازگشت دوباره بازار\” باشد. برخی معاملهگران در این وضعیت عمدا به دنبال اخبار خوب و مثبت هستند تا با این اخبار به خودشان دلداری دهند و زخمشان تسکین یابد! حال وقتی کاهش یافتن قیمتها ادامه پیدا میکند، موج فروش قدرتمندتر میشود. در این نقطه ترس و وحشت سرمایهگذاران را به مرحله تسلیم میرساند و در نزدیکی رسیدن قیمت به کف، اقدام به فروش میکنند. در نهایت بعد از اینکه نوسانات کاهش پیدا کرده و بازار به ثبات میرسد، روند رو به پایین متوقف میشود. معمولا بعد از این حالت، بازار یک حرکت بدون نوسان را تجربه کرده و بعد دوباره امید و خوشبینی بین سرمایهگذاران رواج پیدا میکند. این حرکات بدون نوسان بعد از اتمام روندها با عنوان مرحله انباشت (accumulation) نیز شناخته میشوند.
سرمایهگذاران چگونه از روانشناسی بازار بهره میبرند؟
با فرض اینکه تئوریهای روانشناسی بازار معتبر باشند، سرمایهگذاران میتوانند با استفاده از آن زمانهای بهتری را برای ورود به معامله و خروج از آن انتخاب کنند. به طور کلی اتخاذ استراتژی ضد تولید و یا ضد حمله در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال وقتی بازار به طور کلی نا امید بوده و قیمتهای بسیار پایین هستند، بهترین فرصت برای یک خریدار به وجود میآید. در نتیجه بعضی از سرمایهگذاران و معاملهگران شروع به مطالعه احساسات بازار کرده تا تفاوتهای بین مراحل مختلف را در یک چرخه مشخص کنند. به طور ایدهآل این افراد باهوش در زمان ترس و وحشت که قیمتها پایین هستند، اقدام به خرید و در زمان حرص و خوشبینی شروع به فروش میکنند. نکته مهم اینجاست که انجام این کار به همین آسانیای که نوشته شده است نیست و گرفتن تصمیمات درست در بین سرمایهگذاران بسیار کمیاب است؛ برای مثال ممکن است یک تحلیلگر سطح حمایت را به اشتباه تشخیص داده و قیمتها حتی از آن نیز پایینتر بروند.
تحلیل تکنیکال و روانشناسی بورس
نگاه به گذشته نمودار قیمت و بررسی اتفاقات گذشته بازار و دیدن واکنش سرمایهگذاران به اتفاقات مختلف بسیار آسان است. تحلیل و آنالیز اطلاعات مربوط به آن زمان مشخص میکند که چه تصمیم و یا فعالیتی در گذشته سودآور بوده است. با این حال تشخیص تغییرات بازار با پیشروی آن سختتر شده و پیشبینی حرکت بعدی قیمتها غیرممکن میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار بورس از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روندهای بازار استفاده میکنند. شاید به نوعی بتوان گفت که اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال، ابزارهایی هستند که وضعیت روانی بازار را اندازهگیری میکنند؛ برای مثال اندیکاتور RSI (شاخص قدرت نسبی) شرایط خرید بیش از حد (و همچنین فروش از بیش از حد) را با توجه به مثبت بودن احساسات بازار اندارهگیری میکند. اندیکاتور MACD یک مثال دیگر از ابزارهایی است که برای شناسایی مراحل مختلف روانشناسی بازار در چرخههای مالی مورد استفاده قرار میگیرد. به طور خلاصه ارتباط بین خطوط آن، تغییرات ممنتوم بازار را مشخص میکند.
