Charles Schwab هنگامی که شیوه حمایت کارکنان در مورد دادهها را از دسترسی به داده به تجزیه و تحلیل دادهها تغییر داد، از 6000 کاربر به 16000 کاربر (تقریبا 90 درصد از شرکت) در طول 18 ماه رسید چون در آموزش و حمایت از افراد خود برای موفقیت سرمایهگذاری کردند. Andrew Salesky مدیر ارشد داده اظهار داشت که ما رویکردی را توسعه دادیم که هم از تحلیلگران مجرب و هم از کاربران تجاری مبتدی درک بیشتر نرخ بازگشت سرمایه حمایت میکند و فرهنگ داده محور ما را پیش میبرد.
P/E و کاربرد آن در بازار سرمایه | تحلیل سهام به وسیله P/E
نسبت price to earning) P/E) یکی از اصطلاحات پرکاربرد در بازار سرمایه است. بیشترین کاربرد P/E در ارزشگذاری سهام شرکتها میباشد. تحلیلگران در معاملات خود علاوه بر سایر متغیرهای تحلیلی از این نسبت نیز استفاده میکنند. در واقع نسبت P/E یک سهم از معیارهای مهم تصمیمگیری در معاملات سهام محسوب میشود.
P/E چیست؟
P/E از جمله نسبتهای مالی مهم است. این نسبت حاصل تقسیم قیمت یک سهم (P= price) بر سود (EPS) آن میباشد. منظور از EPS، سود سهام شرکت پس از کسر مالیات است. با محاسبه این نسبت، میتوان مدت زمان بازگشت سرمایه را بدست آورد. به تعبیری، انتظارات سرمایهگذاران از بازدهی دارایی خود در آینده را نشان میدهد. به این معنا که سرمایه ذار برای هر یک ریال سود دریافتی خود در آینده، حاضر به پرداخت چند ریال است.
با محاسبه P/E یک سهم میتوان تعداد سال برگشت اصل سرمایه را بدست آورد. برای درک این موضوع به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید شما سهام شرکتی را به مبلغ 3000 تومان خریدهاید. مطابق با EPS سهام مورد نظر، سالانه 20% معادل 600 تومان سود به سهام شما تعلق میگیرد. مبلغ پرداخت شده برای خرید هر سهم را بر سود اختصاص یافته در هر سال تقسیم نمایید. حاصل، تعداد سالی است که زمان میبرد تا اصل پول به شما برگردد.
5 = 600 ÷ 3000
سود سهم ÷ قیمت سهام = P/E
بنابراین، پنج سال طول میکشد تا 3000 تومانی که سرمایهگذاری کردهاید، دو برابر شود. چنانچه EPS یا سود سهام تغییر کند، P/E آن سهم نیز تغییر خواهد کرد. شرکتها بطور معمول، سرمایه گذاران را نسبت به اطلاعات جدید EPS آگاه کرده و مقدار P/E را بروز میکنند.
انواع P/E
معمولاً P/E در تاریخهایی که شرکتها اطلاعات مربوط به EPS خود را افشاء میکنند، محاسبه میشود. P/E با توجه به نوع EPS به سه دسته دنبالهدار، میانگین و برآوردی تقسیم میشود. در ادامه، هریک را به شما معرفی خواهیم کرد.
دنباله دار
این نوع، رایجترین روش محاسبه نسبت P/E میباشد. از تقسیم قیمت روز سهم بر EPS تحقق یافته دوازده ماه گذشته (TTM) سهم بدست میآید. نسبت بدست آمده در این روش از داده های گزارش شده واقعی بدست می آید. این نوع P بر E که با آخرین EPS شرکتها محاسبه میشود را P بر E دنبالهدار میگویند. P/E دنبالهدار در واقع، نسبت قیمت به سود سهم در حال حاضر میباشد.
میانگین
از تقسیم قیمت روز سهم بر میانگین سود تحقق یافته شش ماه گذشته و سود پیشبینی شده شش ماه آینده سهم، P/E میانگین بدست میآید. تحلیلگر با در نظر گرفتن این نسبت، میتواند از تحلیل گذشته و آینده سهم استفاده میکند.
برآوردی(پیشتاز،پیشرو)
اگر برای محاسبه P/E از EPS برآوردی استفاده شود، P/E برآوردی یا پیشتاز بدست خواهد آمد. این نوع EPS بیانگر سودآوری سهام شرکت در سال آینده میباشد. به بیان دیگر در محاسبات خود از سودی که برای سال آینده شرکت برآورد میشود، استفاده مینماییم. در محاسبه این نسبت عواملی ازجمله رشد سود (EPS) شرکتها، نرخ بهره بانکی، تورم و مواردی از این قبیل در نظر گرفته میشود. با جمعآوری اطلاعات درباره ی نحوه عملکرد بازار، عملکرد شرکت در سال آینده پیشبینی میشود. این نسبت برای ارزشگذاری شرکت مورد استفاده قرار میگیرد. تحلیلگران نیز اغلب از این نوع نسبت در تحلیلهای خود استفاده مینمایند از این رو به آن P به E تحلیلی نیز گفته میشود.
معایب P/E برآوردی:
این نسبت مشکلاتی نیز دارد. به عنوان مثال، ممکن است شرکتها بطور عمد سود را کمتر تخمین بزنند تا بتوانند در زمان اعلام سود سه ماهه بعدی، P/E را کم کنند. همچنین امکان دارد شرکتها مقدار سود خود را بیشتر بیان کنند و سپس آن را در اعلامیه بعدی سود، تعدیل کنند. تخمینهای تحلیلگران خارج از شرکت نیز ممکن است با تخمینهای شرکت متفاوت بوده و باعث ایجاد سردرگمی شوند.در حقیقت در P/E دنبالهدار ما از گزارشات واقعی استفاده میکنیم؛ اما این نسبت متکی بر حدس و پیشبینی تحلیلگران از وضعیت آینده سهام میباشد.
P/E دنبالهدار | P/E میانگین | P/E برآوردی |
قیمت ÷ EPS تحقق یافته دوازده ماه گذشته (TTM) | قیمت ÷ سود تحقق یافته شش ماه گذشته و سود پیشبینی شده شش ماه آینده | قیمت ÷ EPS برآوردی |
P/E منفی چیست؟
در تابلو معاملاتی سایت TSETMC گاهی شاهد این هستیم که P/E برخی نمادها منفی است. منفی بودن این نسبت در یک نماد به معنای زیان ده بودن سهام آن شرکت میباشد. این نسبت منفی، با منفی شدن سود سهام حاصل میشود. عدد P/E منفی به این معنی است که اگر شرکت همین روند را ادامه دهد، سالهایی برابر با عدد P بر E زمان می برد تا سرمایههای آن بطور کلی نابود شود و به صفر برسد. با توجه به این تعریف، انتظار میرود، سهامداران از شرکتهای دارای P/E منفی فاصله بگیرند؛ برخلاف انتظار تا به حال شاهد این قضیه بودهایم که سرمایهگذاران به سراغ سهام شرکتهایی با این ویژگی رفته و سود مطلوبی نیز کسب کردهاند.
تصویر فوق مربوط به نماد «سمایه» در تابلو معاملات است. همانگونه که قابل مشاهده میباشد، نسبت P/E این سهم 0.42 - میباشد. سهامداران در ازای هر سهم این شرکت 18,387 ریال متضرر شدهاند.
کاربرد p/e منفی شرکتها در تحلیل تکنیکال
ممکن است سرمایهگذاران بدون توجه به تحلیل بنیادی و P/E منفی سهم به جهت آن که سهم از لحاظ تکنیکال، روند صعودی در پیش دارد آن را خریداری نمایند.
