سود خالص ممکن است مثبت یا منفی باشد. چنانچه حاصل محاسباتی که به آن اشاره شد، منفی باشد، به آن زیان خالص گفته میشود.
اقتصاد و توسعه
ارايه مطالب و جزوات آموزشي به دانشجويان در زمينه مباحث اقتصادي
فصل دوم اقتصاد كلان: حسابداري درآمدد ملي
حسابداري درآمد ملي
توليد ناخالص ملي (GNP) : مجموع ارزش پولي كالاها و خدمات نهايي كه توسط عوامل توليد يك كشور در يك مدت زمان معين (معمولا يكسال) در داخل و خارج كشور توليد ميشود.
توليد ناخالص داخلي (GDP) : مجموع ارزش پولي كالاها و خدمات نهايي كه در داخل مرزهاي يك كشور توسط عوامل توليد داخلي و خارجي در يك مدت زمان معين (معمولا يكسال) توليد ميشود.
خالص درآمد عوامل توليد از خارج (A) : اختلاف بين GNP و GDP كه از تفاضل درآمد عوامل توليد داخلي از خارج و درآمد عوامل توليد خارجي در داخل بدست ميآيد. (نكته : از ملي ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج كسر شود ، داخلي بدست ميايد)
درآمد عوامل توليد خارجي در داخل - درآمد عوامل توليد داخلي از خارج A =
استهلاك (D) : قسمتي از درآمد كه بنگاهها براي تعمير و يا جايگزيني ماشينآلات و ساختمان فرسوده و كهنه كنار ميگذارند. استهلاك اختلاف بين توليد ناخالص ملي GNP و توليد خالص ملي NNP و يا توليد ناخالص داخلي GDP و توليد خالص داخلي NDP است. (نكته : از ناخالص ، استهلاك كسر شود ، خالص بدست ميايد)
D = GNP – NNP , GNP = NNP + D , NNP = GNP – D
D = GDP – NDP , GDP = NDP + D , NDP = GDP – D
ماليات غير مستقيم (TI) : مالياتي كه مستقيما بر روي كالا و يا خدمات وضع ميشود ، مثل ماليات بر سيگار و نوشابه و ماليات بر مصرف و يا ارزش افزوده كه در حال حاضر در ايران اعمال ميشود. در مقابل اين ماليات ماليات مستقيم قرار دارد كه مستقيما بر درآمد فرد و يا شركت وضع ميشود.
يارانه يا سوبسيد (Sub) : پرداختهاي كه از سوي دولت به صورت بلاعوض به مصرفكنندگان و يا بنگاهها صورت ميگيرد.
خالص ماليات غير مستقيم (NT) : از تفاضل ماليات غير مستقيم (TI) و يارانه يا محدودیتهای استفاده از سود ناخالص سوبسيد (Sub) بدست ميآيد.
قيمت بازار (m) : مخارج مصرفي خانوارها و بنگاهها هنگام خريد كالاها و خدمات بر اساس قيمت بازار هر كالا يا خدمت است كه از كل قيمت بازار به اندازه ماليات غير مستقيم به دست دولت و مابقي به دست توليد كنندگان و صاحبان عوامل توليد ميرسد. پس قيمت بازار برابر است با قيمت عوامل (f) بهاضافه ماليات غير مستقيم. m= f + NT
قيمت عوامل يا قيمت پايه (f) : پرداخت به عوامل توليد (يا ارزش افزوده) برابر است با قيمت بازار منهاي ماليات غير مستقيم (چون ماليات غير مستقيم به دست دولت ميرسد). f= m – NT (نكته: از قيمت بازار ، NT كسر شود ، قيمت عوامل بدست ميايد)
توليد به قيمت بازار : برابر است با توليد به قيمت عوامل بهاضافه NT
توليد به قيمت عوامل يا پايه : برابر است با توليد به قيمت بازار منهاي NT
روشهاي محاسبه توليد ناخالص داخلي :
الف. روش توليد يا ارزش افزوده
ارزش افزوده بخش كشاورزي VAag ، ارزش افزوده بخش نفت VAo ، ارزش افزوده بخش صنعت VAIn ، ارزش افزوده بخش خدمات VAs ، كارمزد احتسابي K ، خالص ماليات غير مستقيم NT ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج A ، استهلاك D
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
ج. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
د. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
د. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
سوال : چرا جمع توليد يا ارزش افزوده بخشهاي اقتصادي ميشود توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf ؟
ب. روش درآمد يا توزيع
= NNPf جمع درآمد صاحبان عوامل توليد نيروي كار،زمين، سرمايه و مديريت بشكل حقوق، اجاره، بهره و سود NI =
سوال : چرا جمع درآمد صاحبان عوامل توليد ميشود توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf يا درآمد ملي NI ؟
ج. روش مخارج يا هزينه
C مخارج مصرف خصوصي ، G مخارج مصرفي دولت ، I سرمايه گذاري ناخالص ( I شامل دو جزء است : I1 سرمايهگذاري ثابت و I2 يا Iup تغيير در موجودي انبار يا سرمايه در گردش، I=I1+I2 ) ، NX خالص صادرات ( NX برابر است با صاردرات منهاي واردات، NX=X-M ) ، W اشتباهات آماري ، A خالص درآمد عوامل توليد از خارج ، D استهلاك ، NT خالص ماليات غير مستقيم
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار GDPm
GDPm= C + G + I + NX + W
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
ج. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
د. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
سوال : چرا جمع مخارج بخشهاي اقتصادي ميشود توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار GDPm ؟
نمونه سوال حسابداري درآمد ملي
1. به سوالات زير پاسخ دهيد:
الف. تفاوت توليد ناخالص ملي GNP با توليد ناخالص داخلي GDP
ب. تفاوت توليد خالص داخلي NDP با توليد ناخالص داخلي GDP
ج. تفاوت توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm با توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
2. اگر در يك اقتصاد فرضي ارزش توليد بخش كشاورزي 15500، ارزش توليد بخش نفت 35000، ارزش توليد بخش صنعت 24000 ، ارزش توليد بخش خدمات 66000 ، كارمزد احتسابي 3000 ، خالص ماليات غير مستقيم 2100 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 2500- و استهلاك 1300 باشد.