بیتکوین و روانشناسی بازار
بازار صعودی دیوانهکننده بیتکوین در سال 2017 یک مثال بارز از تاثیرات متقابل قیمت و روانشناسی بازار بر روی یکدیگر است. از ژانویه تا دسامبر همان سال قیمت بیتکوین با شیب فوقالعاده زیاد به 20 هزار دلار؛ یعنی بالاترین قیمت تمام دورانش، رسید و در نتیجه این رشد دیوانهوار، احساسات بازار بسیار مثبت شد. در چنین شرایطی هزاران سرمایهگذار جدید وارد بازار بیتکوین شدند و یک هیجان بسیار بالا در روند مثبت بیتکوین ایجاد کردند. طمع بسیار زیاد و خوشبینی افراطی قیمتها را بالاتر میبرد؛ تا اینکه رشد قیمت متوقف شد! چرخش روند در اواخر سال 2017 و اوایل 2018 شروع شد و تصحیح قیمتی باعث شد بسیاری از سرمایهگذاران تازهوارد ضررهای سنگینی متحمل شوند؛ اما حتی این روند رو به پایین باعث نشد که برخی از معاملهگران حس رضایت و اعتماد به نفس اشتباه خود را رها کنند و بیتکوینهای خود را نگه داشتند. در طی چند ماه احساسات و هیجانات بازار بسیار منفی شد و اعتماد به بازار بیتکوین به کمترین حد خودش رسید. اضطراب و ترس باعث شد که بسیاری از سرمایهگذارانی که در نزدیکی اوج قیمت بیتکوین خریداری کرده بودند، در نزدیکی کف قیمت آن را بفروشند و متحمل ضررهای بسیار زیادی گردیدند. بسیاری از مردم با وجود عدم تغییر در تکنولوژی و ماهیت بیتکوین نسبت به آن حس بدی پیدا کرده و سرخورده شدند.
تعصبات
تعصب یکی از الگوهای فکری است که باعث میشود بسیاری از افراد تصمیمات غیر منطقی بگیرند. این الگوها میتوانند بر روی شخص معاملهگر و یا کل بازار تاثیر بگذارند که در زیر چند مثال در این مورد آوردهایم:
تعصب تاییدی
میل به تایید بیش از حد اطلاعاتی که با اعتقادات شخصی خودمان همخوانی دارد؛ اما از آن طرف اطلاعات و نظرات مخالف را به شدت نادیده گرفته و یا محکوم میکنیم؛ برای مثال سرمایهگذاران ممکن است که در یک بازار رو به بالا تنها بر روی خبرهای خوب تمرکز کرده و اخبار بد و نشانههای بازگشت روند را نادیده بگیرند.
نفرت از ضرر
میل مشترک بین تمام انسان (اکثر آنها) این است که ترس از ضرر کردن در آنها بیشتر از لذت بردن از سود در آنهاست. به بیان دیگر دردی که در ضرر کردن وجود دارد، بسیار بیشتر از لذتی است که در سود کردن موجود است. این موضوع میتواند باعث شود که سرمایهگذاران فرصتهای خوب فروش در دوره انباشت را از دست بدهند.
اثر دارایی
این میل افرادی است که ارزش داراییهای خودشان را بالاتر از چیزی که هست میدانند و تنها دلیل این موضوع این است که آنها صاحب آن هستند؛ برای مثال فردی که چند ارز دیجیتال را دارد نسبت به کسی که ندارد، اعتقاد بیشتری به ارزش بالای آن دارد.
سخن پایانی
اکثر معاملهگران و سرمایهگذاران اعتقاد دارند که روانشناسی بر روی قیمتهای بازار و چرخههای آن تاثیر میگذارد. با این وجود مشخص است که فهمیدن و درک روانشناسی بازار به آن آسانی که فکر میکنید، نیست. بسیاری از سرمایهگذاران در تمیز دادن رفتارها و اعتقادات خودشان از احساسات بازار مشکل دارند. سرمایهگذاران باید علاوه بر فهمیدن و درک روانشناسی بازار، بر روی وضعیت روحی و روانی خودشان نیز تسلط کامل داشته باشند تا این موارد بر روی تصمیماتشان تاثیر نگذارد.