کاربرد p/e منفی شرکتها در تحلیل بنیادی
گاهی نیز ممکن است سرمایهگذاران با در نظر گرفتن اتفاقاتی که در شرکت رخ می دهد، سهام آن را علیرغم زیان ده بودن، خریداری نمایند. علت سرمایهگذاری آنان روی سهمی با P/E منفی، پیشبینی سودآوری بالا در آینده است. طبق دادههای تحلیلی، آن سهم در آینده به سودآوری مطلوب خواهد رسید و از زیان خارج میشود.
گاهی نیز خبر افزایش سرمایه یک سهم با وجود P/E منفی، موجب میشود، سرمایهگذاران اقدام به خرید آن نمایند.
P/E گروه چیست؟
هر نماد زیرمجموعه گروه خاصی از نمادها است. به عنوان مثال، نماد «سمایه» زیرمجموعه گروه بانکها و مؤسسات اعتباری میباشد. از میانگین P بر E زیرمجموعههای یک گروه، P بر E آن گروه حاصل میشود. P/E نمادهای هم گروه با یکدیگر قابل مقایسه هستند؛ اما نمیتوان این نسبت را برای دو نماد از دو گروه مختلف با یکدیگر مقایسه نمود. از مقایسه P/E دو نماد هم گروهی، میتوان در معاملات بهره برد. به مثال زیر توجه کنید:
P بر E نماد A حدوداً عدد 50 است؛ حال اگر نماد B در همین گروه P بر E بسیار بالاتری داشته باشد، به چند شکل میتوان این مقایسه را تعبیر کرد:
- قیمت آن نماد حباب دارد.
- به دلیل طرحهایی که دارد، انتظار بازار از آن خیلی بالا رفته است.
- به زودی قیمت کاهش چشمگیری مییابد.
- سودآوری شرکت (که همان EPS است) بالا خواهد رفت.
استفاده و کاربرد نسبت P/E
برخی سرمایهگذاران معتقدند عدد P/E سهم به ما میگوید که با خرید سهم، چند سال طول میکشد تا اصل سرمایه برگردد و دو برابر شود؛ این نسبت، سودآوری سهام در آینده را به ما نشان میدهد.
P بر E برای تحلیلگران و سرمایهگذاران یکی از با اهمیت ترین شاخصها است. با استفاده از آن میتوان دریافت که قیمت سهام نسبت به ارزش واقعی خود بالاتر یا پایینتر است.
از مهمترین کاربردهای محاسبه P/E ، ارزشگذاری سهام میباشد. فرض کنید بعد از تحلیلهای به عمل آمده متوجه میشوید EPS سهمی از عدد X به Y رو به تغییر است؛ اگر پیشبینی شما درست باشد، میتوان قیمت سهم را (در صورتی که به مقدار Y سود کند) محاسبه کرد. اکنون میتوان از P/E سهم استفاده نمود. نسبت قیمت بر سود سهم مورد نظر را در EPS آن ضرب نمایید. حاصلضرب، قیمت سهم را در صورت درست بودن پیشبینی شما نمایش میدهد؛ اگر قیمت سهم بالاتر از قیمت فعلی آن در بازار باشد به معنای استعداد سهم برای رشد خواهد بود. خرید این سهم میتواند سود ده باشد. اگر در محاسبات کوچکترین خطایی رخ دهد، میتواند منجر به اخذ تصمیمی اشتباه شود.
معایب P/E
این ابزار در کنار مزایا، کاستیهایی نیز دارد. در میان شرکتهای پذیرفته شده در بورس، شرکتهایی نیز وجود دارند که EPS آنها صفر یا حتی منفی میباشد. محاسبه P/E این شرکتها با مشکلاتی همراه است. برخی صاحبنظران P/E این شرکتها را صفر و برخی منفی در نظر میگیرند. اکثر تحلیلگران در این شرایط ، P/E را قابل تفسیر نمیدانند.
یکی دیگر از محدودیتهای این ابزار هنگام مقایسه نسبت P/E دو شرکت بروز میکند. ارزش شرکتها و نرخ رشد آنها با توجه به نوع فعالیت و زمان، متفاوت است. به همین دلیل مقایسه این نسبت، برای دو نماد غیر هم گروه صحیح نبوده و نتیجه کارآمدی نخواهد داشت.
P/E بالا و پایین در سهام
P/E بالا در یک سهم، بیانگر رشد سود آن شرکت در آینده میباشد؛ البته این یک پیشبینی از بازار است. چنانچه بازار طبق این پیشبینی روند خود را طی کند و سود شرکت بیشتر شود، نسبت P/E آن نیز بالاتر خواهد رفت. پایین بودن این نسبت در سهام شرکتها به معنای پیشبینی کاهش سود شرکت در آینده میباشد. اگر بازار مطابق انتظار پیش رود در نتیجه P/E سهم کمتر خواهد شد.
P/E بالا در یک سهم علاوه بر پیشبینی رشد سود شرکت، بیانگر طولانیتر بودن دوره بازگشت سرمایه نیز میباشد. جهت درک این موضوع به مثال زیر توجه کنید:
قیمت هر سهم شرکت الف 2000 تومان است و سود تخصیص یافته به هر سهم 500 تومان می باشد. P/E این شرکت برابر با عدد 4 میشود.
قیمت هر سهم شرکت ب 600 تومان است و سودی که به هر سهم تخصیص داده میشود 100 تومان میباشد. P/E این شرکت برابر با عدد 6 میشود. در ظاهر سهام 2000 تومانی شرکت الف، گرانتر از سهام 600 تومانی شرکت ب است؛ ولی با نگاه حرفه ای و ارزشی، سهام 2000 تومانی که P/E آن 4 بوده و سریعتر سرمایه شما را دو برابر میکند، ارزانتر از یک سهم با P/E معادل 6 میباشد.
چگونه از P/E در معاملات خود استفاده کنیم؟
هر اندازه این نسبت در سهام شرکتی پایینتر باشد، سهام آن شرکت برای خرید مناسب تر خواهد بود. P/E برابر با 4 مطلوب تر از P/E معادل 5 است. در P بر 4E شما در ازای 400 هزار تومان سرمایه 100 تومان سود میکنید؛ اما در P بر 5E برای کسب همین مقدار سود باید 500 هزار تومان سرمایه داشته باشید.
سرمایهگذارانی که سهام شرکتهایی با P بر E بالا را خریداری میکنند، در واقع، برای هر ریال سود سهام آن شرکت، پول بیشتری میپردازند. در خرید سهام چنین شرکتهایی باید عوامل دیگری را نیز در نظر گرفت از جمله:
- برنامه های آتی شرکت
- زمینه فعالیت شرکت
- موقعیت شرکت در آن صنعت
- آینده شرکت در آن صنعت
- و.
هنگامی که سرمایهگذاران اقدام به خرید سهام شرکتی با P بر E بالا مینمایند، یعنی به آینده آن امیدوارند و با انتظار افزایش میزان سودآوری شرکت، سهام آن را برای سرمایه گذاری خود انتخاب میکنند.
شرکتی که P/E بالایی داشته، اما مطابق پیشبینیها روند خود را طی نمیکند؛ در واقع با قیمتی بالاتر از ارزش ذاتی خود، معامله میشود. سرمایهگذاران به جهت آن که شرکت مطابق برنامههای خود عمل نکرده است، سرمایه خود را از آن خارج خواهند کرد و قیمت سهام آن نیز به زودی به صورت چشمگیری کاهش مییابد.
شما برای P/E معادل با 2 در ازای هر 2 میلیون تومان سرمایه، 1 میلیون تومان سود دریافت میکنید. سود مطلوب و چشمگیری است؛ اما چرا همه از این سود استقبال نکرده و چنین سهمهایی را خریداری نمیکنند؟ پاسخ این است که P بر E های کوچک، کمی شک برانگیز هستند. P بر E کم به تنهایی علت خوبی برای انتخاب یک سهم جهت سرمایهگذاری نیست؛ با تقاضای زیاد برای خرید یک سهم نیز، قیمت آن بالا میرود و در نتیجه P بر E آن نیز افزایش مییابد. بنابراین P/E پایین تنها به معنای سود دهی بیشتر نیست، بلکه ممکن است به دلیل تقاضا و قیمت پایین سهم باشد.
جمع بندی
بطور خلاصه، نسبت P بر E یکی از ابزارهای کاربردی است که میتواند در تحلیل و ارزشگذاری یک سهم، مورد استفاده قرار گیرد. این نسبت حاصل تقسیم قیمت یک سهم بر سود آن در مقیاس زمانی میباشد. P بر E یک سهم به تنهایی نمیتواند ملاک سرمایهگذاری ما در آن باشد. ضروری است این ابزار در کنار سایر ابزارهای تحلیلی مورد استفاده قرار گیرد. برای استفاده از این نسبت در تحلیلهای خود، نکات حائز اهمیتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. برخی از این نکات در ادامه شرح داده شده است:
سود در سرمایه گذاری چگونه محاسبه میشود؟
برای هر سرمایهگذار، مهمترین معیار عملکرد، بازگشت سرمایه (ROI) یا سود در سرمایه گذاری است به این معنی که با صرف چه هزینهای، ثروت خود را بیشتر میکنند. در ادامه به صورت کامل به نحوه محاسبه سود در سرمایه گذاری میپردازیم.
سود در سرمایه گذاری و بازار بورس
به بیان بسیار ساده تفاوت قیمت خرید و فروش به عنوان سود و زیان در نظر گرفته میشود. اما در این تعریف، هزینهها به صورت کلی در نظر گرفته نشدهاند. برای محاسبه سود سهام باید کارمزد کارگزاری، کمیسیون و مالیات (صندوقهای سرمایهگذاری معاف از مالیات است) را در نظر بگیرید.
فرض کنید ۱۰۰۰ سهم از یک شرکت را با قیمت ۱۰۰۰ تومان خریدید، پس در ابتدا ۱ میلیون تومان هزینه کردید. با گذشت زمان و رشد این سهام، قیمت هر عدد سهم به ۵۰۰۰ تومان و سرمایه شما به 5 میلیون تومان میرسد.
با تفریق این دو عدد به مبلغ ۴ میلیون میرسیم اما این عدد سود ناخالص است و باید کارمزد کارگزاری و مالیات را کم کنیم که تقریبا 1.5 درصد ارزش خرید و فروش میشود. به طور مثال اگر فرض کنیم ۷۰ هزار تومان کارمزد پرداخت شده، و هزینه دیگری نداشتهاید، سود شما از این معامله ۳ میلیون و ۹۳۰ هزار تومان خواهد بود.
شما به تقسیم این عدد به تعداد سهم، میتوانید میزان سود بدست آمده در ازای هر سهم را نیز محاسبه کنید.
نرخ بازگشت سرمایه یا ROI چیست؟
نرخ بازگشت سرمایه معیار مالی است که به سرمایه گذار اجازه میدهد سطح موفقیت مالی خود را با مقایسه نسبت سود کل تولید شده به هزینه سرمایهگذاری اندازهگیری کند. از ROI میتوان برای تعیین میزان سرمایهگذاری فردی یا مجموعهای از سرمایهگذاریها استفاده کرد.
سرمایهگذاری ممکن است روی افزایش دانش شما از طریق شرکت در دورهها، کارگاهها، دانشگاه و غیره تمرکز داشته باشد. شما میتوانید با هدف ایجاد بازدهی و سود باکیفیت، روی افزایش سطح مهارتها یا دانش خود متمرکز شود تا به هدف خود دست یابید و همزمان با انتخاب ابزارهای مناسب سرمایهگذاری (پیشنهاد میشود در ابتدا، سرمایهگذاری غیرمستقیم انتخاب شود) روی افزایش داراییهای مالی مانند پول نقد، سهام و املاک نیز سرمایهگذاری کنید.
از نرخ بازگشت سرمایه میتوان به عنوان معیار جذابیت مالی قبل از سرمایهگذاری یا هنگام فروش دارایی برای تعیین درصد سود استفاده کرد. همه سرمایهگذاریها ثمربخش نیستند، بنابراین میزان سود میتواند بر اساس قیمت خرید و فروش سرمایهگذاری مثبت یا منفی باشد.
اگرچه میزان بازگشت سرمایه به درک بازدهی حاصل از سرمایهگذاری شما کمک میکند، اما ارزش زمانی پول، یا بازدهی بر اساس مدت زمانی که سرمایه گذاری انجام شده است، را در نظر نمیگیرد. با محاسبه درصد بازده سرمایه گذاری، در مجموع سود، یا زیان به عنوان درصدی از کل سرمایه به صورت سود یا زیان نشان داده میشود. اگرچه ROI یکی از روشهای محاسبه بازگشت سرمایه است، اما به صورت کلی دو روش معمول برای محاسبه سود در سرمایه گذاری وجود دارد.
نحوه محاسبه سود در سرمایه گذاری بر اساس نرخ بازگشت سرمایه
نرخ بازگشت سرمایه به روشهای مختلفی محاسبه میشود. در ادامه دو روش محاسبه ROI ارائه شده است. از آنجایی که در اکثر روشها از املاک و مستغلات به عنوان یک وسیله درآمد منفعل نام برده میشود، ما به یک مثال در مورد سرمایه گذاری در املاک و مستغلات نگاهی میاندازیم.
روش اول
یکی از راههای موثر محاسبه ROI استفاده از این فرمول است
ROI = بازده خالص تقسیم بر هزینه سرمایه گذاری ضرب در ۱۰۰ درصد
مراحل زیر را هنگام استفاده از این فرمول در نظر بگیرید
۱. بازده خالص سرمایه گذاری را مشخص کنید
فرض کنید یک خانه تک واحدی را به قیمت ۳۰۰ میلیون تومان خریداری کردهاید. یک سال بعد، به دلیل تقاضای زیاد و عرضه پایین، توانستید همان خانه را با ۶۰ میلیون تومان افزایش به قیمت ۳۶۰ میلیون تومان بفروشید. فرض کنید ۵ درصد ارزش فروش ملک (۲.۵ درصد برای هر طرف) یا ۱۸ میلیون تومان پرداخت میکنید. همچنین درصدی را باید بابت هزینههای اداری و انتقال سند پرداخت کنید؛ با فرض در نظر گرفتن 3 درصد، ۱۰ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان نیز اینگونه کسر میشود. همچنین احتمالا باید ۲۵ درصد نیز بابت مالیات و عوارض شهرداری خرج کنید، که ۱۵ میلیون تومان دیگر نیز اینجا هزینه میکنید. ممکن است هزینههای دیگری نیز متحمل شوید که برای ساده بودن مثال، آنها را در نظر نمیگیریم.