تریدر (Trader) کیست؟ انواع روشهای ترید
یکی از روشهای کسب درآمد، فعالیت در بازارهای مالی جهانی است. جایی که افراد و شرکتهای بسیار زیادی مشغول به کار هستند و جریان مالی آن نیز بسیار عظیم است. تا چند سال قبل این بازار در سطح بین المللی به یک واژهی مشخص محدود میشد: فارکس. اما امروزه با گسترش ارزهای دیجیتال، این مبحث نیز به یکی از ارکان اصلی بازارهای مالی بینالمللی با سرمایه هنگفت تبدیل شده است. اما چه کسانی در این بازار فعال هستند و کسب درآمد میکنند؟ افراد این حوزه را معاملهگر یا اصطلاحا تریدر مینامند که در این مقاله قصد داریم به بررسی آنها بپردازیم و ویژگیهای کاریشان را مطالعه کنیم.
در این مقاله با موضوعات زیر آشنا خواهید شد:
معاملهگر یا تریدر کیست؟
در بازارهای مالی، معاملهگر کسی است که مواردی از جمله سهام، اوراق قرضه، کالاها و ارزهای گوناگون را میخرد و میفروشد. این نقش مشابه نقش یک کارگزار است، اما معاملهگران معمولا از طرف خودشان عمل میکنند در حالی که کارگزاران برای مشتریان خود این کار را انجام میدهند. البته معاملهگر گاهی با سرمایهگذارانی ارتباط میگیرد و با دارایی آن ها فعالیت اقتصادی انجام میدهد.
تریدر با استفاده از ابزار گوناگون و بررسی اخبار و وضعیت بازار، به خرید و فروش میپردازد و تلاش میکند تا با روش های گوناگون برای خود یا سرمایهگذاران کسب سود داشته باشد. ابزار اولیه این کار معمولا، چارت قیمتی و برنامههای کاربردی مربوط به آن مانند اندیکاتورها و اسیلاتورها میباشد.
انواع تریدر یا معاملهگر
میتوان تریدرها را بسته به نوع و تعداد ترید (Trade) خود همچنین مدت زمان باز گذاشتن هر معامله (زمان باز گذاشتن یعنی مدتی که از شروع فرآیند معامله تا انتهای آن معامله و برداشت سود یا ضرر زمان میبرد)، در چند دسته کلی تقسیمبندی کرد: نوسانی، اسکلپر، روزانه، بلند مدت. البته در نظر داشته باشید که این تعاریف در میان اساتید این مبحث تفاوت هایی دارد و ممکن است از نظر همه، این تعریفها درست نباشد.
1- تریدر نوسانی:
در ترید نوسانی یا سویینگ (Swing)، معاملهگران اغلب موقعیتهای خود را بیش از یک روز نگه میدارند و سعی میکنند یک روند را در چارت پیدا کرده و از آن استفاده کنند. آنها عموما از تحلیل تکنیکال برای شناسایی حرکت کوتاه مدت قیمت استفاده میکنند. این سبک معامله تقریبا رایجترین سبک در بازارهای مالی به حساب میآید.
2- تریدر اسکلپر:
شاید بتوان اسکلپ را سریعترین مدل ترید کردن در نظر گرفت. معاملهگران این حوزه در روز بین 10 تا 100 معامله گوناگون انجام میدهند و هدف آنها کسب سودهای کوچک در بازههای زمانی اندک است. در این مدل ترید که به آن نوسانگیری نیز گفته میشود، تریدر باید اطلاعات زیاد و دقیقی از وضعیت بازار و هیجانهای روزانه آن داشته باشد.
3- تریدر روزانه:
اگر تریدری بیشتر تایم روز خود را صرف ترید کند، میتواند از این روش استفاده کند. از نظر زمانی، تایم باز بودن معاملات در این روش چیزی بین ترید نوسانی و اسکلپ است و معمولا یک روز به طول میانجامد. در این روش محاسبه سود و ضرر از بررسی سرمایه وارد شده در ابتدای روز و سرمایه خارج شده در انتهای روز به دست میآید.
4- تریدر بلند مدت:
تریدر بلند مدت هدف خود را کسب سود زیاد از بازه زمانی بیشتر از دستههای قبلی قرار میدهد. معمولا این مدل معاملهگران توجه خاصی به هیجانهای روزانه ندارند و بیشتر اتفاقات تاثیرگذار بلند مدت را دنبال میکنند. همچنین میزان سرمایه در گردش و دخیل در معاملات این معاملهگران بیشتر از افراد دیگر است و به همین نسبت، سود یا ضرر بیشتری را متحمل میشوند.
روشهای معامله و ترید بر اساس بازه زمانی
سه دسته کلی برای این مبحث وجود دارد که تحت عناوین کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت معرفی میشوند که تصمیم استفاده از هر کدام باید با توجه به مقدار سرمایهی آماده برای به کارگیری در آن روش و مدت زمان انتظار برگشت سرمایه و سود مد نظر اتخاذ شود.
همانطور که در قبل نیز عنوان شد، این تعاریف همگانی نیست و اختلاف نظرهایی در آنها وجود دارد اما ما در این مقاله تعاریف رایجتر را عنوان میکنیم.
الف- روش کوتاه مدت:
در بین عموم مردم، ترید کوتاه مدت را به بازهای بین کمتر از یک ساعت تا یک هفته نسبت میدهند. معاملهگرانی که در این سبک فعالیت دارند، معمولا نمیتوانند که مدت زیادی را در معاملات باز سپری کنند و هدفشان رسیدن به نتیجه در بازه کمتری است. بخاطر هیجان و استرس بیشتر در این مدل معامله، تمرکز و آموزش دقیقتر و حرفهای لازمهی کار معاملهگران این سبک است. به همین دلیل برای افراد تازه کار این روش توصیه نمیشود. در معاملات کوتاه مدت، تریدرها معمولا چارتهای چهار ساعته و کمتر را تحلیل میکنند.
ب- روش میان مدت:
از نظر زمانی به معاملاتی با بازهی یک هفته تا 3 ماه، معاملات میان مدت میگویند. بر خلاف مدل قبل که مناسب همهی کاربران نیست، مدل میان مدت به دلایل زیادی برای اکثر افراد کاربرد دارد. به عنوان مثال میتوان گفت که میزان هیجانات لحظهای در این بازه زمانی بسیار کمتر است، معاملهگر زمان مناسبی برای بررسی و تحلیل بازار دارد، همچنین میتواند با دقت بیشتری آیتم یا گزینه مناسب برای معامله را پیدا کند. ناگفته نماند که برخلاف روش قبل، تریدر نیازمند بررسی لحظهای بازار نیست.
ج- روش بلند مدت:
معاملاتی با بازه زمانی بیش از 3 ماه را بلند مدت مینامند. اعتقاد خیلی از سرمایهگذاران استفاده از این روش است، چرا که کمترین میزان استرس و فشار عصبی را برای معاملهگر به همراه دارد، به هیج عنوان نیازمند بررسی و تحلیل لحظهای و روزانه نیست و معمولا نیز سود بیشتری به همراه دارد. به همین جهت بسیاری از مشاوران اقتصادی پیشنهاد میکنند که اگر افراد سرمایه جانبی و کنار گذاشته شده دارند، میتوانند با قرار دادن آن سرمایه در ترید بلند مدت سودهای خوبی کسب کنند.
جمعبندی
در نظر داشته باشید که تمامی موارد عنوان شده در حال حاضر در جامعه معاملهگرها استفاده میشود. این که کدام روش برای چه افرادی مناسب است، به سبک کاری آنها و همچنین استراتژی کاریشان مربوط میشود. اما در متن نیز اشاره شد که برای افراد تازهوارد به این حوزه، بهتر است که روشهایی با بازه زمانی متوسط و بالا را انتخاب کنند تا بتوانند کم کم در هیجان و استرس بازار ارزهای دیجیتال و خود، مسلط شده و سپس روشهای کوتاه مدت و سریعتر را انتخاب کنند.