(توجه داشته باشید که تمام اعداد بر اساس فرض مشخص شدهاند و هزینهها ممکن است بالاتر یا پایینتر باشد)
با اطلاعات ارائه شده، بازده خالص سرمایه اینگونه محاسبه میشود
ابتدا از ۳۶۰ میلیون تومان، ۳۰۰ میلیون (هزینه اولیه خانه) و سپس از ۶۰ میلیون تومان تمام خرجها را کم میکنیم که ۱۶ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان باقی میماند.
۲. تعیین هزینه سرمایه گذاری
فرض کنید شما ۳۰۰ میلیون تومان هزینه خرید خانه در آن زمان از طریق وام مسکن با ۲۰ درصد سرمایه اولیه یا ۶۰ میلیون تومان خریداری کردهاید، بنابراین هزینه سرمایه گذاری شما در اینجا ۶۰ میلیون تومان خواهد بود.
۳. تقسیم سود خالص بر هزینه سرمایه گذاری ضرب در ۱۰۰ درصد
آخرین مرحله این است که بازده خالص سرمایه گذاری ۱۶ میلیون و دویست هزار تومانی خود را از مرحله ۱ بر هزینه سرمایه گذاری ۶۰ میلیون تومانی مرحله ۲ تقسیم کنید و اعشار را در ۱۰۰ درصد ضرب کنید تا ROI خود را در قالب درصد دریافت کنید.
نتیجه ۲۷ درصد خواهد بود.
روش ۲
یکی دیگر از روشهای موثر محاسبه ROI، روش زیر است:
ROI = (ارزش نهایی سرمایه گذاری – ارزش اولیه سرمایه درک بیشتر نرخ بازگشت سرمایه گذاری) / هزینه سرمایه گذاری x ۱۰۰٪
سخن پایانی
محاسبه سود سرمایه گذاری فقط به فرمول های بالا محدود نمیشود و روشها و ابزارهای زیادی وجود دارد. بسیاری از اپلیکیشنهای سرمایه گذاری در بورس این امکان را برای شما فراهم میکنند، که سود خود را مشاهده کنید.
همانگونه که گفته شد، ابزارها و روشهای زیادی برای سرمایهگذاری وجود دارد. نکتهای که نباید فراموش شود این است که سرمایهگذاری کاملا یک مهارت تخصصی است. سامانه مدیریت ثروت مانو، این امکان را فراهم کرده است که افراد با هر سطح از دانش مالی، بدون نیاز به صرف زمان بابت تحلیل اخبار و فاکتورهای اقتصادی، متناسب با درجه ریسکپذیری خود، بهترین گزینههای سرمایهگذاری را انتخاب کنید.
ارزش فعلی، ارزش خالص فعلی و نرخ بازده داخلی را بشناسیم
ارزش فعلی، ارزش خالص فعلی و نرخ بازده داخلی اصطلاحات و مواردی هستن که معمولا در بررسی طرح ها و سرمایه گذاری و اقتصاد مهندسی بکار می روند. وقتی می خواهیم سرمایه گذاری کنیم، میزان سرمایه گذاری و درآمدهایی که قرار است از محل این سرمایه گذاری در سالهای آینده کسب کنیم را محاسبه می کنیم ولی چگونه نتیجه بگیریم که آیا در این پروژه یا طرح سرمایه گذاری کنیم یا خیر؟
تصور کنيد سازمان تان قصد دارد دستگاهي به ارزش ۴۵۰ ميليون تومان بخرد. انتظار مي رود اين دستگاه تا پنج سال، بازدهي اي معادل ۱۰۰ ميليون تومان در هر سال داشته باشد، اما هيأت مديره تان تصميم مي گيرد اين کار را انجام ندهد. اين سرمايه گذاري کاملا بدون ريسک است، پول موجود است و کسب وکار هم سودي معادل ۱۰ ميليون تومان در سال را تضمين مي کند. پس چرا آنها تصميم گرفتند سرمايه گذاري نکنند؟
در نگاه اول، تصميمات سرمايه گذاري شبيه اينها، بيش از حد ساده به نظر مي رسند. سرمايه گذاري کن و بعد هم سود فراواني دريافت کن. اما ارزش پول به دست آمده در آينده، (به خاطر نرخ تورم و بهره) کمتر از ارزش پول کنوني است. بنابراين، اين امکان هست که وقتي ارزش پول امروز را با آينده مقايسه کنيد، درآمد ناشي از سرمايه گذاري، واقعا کمتر از سرمايه گذاري اوليه ارزش داشته باشد.
حتما فرصت هاي سرمايه گذاري ديگري هم براي بررسي وجود دارند. آيا سرمايه گذاري در جاي ديگر، درآمد بهتري به همراه خواهد داشت؟ اصلا از کجا بدانيم کجا بايد سرمايه گذاري کنيم؟ قبل از سرمايه گذاري چه فاکتورهايي را بايد بررسي کنيم؟
در اين مقاله، به سه رويکرد مهم مورد استفاده در تصميمات سرمايه گذاري نگاهي مي اندازيم:
- ارزش فعلي (PV)؛
- ارزش فعلي خالص (NPV)؛
- نرخ بازده داخلي (IRR).
اين رويکردها، پايه هاي تصميمات سرمايه گذاري هستند. با يادگيري آنها، مي توانيد دليل تصميمات خاص سرمايه گذاري در سازمان تان را بهتر درک کنيد؛ با اطمينان بيشتري در تصميمات مالي شرکت کنيد و البته تصميم هاي درست تري هم بگيريد!
اگر احساس کرديد برخي از فرمول هاي اين مقاله پيچيده هستند، نگران نباشيد. آنها را به عنوان مرجع آورده ايم، شما براي درک اصول اساسي PV و NPV و IRR مجبور نيستيد آنها را ياد بگيريد.
ارزش فعلي (PV)
ارزش فعلي (PV) ارزش کنوني ميزان پولي است که در آينده دريافت مي کنيد. مي توانيد از آن براي پيش بيني اين استفاده کنيد که درآمدهاي آينده از يک سرمايه گذاري بالقوه، به پول امروز چقدر ارزش دارند.
PV بر اين اصل استوار است که هر چقدر پول ديرتر به دست تان برسد، بيشتر ارزشش را از دست مي دهد. اگر از شما سؤال مي کردند که ۱۰۰ هزار تومان را همين الان دريافت مي کنيد يا يک سال ديگر، عاقلانه بود که همين الان بگيريد چون مي توانيد اکنون پول را سرمايه گذاري کنيد و بلافاصله شروع به کسب سود کنيد. بنابراين اگر نرخ بهره ۱۰ درصد باشد و همين الان ۱۰۰ هزار تومان داشته باشيد، سال آينده ۱۱۰ هزار تومان خواهيد داشت. اما در همين حالت، ۱۰۰ هزار تومان طي يک سال آينده، به پول امروز فقط ۹۰ هزار تومان ارزش خواهد داشت، چون شما انتظار داشتيد تا طي اين يک سال ۱۰ هزار تومان سود دريافت کنيد.
براي محاسبه ي PV به نرخ بهره ي قابل مقايسه نياز داريد و ساده ترين شان هم براي استفاده، اغلب نرخي است که با گذاشتن سرمايه ي خود در بانک به دست خواهيد آورد.
براي مثال ممکن است شما سرمايه اي داشته باشيد که درآمد ۱۵ ميليون تومان طي يک سال را از آن انتظار داشته باشيد. اين را هم مي دانيد که سرمايه هاي قابل مقايسه درآمدي ۱۵ درصدي دارند. بنابراين با نرخ ۱۵ درصدي درآمد، اکنون آن ۱۵ ميليون تومان چقدر ارزش دارد؟
اين فرمولي است که مي توانيم براي پاسخ به اين پرسش استفاده کنيم:
C1 = جريان نقدينگي (درآمد) بعد از يک سال
r = نرخ درآمد يک ساله براي سرمايه گذاري هاي قابل مقايسه و متناسب به صورت يک کسر (يعني ۰٫۱۵ نه ۱۵ درصد) است.
با استفاده از مثال ما، PV را به صورت زير محاسبه کنيد:
۱۵,۰۰۰,۰۰۰/(۱ + ۰.۱۵) = ۱۳,۰۴۳,۴۷۸.۲۶
بنابراين درآمد داراي ارزش فعلي ۱۳,۰۴۳,۴۷۸٫۲۶ تومان است. يعني ۱۵ ميليون تومان سال بعد همين موقع، حدود ۱۳ ميليون تومان به پول امروز، ارزش دارد.
اغلب جريان نقدينگي تا چندين سال متمادي يکسان است؛ بنابراين بايد معادله ي PV را براي انعکاس اين مسئله تنظيم کنيم. در اينجا از فرمول ارزش فعلي کامل براي هر مورد نقدينگي آتي استفاده مي کنيم:
Present Value (PV) = Ct/(1 + r)^t
Ct = جريان نقدينگي (درآمد) t سال آينده
r = نرخ درآمد به صورت کسر
t = تعداد دوره ها (مثلا براي ۵ سال، t=5)
اگر جريان نقدينگي در مثال بالا در طي چهار سال بود، ما PV را به صورت زير محاسبه مي کنيم:
r = 0.15 (15 percent)
۱۵,۰۰۰,۰۰۰/(۱ + ۰.۱۵)^۴ = ۸,۵۷۶,۲۹۸.۶۸
بنابراين درآمد داراي ارزش کنوني ۸,۵۷۶,۲۹۸٫۶۸ تومان است. يعني چهار سال ديگر، ۱۵ ميليون تومان داراي ارزش ۸,۵۷۶,۲۹۸٫۶۸ تومان نسبت به پول امروز است.
نرخ بازده به کاررفته براي محاسبه ي نرخ تنزيل، اغلب هزينه فرصت سرمايه ناميده مي شود. هزينه ي فرصت عبارت است از هزينه ي سرمايه گذاري در مقايسه با سرمايه گذاري ديگر. اگر سرمايه ي «الف» را بخريد، پس سرمايه ي «ب» را نمي خريد، بنابراين هزينه ي فرصت، تفاوت بين درآمد واقعي سرمايه ي «ب» و درآمد واقعي سرمايه ي «الف» است.
ارزش خالص فعلي
ارزش خالص فعلي (NPV) در سرمايه گذاري، يعني تفاوت بين هزينه اي که براي شروع سرمايه گذاري بايد بپردازيد و ارزش کنوني تمام جريان هاي درآمدي که از آن سرمايه گذاري براي شما ايجاد مي شود. NPV به شما کمک مي کند تا تصميم بگيريد آيا احتمال دارد اين سرمايه گذاري، درآمد نسبتا زيادي به همراه بياورد (و در نتيجه ارزش خريد داشته باشد) يا نه.
NPV را به اين صورت محاسبه مي کنيم:
I = هزينه ي سرمايه گذاري شده
باشند. در مثال بالا، بياييد تصور کنيم براي کسب ۱۵ ميليون تومان درآمد در سال، بايد تجهيزاتي را بخريم که ۱۳ ميليون تومان هزينه دارند. پس:
NPV = 13,043,478.26 (مثال قبل PV) – ۱۳,۰۰۰,۰۰۰ (سرمايه گذاري)
بنابراين اين سرمايه در واقع يک افزايش خالص در ارزش به ميزان حدودا ۴۳ هزار و پانصد توماني فراهم مي کند.
فرمول NPV در اين مورد به اين صورت است:
NPV = (C1/(1 + r)t) – I
NPV = (15,000,000/(1 + 0.15)^1) – ۱۳,۰۰۰,۰۰۰
در اين مثال، احتمالا سرمايه گذاري ۱۳ ميليون توماني را انجام بدهيم؛ چرا که اين سرمايه گذاري توانايي بالقوه ي کسب مبلغ اضافي ۴۳ هزار و پانصد توماني را به پول امروزي، در مقايسه با سرمايه گذاري اين پول در بانک دارد.
براي محاسبه ي NPV در سرمايه گذاري هايي که طي چندين سال درآمد دارند، PV را براي هر سال محاسبه کنيد و اينها را جمع ببنديد. سپس سرمايه ي اوليه را کم کنيد.
بنابراين فرمول NPV شبيه اين است:
NPV = ∑ (Ct/(1 + r)^t ) – C0
C0 = ميزان نقدينگي اوليه
Ct = جريان نقدي براي دوره زماني مورد نظر
t = تعداد دوره زماني
r = نرخ بهره در دوره زماني مورد نظر
(علامت ∑ به معني مجموع همه است. بنابراين به شما مي گويد ارزش فعلي درآمد هر يک از سال هاي آتي را که به دست مي آوريد، با هم جمع ببنديد.)
در مجموع، وقتي NPV موردنظر بيشتر از صفر است، سرمايه گذاري سودده خواهد بود. وقتي NPV کمتر از صفر است، سرمايه سودي نخواهد داشت. البته اين محاسبات فرض را بر اين گذاشته اند که پيش بيني جريان نقدي شما به طور منطقي نزديک به واقعيت است.
در اين مثال ها، تصور کرده ايم که نرخ بازده در طول مدت سرمايه گذاري ثابت مي ماند. در دنياي واقعي، بعضي سرمايه گذاري ها داراي نرخ بهره متغير هستند اما ما در اين مقاله يک نرخ بهره ثابت را به کار برده ايم تا محاسبات ساده باشند. به طور مشابه فرض کرده ايم که همه ي سرمايه گذاري ها پيشاپيش انجام مي گيرند. وقتي به اين شکل نيست (و اغلب هم همين طور است) بايد NPV خود را بر اساس جريان هاي نقدينگي خالص براي هر دوره پايه ريزي کنيد.
مثالي از ارزش خالص فعلي
يک فرصت سرمايه گذاري داريد که در سه سال آتي، هر سال ۱ ميليارد تومان پرداخت مي کند. هزينه ي اوليه ي اين سرمايه گذاري ۲ ميليارد تومان است و نرخ بهره براي ارزيابي سرمايه گذاري ۱۷٫۵ درصد است. آيا در اين سرمايه گذاري شرکت مي کنيد؟
۱. هر مورد جريان نقدي (درآمدي) سالانه را براي پروژه به پول امروزي از طريق استفاده از فرمول PV محاسبه کنيد.
سال اول = PV = (C1/(1 + r)^1) = 1,000,000,000/1.175 = 851,063,829.79
سال دوم = PV = (C2/(1 + r)^2) = 1,000,000,000/1.381 = 724,309,642.37
سال سوم = PV = (C3/(1 + r)^3) = 1,000,000,000/1.62 = 616,433,738.19
۲. همه ي PVهاي هر ۳ سال را به همديگر اضافه کنيد:
Total PV = 851,063,829.79 + 724,309,642.37 + 616,433,738.19 = 2,191,807,210.35
۳. NPV را حساب کنيد.
NPV = 2,191,807,210.35 – C0
NPV = 2,191,807,210.35 – ۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰
از آنجا که NPV حدودا ۱۹۲ ميليون تومان و مثبت است، شايد ارزش سرمايه گذاري را داشته باشد. اما بايد بررسي کنيد که فرضيات درباره ي درآمدهاي مورد انتظار و نرخ بهره قابل مقايسه چقدر صحيح است. يک تغيير کوچک و نامناسب در هرکدام از اينها، مي تواند سود شما را به راحتي به زيان تبديل کند.