برای بررسی میزان درآمد یک تریدر، میتوانید از صفحه درآمد روزانه تریدر یا معامله گر به چه میزان است؟ بازدید نمایید.
مدیریت سرمایه در فارکس | چگونه ریسک معاملات را مدیریت کنیم
مدیریت سرمایه در فارکس یا Money Management یکی از مهمترین عوامل در موفقیت یا شکست یک معامله گر است. اگر شما دو معامله گر تازه کار فارکس را در مقابل صفحه کامپیوتر قرار دهید و تمام امکانات لازم را نیز به آنها بدهید، و به آنها بگویید که مخالف یکدیگر معامله انجام دهند، می بینید که هر دو به سرعت تمام پولشان را از دست می دهند. در مقابل اگر دو معامله گر حرفه ای فارکس را در شرایط مشابه قرار دهید و بگویید که مخالف یکدیگر معامله انجام دهند، به احتمال زیاد هر دوی آنها پول بدست خواهند آورد ( شاید کمی عجیب بنظر برسد ).
اما چگونه این اتفاق می افتد؟ تفاوت بین یک معامله گر تازه کار با یک تریدر حرفه ای در چیست؟ جواب سئوال مدیریت سرمایه و ریسک است.
مانند خیلی موارد دیگر مثل رژیم گرفتن و یا باشگاه رفتن، مدیریت سرمایه در فارکس نیز چیزی است که بسیاری از معامله گران حرفش را می زنند ولی به سراغش نمی روند. گاهی نیز تنها در یک بازه کوتاه آن را انجام میدهند. دلیل این امر مشخص است، مانند باشگاه رفتن و غذای سالم خوردن، مدیریت سرمایه در فارکس نیز یک فعالیت کسل کننده و ناخوشایند است.
برای مدیریت پول و سرمایه یک تریدر باید هر لحظه پوزیشن های خود را رصد کند و گاهی به سرعت با ضرر خارج شود و تعداد محدودی از افراد این کارها را دوست دارند. با این وجود قبول ضرر کوتاه مدت و به موقع، امری حیاتی برای موفقیت در بلند مدت است. جدول زیر نشان می دهد که چقدر دشوار است تا از یک ضرر نابود کننده دوباره بهبود پیدا کنیم.
درصد سرمایه از دست رفته | میزان سودی که برای برگشت به اصل سرمایه نیاز است |
---|---|
25% | 33% |
50% | 100% |
75% | 400% |
90% | 1000% |
توجه کنید که یک معامله گر باید 100% سود کند تا از معامله ای که 50% ضرر کرده است مساوی بیرون بیاید. 100% سود در دنیای واقعی فارکس کاری بسیار دشوار است و شاید 1% مهمترین دارایی یک معامله گر از تریدرهای حرفه ای هم از پس آن بر نمی آیند.
همچنین با نگاهی به همین جدول متوجه می شوید که اگر در معامله ای 75% از سرمایه خود را از دست بدهید، برای برگشتن به موقعیت مساوی باید 400% سود کسب کنید که این کار بیشتر شبیه آرزو و افسانه است تا واقعیت.
مدیریت سرمایه در فارکس
با وجود اینکه بیشتر معامله گران فارکس از اعداد ارقامی که در جدول بالا آورده ایم مطلع هستند، ولی آنها را نادیده می گیرند. کتاب های آموزش معامله گری، پر از نمونه هایی است که یک تریدر نتیجه زحمات یک سال، دو سال و یا بیشتر خود را تنها در یک معامله از دست داده است. اغلب این ضرر به دلیل عدم رعایت مدیریت سرمایه سبب می شود. میزان بالای لوریج، نداشتن توقف ضرر، شورت کردن های بدون نظم همه و همه باعث چنین ضرر بزرگی می شوند.
اغلب معامله گرانی که وارد دنیای بازارهای مالی می شوند، چه خواسته و مهمترین دارایی یک معامله گر چه ناخواسته به دنبال یک معامله بزرگ هستند، معامله ای که برای آنها میلیون ها دلار سود به همراه بیاورد تا بتوانند دوران جوانی و بقیه عمر خود را با آزادی و بدون دغدغه زندگی کنند.