هميشه به ياد داشته باشيد که ارزيابي هاي PV و NPV به ميزان دقت در تخمين هايي که مي زنيد بستگي دارند و تغييرات در نرخ بهره مي تواند به طور قابل توجهي روي نتيجه تأثير بگذارد.
نرخ بازده داخلي
يک روش متداول ديگر براي ارزيابي سرمايه گذاري ها عبارت است از محاسبه ي نرخ بازده داخلي (IRR) که روش جريان نقدي تنزيل شده هم ناميده مي شود.
ضرورتا IRR نرخي است که در آن NPV مربوط به يک سرمايه گذاري، برابر صفر است.
شما وقتي IRR را محاسبه مي کنيد، آن را يک معيار مجزا براي تصميمات سرمايه گذاري تعريف مي کنيد. براي مثال شايد سازمان تان مشخص کند که فقط پروژه هايي را اجرا مي کند که بازدهي بيشتر از ۱۵ درصد داشته باشند. بعضي افراد IRR را با عنوان نرخ سود سربه سر مي شناسند.
معمولا IRR به صورت درصد بيان مي شود و اگر بيشتر از نرخ بازده در سرمايه گذاري هاي ديگر باشد، به اين معني است که ممکن است اين سرمايه گذاري ارزش انتخاب و شرکت در آن را داشته باشد.
اين روش در بين سرمايه گذاراني محبوب است که مي خواهند از طريق سرمايه گذاري شان به نرخ درآمد مشخصي دست پيدا کنند. يک محاسبه ي سريع نشان مي دهد که يک سرمايه گذاري خاص، چه نرخ بازده اي را طي يک دوره ي زماني مشخص به ارمغان مي آورد.
در فرمول NPV يا همان خالص ارزش فعلي، IRR جايگزين r صورت مي شود و وقتي NPV=0 باشد، فرمول به صورت زير درمي آيد:
۰ = ∑ (Ct/ (1 + IRR)^t) – I
محاسبه ي ارزش IRR مي تواند خيلي پيچيده شود. اما شما مي توانيد يک صفحه ي گسترده (اکسل) ايجاد کنيد يا از يک حساب آنلاين و رايگان IRR استفاده کنيد تا IRR را به راحتي محاسبه کنيد.
مثالي از نرخ بازده داخلي و استفاده از اکسل
فرصتي به د ست آورده ايد که در ازاي سرمايه گذاري ۱۰۰ ميليون توماني، طي سه سال آتي، به ترتيب به شما ۴۲ ميليون تومان، ۴۳ ميليون تومان و ۴۵ ميليون تومان پرداخت خواهد شد. فرصت هاي ديگر نرخ بازده ۱۳ درصدي براي سرمايه گذاري مشابهي فراهم مي کنند. بنابراين آيا اين پروژه ارزش سرمايه گذاري دارد؟ يا بايد در يکي از فرصت هاي ديگر سرمايه گذاري کنيد؟
پاسخ با استفاده از اکسل:
ابتدا بايد داده هايتان را در يک ستون وارد کنيد (مثلا A1:A4) . فقط توجه داشته باشيد که ۱۰۰ ميليون تومان را بايد با علامت منفي بنويسيد. (چون هزينه ي سرمايه گذاري است)
سربرگ FORMULAS، سپس Financial و پس از آن IRR را انتخاب کنيد. در پنجره ي باز شده در قسمت values، آدرس سلول ها (يعني A1:A4) را وارد کنيد. مي توانيد Guess را خالي بگذاريد يا هر عددي را که خواستيد در آن بنويسيد (پر کردن اين قسمت کاملا اختياري است). روي ok کليک کنيد. جوابي که به دست مي آوريد ۱۴٫۱۸٪ است. يعني نرخ بازده اين سرمايه گذاري ۱۴٫۱۸٪ است که بزرگتر از ۱۳٪ است. پس اين پروژه ارزش سرمايه گذاري دارد.
IRRها مخصوصا وقتي در کنار NPVها استفاده مي شوند مفيد هستند. IRRها به شما کمک مي کنند نرخ بازده سرمايه گذاري را به دست آوريد. در حالي که NPVها به شما کمک مي کنند تا اندازه ي مطلق بازده را ارزيابي کنيد.
اين مقاله IRRها و NPVها را در سطح بسيار ساده اي توضيح مي دهد. به طور عملي، اين محاسبات مي توانند خيلي پيچيده باشند و سازمان شما احتمالا استانداردهايي دارد که براي ارزيابي درآمد پروژه به آنها نياز داريد. با کمک بخش مالي مطمئن شويد که هر ارزيابي پروژه که انجام مي دهيد، مطابق با اين قوانين است.
براي دسترسي به مطالب بيشتر در مورد اين موضوع، نگاهي به کتاب اصول مالي شرکتي نوشته ي ريچارد اي بريلي (Richard A. Brealey) و استوارت سي مايرس (Stewart C. Myers) بيندازيد. اين کتاب چارچوبي استاندارد براي ارزيابي پروژه ها از ديدگاه مالي است.
راهنمایی برای نحوه ایجاد یک سازمان داده محور
اکثر سازمانها (به ویژه شرکتهای بزرگ) منابع خود را برای جمع آوری، ذخیره سازی، امنیت و تجزیه و تحلیل دادههایشان سرمایهگذاری میکنند. در واقع، گزارشات اخیر Bain Survey نشان میدهد که بیش از دو سوم از 300 مدیر اجرایی که مورد پرسش قرار گرفتند اظهار میدارند که شرکت آنها سرمایه گذاری زیادی برای تجزیه و تحلیل دادهها انجام میدهند، اما بیش از نیمی از آنها انتظار بازگشت سرمایه خود را دارند.
اما چرا چنین تمرکز جدی روی دادهها وجود دارد؟ مؤسسه جهانی مک کنزی اظهار میدارد که سازمانهای داده محور 23 برابر مشتری بیشتری را بدست میآورند، 6 برابر بیشتر مشتریان را حفظ میکنند و 19 برابر بیشتر از سایر سازمانها سودآور هستند. با این معیارهای موفق و وعده کشف بینشهای دگرگون کننده کسب و کارها، شرکتهایی مانند Charles Schwab, Jaguar Land Rover, Lenovo و غیره از دادهها برای پیدا کردن بینشهای تغییر دهنده بازی استفاده میکنند. این بینشها نتایج مثبتی مانند بهبود تصمیم گیری، ارتقاء عملیات تجاری و مشارکت بیشتر مشتریان را ایجاد میکند.
تبدیل شدن به یک کسب و کار داده محور همیشه به راحتی صورت نمیگیرد و به احتمال زیاد موانعی در این راه وجود خواهد داشت. دلیل این امر این است که داده و فناوری به تنهایی باعث موفقیت بیشتر یک سازمان نمیشوند. این امر مستلزم تغییر ذهنیت و تلاش رهبری و کارکنان است. سازماندهی تغییرات و انجام مؤثر آن مسلتزم حمایت اجرایی، چابکی، تسلط بر دادهها و جامعه گسترده و فعال برای اطمینان از برآورده شدن ماموریتها (اهداف و نیازهای کلی سازمان) تحت فرایند و فناوری است.
برای توسعه یک فرهنگ داده محور از کجا باید شروع کنیم
سازمانها باید به این سوالات و موارد دیگر توجه داشته باشند چون آنها به دنبال فرهنگ داده محور هستند و باید ببینند که آیا آماده هستند که با وجود دادهها متفاوت فکر، عمل و رفتار کنند؟
- به عنوان یک سازمان استراتژی داده ما چیست و اگر تعریف نشده یا بد تعریف شده، چه مشکلاتی در دادهها وجود دارد؟
- آیا رهبر کسب و کار موافق استفاده از دادهها در تصمیمگیریهای تجاری است و از آن حمایت میکند؟
- آیا درک درستی از دادههای فعلی وجود دارد و آیا افراد به این دادهها اعتماد میکنند؟
- رویکرد مدیریت دادههای ما چقدر پیچیده است و چه منابعی ممکن است باعث بهبود یا کمک به مقیاسپذیری سازمان به طور مطمئنی شود؟
- در صورت امکان، چه فرایندهایی را باید برای اطمینان از حاکمیت صحیح دادهها اصلاح کنیم؟
- کارمندان چه قابلیتهای دادهای دارند؟ آیا در مهارتهای داده در سطوح مختلف شکافی وجود دارد؟
- آیا ما از بهترین سبک تجزیه و تحلیل پیروی میکنیم؟ اگر نه، چه استانداردهای سازمانی را باید برای اطمینان از پیروی از سبکهای سازگار وضع کرد.
- آیا ما یک جامعه داخلی وسیعی داریم که متعهد به تشویق افراد در زمینه دادهها و تاثیر بالقوه آن بر سازمان است یا خواهد بود؟ اگر نه، چگونه میتوانیم آن را توسعه دهیم؟
قابلیت های اصلی یک سازمان داده محور
هنگامی که سوالات مهم را مرور کردید برای ایجاد فرهنگ داده در یک مسیر پیشرفت گام بر میدارید. با این کار، برخی از مشکلات کسب و کار مانند جذب و حفظ مشتری، بازاریابی متمرکز و موثر، نوآوری و توسعه محصول، کنترل و تضمین کیفیت و موارد دیگر را رفع خواهید کرد. شما همچنین برای موفقیت کوتاه و بلند مدت یک مزیت رقابتی خواهید داشت.
حمایت اجرایی قابل اطمینان برای پشتیبانی از اهداف داده محور
طبق گزارشات NewVantage Partners، دلیلی وجود دارد که تنها 32.4 درصد از مدیران به فرهنگ داده محور با موفقیت دست پیدا کردهاند. تبدیل به یک سازمان داده محور نیاز به چیزی فراتر از فناوری دارد. از آنجا که این تغییر نیاز به مجموعه مهارتها، فرایندها و رفتارهای جدیدی برای پشتیبانی از راه حل تجزیه و تحلیل سلف سرویس دارد، مدیران نقش مهمی در حمایت و تنظیم این تغییرات ایفا میکنند.
اگر آنها واقعا معتقدند که هر کارمندی میتواند با کشف بینشهای مهم در دادهها، پیشرفت بعدی را کشف کند، این مراحل به موفقیت سازمان آانها کمک میکند، چون آنها تجارت خود را تغییر میدهند:
- با دادهها به عنوان سرمایه رفتار کنید و استفاده از این دادهها را در نقشهای شرکت اولویتبندی کنید.
- همه را مجهز به اطلاعات مهم سازگار با تجربه کاری کنید.
- تخصیص منابع به تیم پروژه متشکل از سهامدارن مختلف که بر چگونگی گسترش و ترویج راه حل تجزیه و تحلیل و حمایت، آموزش و مدیریت تغییر متمرکز هستند.
- از یک راهکار فناوری انعطافپذیر، با استفاده ساده، مقیاسپذیر و تحت کنترل استفاده کنید.
- ارائه آموزشهای رسمی و غیررسمی، فعالیتهای آموزنده و راهنماییهایی که مهارتها را بهبود میبخشد و دانش نحوه عمل را ارتقاء میدهند و به حداکثر رساندن بازگشت سرمایه گذاری کمک میکند.
- در ارزیابی عملکرد و ارتقاء پرسنل، به خاطر استفاده از دادهها پاداش دهید.
Jaguar Land Rover فرآیند تغییر به مدیریت داده محور را از مدیران ارشد خود شروع کرد. به این نحو که یک سیستم تحیلی یکپارچه که تمام گزارشات و تحلیلهای مورد نیاز هیئت مدیره را پشتیبانی میکرد. در کمتر از یکسال حدود سه چهارم سازمان از این سیستم ها استفاده میکردند و با انتشار اطلاعات در سازمان، تعداد گزارشات ساخته شده در سازمان 2 برابر شد
اولویت قرار دادن مهارت تجریه و تحلیل
برای اینکه هر کسی بتواند دادههای تجاری خود را به طرز ماهرانهای تجزیه و تحلیل کند، باید دادههایی داشته باشد. این موضوع فقط به داشتن مهارتهای مناسب محدود نمیشود، بلکه تمایل به تصمیمگیری داده محور به جای تصمیمگیری غریزی یا حدس و گمان هم مهم میباشد. سازمانهای دارای فرهنگ داده موفق، هم افرادی را با مهارت و استعداد مناسب برای تصمیمگیری داده محور استخدام میکنند و هم به کارکنان کمک میکنند تا مهارتهای تجزیه و تحلیل خود را از طریق آموزش، جلسات پرزنت، گفتگو و سایر فعالیتها توسعه دهند.
شرکتی که به طور مرتب افرادی را که وضعیت موجود را به چالش میکشند تشویق و پشتیبانی میکند، از شکایت کمتری برخوردار خواهد بود. تشویق کنجکاوی و کشف با دادهها به یک چالش روزانه تبدیل میشود. تجزیه و تحلیل سلف سرویس هم نقش مهمی در توانمندسازی دارد. شرکتی که امکان تجزیه و تحلیل سلف سرویس را فراهم میآورد سر انجام مشاهده میکند که دادهها در همه مکالمات با شروع و تکامل بر اساس سوالات، تحقیقات در حال بحث است.
Charles Schwab هنگامی درک بیشتر نرخ بازگشت سرمایه که شیوه حمایت کارکنان در مورد دادهها را از دسترسی به داده به تجزیه و تحلیل دادهها تغییر داد، از 6000 کاربر به 16000 کاربر (تقریبا 90 درصد از شرکت) در طول 18 ماه رسید چون در آموزش و حمایت از افراد خود برای موفقیت سرمایهگذاری کردند. Andrew Salesky مدیر ارشد داده اظهار داشت که ما رویکردی را توسعه دادیم که هم از تحلیلگران مجرب و هم از کاربران تجاری مبتدی حمایت میکند و فرهنگ داده محور ما را پیش میبرد.
با استفاده از فریم ورک چابک، دسترسی به دادهها و اطمینان کاربر را کنترل کنید
بوسیله یک فریمورک واضح و چابک مدیریت داده در سازمان، شما دادههای تمیز، قابل اعتماد را در زمان مناسب در اختیار افراد مناسب قرار دهید.
عوامل موفقیت چیست؟ تعادل مناسب کنترل و آزادی کاربران از طریق یک فریمورک پایه که یک محیط تجزیه و تحلیل پایدار، امن و قابل اعتماد ایجاد میکند. اطمینان از اینکه سازمان شما فرآیندهای مشخص جهت بهبود دادهها را دارد در این فرآیند اهمیت بالایی دارد. همچنین موفقیت را قبل، حین و بعد از استقرار به حداکثر میرساند. هر چند این یک فرایند یکباره نیست و باید به صورت دورهای تکرار شود. نظارت، ارزیابی و نگهداری مداوم که توسط واحد فناوری اطلاعات هدایت میشود، برای اطمینان از اینکه عملکرد تجزیه و تحلیل نیازهای کسب و کار را از طریق تغییر و بلوغ پشتیبانی میکند، به همان اندازه مهم است و محیط برای همه امن باقی میماند. این تاثیر معمولا در زمان و هزینه صرفه جویی میکند، فرایندهای تجاری بهبود یافته و روابط با مشتری و همکاران قویتر میکند.