در بازار فارکس این توهم به دلیل سازوکار بازار تقویت هم می شود. همه می خواهند مانند جورج سوروس، که با شورت کردن پوند در یک روز 1 میلیارد دلار سود به جیب زد و پس از آن پشت سرش را هم نگاه نکرد زندگی کنند. اما حقیقت این است که اغلب تریدرهای فارکس نمی توانند آن معامله بزرگ را انجام دهند و به جای آن معامله اشتباه انجام می دهند و پول خود را از دست می دهند.
درسهای سخت را بیاموزید
معامله گران می توانند با مدیریت سرمایه از این سرنوشت شوم فاصله بگیرند. اولین ابزار برای فرار از دام شکست، استفاده از توقف ضرر یا همان Stop Loss است. یکی از رویکردهای مهم در مدیریت ریسک در فارکس در کتاب “جادوگران بازار” که آقای جک شواگر نوشته است آمده است. در این کتاب معامله گر روزانه آقای لری هایت پیشنهاد می کند که هرگز بیشتر از 1% از تمام سرمایه خود را در یک ترید وارد نکنید.
با ریسک کردن تنها 1% سرنوشت خود را تنها به یک ترید نخواهید سپرد. با این رویکرد شما می توانید در 20 ترید پشت سر هم ضرر کنید ولی هنوز 80% از سرمایه خود را در اختیار دارید.
حقیقت این است که تعداد معدودی از معامله گران این نظم را می پذیرند و آن را مداوم اجرا می کنند. مانند یک کودک که تا دست خود را یکی دوبار برروی اجاق گاز نسوزاند درس نمی گیرد، اغلب تریدرها نیز نظم در معامله را، تا طعم تلخ از دست دادن پول را نچشند، در عمل پیاده نخواهند کرد. به همین دلیل است که بیشتر معامله گران باید از پول اضافی خود برای ورود به بازار فارکس استفاده کنند و نه از پولی که برای روز مبادا کنار گذاشته اند یا بدتر از آن پول قرض گرفته اند.
وقتیکه افراد تازه کار سئوال می کنند که با چه سرمایه ای باید وارد بازار فارکس شد ؟ به آنها باید جواب داد : با سرمایه وارد بازار فارکس شوید که بودن یا نبودنش در زندگی شما تاثیری ایجاد نکند. حالا آن رقم را تقسیم بر 5 کنید و با آن رقم وارد معامله شوید زیرا در چند معامله اول احتمالا با دست خالی برخواهید گشت.
مدل های مدیریت سرمایه در فارکس
به صورت کلی دو مدل موفق مدیریت پول وجود دارد. در مدل اول معامله گر تعداد زیادی معامله با حد ضرر (Stop Loss) خیلی کم تعریف می کند و سعی می کند از تعداد کمی از معاملات موفق سود بالایی کسب کند. در مدل دوم معامله گر تعداد کمی معامله با حد ضرر بالا تعریف می کند و سعی می کند از تعداد زیادی معامله با سود خیلی کم بیرون بیاید با امید اینکه مجموع این سودهای کم از چند ضرر زیاد بیشتر شود.
در مدل اول معامله گر به مراتب دردهای روانی جزئی را متحمل می شود اما لحظاتی از شعف نیز در او بوجود می آید. در مدل دوم معامله گر تعداد زیادی شادی جزئی را تجربه می کند اما لحظاتی از ضربات روانی شدید را نیز متحمل می شود. با این مدل های مدیریت سرمایه در فارکس، احتمال اینکه درصد بالایی از سرمایه خود را در کوتاه مدت از دست دهید بسیار پایین است.
انتخاب یکی از این دو مدل مدیریت سرمایه در فارکس بستگی زیادی به شخصیت فردی شما دارد و هر معامله گر خودش باید کشف کند که با کدام مدل درصد موفقیت بیشتری خواهد داشت. یکی از مزایای بازار فارکس این است که به شما این اجازه را می دهد تا هر دو مدل مدیریت سرمایه را بدون هیچ هزینه اضافی و به صورت مساوی پیاده سازی کنید. از آنجاییکه فارکس بازاری مبتنی بر اسپرد است، هزینه تراکنشها بدون در نظر گرفتن سایز پوزیشن ها یکسان می باشد.
برای مثال در EUR/USD، اغلب حساب های فارکس با اسپرد 3 پیپ مواجه خواهند شد و تفاوتی نمی کند که حجم معامله شما چه اندازه باشد. بنابراین هزینه بصورت درصدی یکسان می باشد، چه معامله گر 100 لات معامله کند چه 1 میلیون لات. برای مثال اگر اسپرد 10.000 واحد لات یک ارز 3 دلار باشد، اسپرد 100 واحد لات همان ارز، 0.3 دلار خواهد بود.
این موضوع در بازار سهام متفاوت می باشد، زیرا در آنجا کومیسیون معامله 100 واحد یا 1000 واحد از یک سهم 20 دلاری ممکن است ثابت و 40 دلار باشد که در اینصورت کومیسیون 100 سهم 2% و کومیسیون 1000 سهم 0.2% می باشد و به همین دلیل است معامله گران کوچک نمی توانندهمانند بازار فارکس در بازار سهام فعالیت کنند.
4 مدل محدودیت گذاری برای مدیریت سرمایه در فارکس
حالا که تصمیم گرفته اید معاملات خود را با رویکرد مدیریت پول و سرمایه انجام دهید و مقدار مناسبی از سرمایه خود را به حساب فارکس خود اختصاص داده اید، به 4 مدل از محدودیت گذاری یا “حد گذاشتن” اشاره می کنیم.
1 – توقف بر اساس میزان دارایی
این نوع حد گذاشتن ساده ترین روش در بین بقیه روشها است. در این استراتژی، معامله گر تنها میزان مشخصی از حساب خود را در یک معامله ریسک می کند. یک معیار متداول ریسک 2% از حساب در یک معامله است. به طور مثال اگر شما در حساب خود 10.000 دلار سپرده دارید می توانید 200 دلار از آن را در معرض ریسک قرار دهید ویا به عبارت دیگر 200 پوینت در یک مینی لات (10.000 واحد) از EUR/USD یا تنها 20 پوینت در یک لات استاندارد (100.000 واحد) در این معامله است.
معامله گرانی که می خواهند ریسک بیشتری بپذیرند ممکن است که حد ضرر را تا 5% از کل حساب خود نیز افزایش دهند، اما توجه داشته باشید که این میزان بالاترین حدی است که بر اساس مدیریت سرمایه در فارکس می توانید ریسک کنید. زیرا 10 معامله اشتباه 50% از کل حساب شما را کسر خواهد کرد.
یکی از انتقاداتی که به این روش وارد است این حقیقت است که نقطه خروج در معامله، قراردادی خواهد بود. لذا تریدر با استدلال و تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال، پوریشن خود را نمی بندد، بلکه برای کنترل ریسک مجبور به بستن پوزیشن می باشد.
2 – توقف بر اساس چارت
افرادی که به تحلیل تکنیکال فارکس می پردازند می توانند هزاران نقطه توقف ضرر شناسایی کنند که برگرفته از پرایس اکشن برروی چارت و سیگنال های اندیکاتورهای تکنیکال آنها را بدست آورده اند. معامله گرانی که مبنای معاملاتشان تحلیل تکنیکال است می توانند نقاط خروج را با “توقف براساس میزان دارایی” که در بالا توضیح دادیم ترکیب کنند تا فرمولی برای نقاط توقف خود پیدا کنند.