JPMC از تجزیه و تحلیل سلف سرویس متعلق به کسب کارها و به مالکیت فناوری اطلاعات استفاده کرد تا از تغییرات سریع صنعت پیروی کند و برای موفقیت در کسب کار بهتر بهینه سازی شود. در یک محیط تحت نظارت بالا، فناوری اطلاعات ابتدا نیاز به حاکمیت سازمانی دارد که دسترسی داده و سازگاری را متعادل کنید. JPMC با حمایت از جامعه علاقمندان به داده (که همچنین به عنوان CoE شناخته میشود) و فناوری (به عنوان فعال کننده)، Tableau را به عنوان راه حل تجزیه و تحلیل دادههای سازمانی خود تصویب کرد. با نزدیک به 30000 کاربر در شعب و بیش از 500 تیم تجاری، این امر منجر به افزایش دقت دادههای استخراج شده شد که منجر به تصمیمات استراتژیک بهتر و بهبود سلامت بانک شد.
برای افزایش استفاده از تجزیه و تحلیل، علاقمندان به داده را دور هم جمع کنید
انجمن از افراد درون شرکت شما یک شبکه می سازد که از دادهها برای اشتراکگذاری و همکاری استفاده می کنند. اگر رهبران در تعیین زمان، فضا و منابع، برای پیشبرد مهارتهای داده خود به همه کمک کنند، در نهایت یک انجمن قوی رشد میکند. به نوبه خود، با افزایش درک بیشتر افراد در زمینه قدرت بینشهای کشف شده به صورت جداگانه یا گروهی، این امر باعث افزایش پذیرش تجربیات و یادگیری می شود. به علاوه، شرکت شما سیلوهای داده را کاهش میدهد، تلاش ها را ساده میکند و معیارهای تجاری را بهتر از قبل تراز میکند.
داشتن رهبر جامعه (یا گروهی از رهبران) ضروری است. کسی که منابع فعالسازی را مستند میکند، کاربران را به هم متصل میکند و تجزیه و تحلیلها را در همه سازمان تبشیر میکند و دادهها را در مرکز گفتگوهای خود قرار میدهد. انجمن های داده داخلی شما، همانطور که توسط رهبر(های) جامعه تشویق میشوند، میتوانند با ارتباط با جوامع خارجی که اشتیاق مشابهی نسبت به دادهها دارند، شکوفا شوند.
Cargill بر اساس یک مدل هوش تجاری سنتی کار میکرد اما به خدمات شخصی روی آورد و همه را به یک فعال کننده جامعه تبدیل کرد. با نگاهی به جوامع داده مورد برای الهام گیری، آنها جامعه داخلی خود را که توسط فناوری اطلاعات پشتیبانی میشوند را ایجاد کردهاند که چالشهای Data Viz و سایر فعالیتها را برای تقویت مهارتها سازماندهی کرد. در نهایت جامعه تجزیه و تحلیل Cargill از نظر اندازه 4 برابر شد و هزاران کارمند فرصتهای میلیون دلاری پیدا کردند.
تبدیل به یک سازمان داده محور یک هدف مشترک است
آیا هنوز این سوال را دارید که آیا حالا زمان آن رسیده است که بر اساس دادهها عمل کنید؟ و یا به دنبال مکانی مناسب برای پرورش فرهنگ داده هستید؟ فقط به خاطر داشته باشید که شما تنها کسی نیسیتد که با این چالش روبرو است. کسب و کارهای دیگر مشکلات و خواسته هایشان را به اشتراک میگذارند و با حمایت و توجه رهبری مناسب، با انعطاف پذیری در برابر تغییر نیازها، سرمایه گذاری در راه حلهای مناسب فناوری همراه با فرایندهای تعریف شده و تمرکز قوی بر افرادی که فرهنگ سازمان را مشخص میکنند، موفق میشوند.
Douglas Laney تحلیگر گارتنر توضیح میدهد که سازمانهای پیشرو در هر صنعتی از دادهها و تجزیه و تحلیل به عنوان سلاح های رقابتی، شتاب دهنده عملیاتی و کاتالیزورهای نوآوری استفاده میکنند. آنها مورد اهداف، خواسته ها و چالش های تجاری خود و نحوه مدیریت دادهها می توانند به آنها کمک کنند. قابلیتها و نتایج آنها همچنین گواهی بر زمان احتمالی است که دادهها و تجزیه و تحلیلها به نقطه کانونی استراتژی، فرایندها و سرمایهگذارهای سازمان تبدیل میشوند.
نرخ بازده داخلی (IRR) و ارزش خالص فعلی (NPV) چگونه محاسبه میشوند؟
بسیاری از کسبوکارها از روش بودجهبندی سرمایه برای تصمیمگیری دربارهی سرمایهگذاری استفاده میکنند. روشهای متعددی برای ارزیابی منافع مالی پروژههای گوناگون وجود دارند که روشهای ارزش خالص فعلی و نرخ بازده داخلی در میان آنها رتبهی بالایی دارند. هر دو روش مزایا و معایب خودشان را دارند. در این مطلب به معرفی ارزش فعلی خالص (NPV) و نرخ بازده داخلی (IRR) میپردازیم، آنها را با هم مقایسه میکنیم و نحوه محاسبه نرخ بازده داخلی را با مثال توضیح میدهیم.
ارزش خالص فعلی چیست؟
NPV یا ارزش خالص فعلی (Net Present Value) روشی برای ارزیابی مخارج سرمایهای است. از ارزش خالص فعلی برای تعیین سودآور بودن یا نبودن سرمایهگذاریها یا پروژهها و همچنین زمان سوددهی آنها استفاده میشود.
محاسبه NPV در یک دورهی زمانی معین انجام میشود تا شرکت دریابد که در چه زمانی میتواند انتظار بازگشت سرمایهاش را داشتهباشد. برای بیان نتایج ارزش خالص فعلی، به جای درصدها از علامت واحد پولی استفاده میشود. به طور معمول، تصور میشود که درک این روش برای افرادی که سررشتهای از مسائل مالی ندارند، آسانتر است.
نرخ بازده داخلی چیست؟
IRR یا نرخ بازده داخلی (Internal Rate of Return) روشی برای ارزیابی مخارج سرمایهای است. روش IRR برای محاسبهی میزان بازدهی سرمایهگذاری در پروژهها استفاده میشود.
شرکت، تاریخی را برای پایان پروژه انتخاب میکند و از نرخ بازده داخلی برای محاسبهی درصد بازده یا ضرر پروژه تا آن تاریخ استفاده میکنند. برای بیان نتایج نرخ بازده داخلی، به جای واحد پولی از درصد استفاده میشود. نرخ بازده داخلی معیاری پیچیده است که به طور معمول فقط در جامعهی تجاری استفاده میشود.
ارزش خالص فعلی در مقایسه با نرخ بازده داخلی
هر دو روش اطلاعات مفیدی را دربارهی بودجهبندی سرمایه و سرمایهگذاری ارائه میدهند. از معیارها و نتایج بهدستآمده از آنها استفادههای متفاوتی میشود.
دیدگاه شما