3 – توقف بر اساس میزان نوسانات
یک نسخه خردمندانه تر برای توقف بر اساس چارت، استفاده از میزان نوسانات به جای بهره گیری از پرایس اکشن بعنوان پارامتر کنترل ریسک است. مفهوم توقف بر اساس میزان نوسانات این است که در یک بازار پرنوسان، زمانیکه قیمت ها طیف وسیعی را طی می کنند، تریدر باید با شرایط فعلی سازگار گردد و ریسک معامله خود را کمی بیشتر کند تا بازار آرام گیرد. همچنین در یک بازار کم نوسان می تواند مهمترین دارایی یک معامله گر برعکس عمل کند و میزان ریسک خود را کاهش دهد.
روش ساده برای اندازه گیری نوسانات بازار استفاده از اندیکاتور بولینجر بندز (Bollinger Bands) است که از انحراف معیار برای اندازه گیری تغییرات قیمت استفاده می کند.
در عکس زیر نشان داده شده است که توقف نوسانات به معامله گر اجازه می دهد تا از روش مقیاس گذاری برای رسیدن به قیمتی بهتر استفاده نماید. توجه داشته باشید که حداکثر ریسک در این پوزیشن نباید بیشتر از 2% از حساب شما باشد، بنابراین این نکته بسیار مهم است که معامله گر از لات های کوچکتر برای اندازه گیری دقیق تر ریسک کلی خود در معامله استفاده کند.
در عکس زیر حالت مخالف با موقعیت بالا را می بینید.
4 – توقف بر اساس مارجین
شاید این نوع مدیریت ریسک در فارکس کمی غیر کلاسیک باشد اما اگر عاقلانه استفاده شود، روشی کارآمد در معاملات به شمار می آید. بر خلاف اغلب بازارهای مالی، بازار فارکس بازاری 24 ساعته است. بنابراین بروکرهای فارکس می توانند پوزیشن های مشتریان خود را به محض رسیدن به مارجین کال* معامله آنها را ببندد. به همین دلیل، معامله گران اغلب وارد موقعیت موجودی منفی نخواهند شد.
*مارجین کال : موقعیتی است که در آن بروکر به معامله گر می گوید که برای نگهداشتن معامله باید موجودی بیشتری به حساب خود واریز نماید.
این مدل از مدیریت سرمایه در فارکس نیاز به تقسیم سرمایه به 10 قسمت مساوی دارد. بعنوان مثال اگر سرمایه اولیه شما 10.000 دلار است، می بایست تنها 1000 دلار از آن را متصل به حساب کنید و بقیه 9000 دلار را در بالانس خود یا در حساب بانکی خود نگه دارید. اغلب معامله گران فارکس از مارجین 100:1 استفاده می کنند، بنابراین 1000 دلار سپرده گذاری به آنها اجازه معامله یک لات استاندارد یا 100.000 واحد را می دهد. در اینصورت، حتی 1 واحد تغییر قیمت مخالف مارجین کال را فعال می کند.
بنابراین بسته به میزان ریسک پذیری معامله گر، می تواند یک موقعیت 50.000 واحدی برای معامله باز کند که به او حاشیه ریسک تقریبا 100 پوینتی می دهد. فارغ از میزان لوریج استفاده شده، این تجزیه و تحلیل و استفاده از بخشی از سرمایه، جلوی از بین رفت کل سرمایه را می گیرد و به معامله گر اجازه می دهد که با تعداد زیادی از نوسانات بدون نگرانی از لیکویید شدن، پتانسیل کسب سود داشته باشد.
نتیجه گیری
استفاده از مدیریت سرمایه در فارکس بسیار گسترده است و روش های بسیار متنوعی برای این کار وجود دارد. قانون جهانی در مدیریت سرمایه این است که معامله گران باید خودشان روش های متفاوت مدیریت پول و سرمایه را در دنیای واقعی تجربه کنند و به بهترین مدل که متناسب با روحیه و شخصیت خود آنها برای موفقیت است دست یابند. هدف اصلی مدیریت سرمایه در فارکس محافظت از سرمایه و سود کسب شده در مقابل از بین رفتن در مدت کوتاه است.
دیدگاه شما