مطلوبست محاسبه موارد زير:
الف. توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل GDPf
ب. توليد ناخالص ملي به قيمت عوامل GNPf
ج. توليد ناخالص ملي به قيمت بازار GNPm
د. توليد خالص ملي به قيمت بازار NNPm
ﻫ. درآمد ملي NI (يا توليد خالص ملي به قيمت عوامل NNPf )
3. اگر در يك اقتصادي مصرف 2000، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 100- ، مخارج دولت 400، استهلاك 200، سرمايه گذاري 8500 ، اشتباهات آماري 50- ، صادرات 700، واردات800 و خالص مالياتهاي غير مستقيم 80 باشد
توليد ناخالص داخلي به قيمت بازار برابر است با .
توليد ناخالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت عوامل برابر است با .
درآمد ملي برابر است با .
4. اگر در يك مدل اقتصادي ارزش افزوده بخشهاي كشاورزي ، نفت، صنعت و خدمات به ترتيب 155، 350، 240 و 660 و كامزد احتسابي 30 باشد اگر خالص مالياتهاي غير مستقيم 21 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 25 و استهلاك 13 باشد.
توليد ناخالص داخلي به قيمت عوامل برابر است با .
توليد ناخالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت بازار برابر است با .
توليد خالص ملي به قيمت عوامل برابر است با .
درآمد ملي برابر است با .
5. اگر در يك اقتصاد فرضي درآمد صاحبان عوامل توليد از محل حقوق، اجاره، بهره و سود به ترتيب 60، 20، 12، 45 واحد و خالص مالياتهاي غير مستقيم 8 ، خالص درآمد عوامل توليد از خارج 6 و استهلاك 3 واحد باشد.
حاشیه سود خالص و عملیاتی؛ معیاری برای بررسی میزان سودسازی شرکتها
مسائل مالی همیشه جایگاه ویژهای در تحلیل و بررسی شرکتها دارند. از EPS گرفته تا صورتهای مالی، همگی میتوانند عملکرد یک شرکت را برای سهامداران عیان کنند. سهامداران شاخصهای فراوانی را در این میان بررسی میکنند تا بتوانند بهترین سهام را خریداری کنند. در همین خصوص، حاشیه سود خالص و عملیاتی از جمله مهمترین شاخصهایی هستند که برای بررسی وضعیت مالی و سودسازی شرکتها از آنها کمک گرفته میشود. این دو پارامتر همچنین میتوانند بیانگر توانایی شرکت در مدیریت هزینهها باشند و به همین دلیل از معیارهای مهم در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری هستند. اما حاشیه سود چیست و حاشیه سود خالص و عملیاتی چگونه بهرهوری شرکتها را نشان میدهند؟
حاشیه سود یعنی چه؟
پیش از آنکه به توضیح حاشیه سود خالص و عملیاتی بپردازیم، بهتر است ابتدا کمی در خصوص مفهوم حاشیه سود صحبت کنیم. حاشیه سود مشخص میکند که از هر یک ریال (یا دلار) فروش محصول، چه مقدار سود کسب میشود. به این منظور مقدار سود را پس از کسر مالیات، بر میزان فروش خالص تقسیم میکنند. حاشیه سود خود به دستههای مختلفی تقسیم میشود. حاشیه سود خالص و عملیاتی، حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود قبل از مالیات، از جمله انواع حاشیه سود به شمار میروند.
حاشیه سود به صورت درصدی بیان میشود. مثلا حاشیه سود ۳۰ درصدی نشانگر آن است که درآمد خالص شرکت به ازای هر ریال برابر است با ۰.۳ ریال از کل درآمد شرکت. چنانچه شرکت از فروش هر ریال از محصولات خود پول محدودیتهای استفاده از سود ناخالص بیشتری کسب کند، حاشیه سود او بالاتر میرود. همچنین به عنوان یک نکته نیز باید این مطلب را در نظر گرفت که معمولا زمانی که صحبت از حاشیه سود میشود، منظور حاشیه سود خالص است.
سهامداران با توجه به این فاکتور میتوانند سوددهی شرکتها را با یکدیگر مقایسه کنند. همچنین مدیران شرکت از شاخص حاشیه سود برای اندازهگیری تولید درآمد استفاده میکنند. بهترین شیوه در این میان آن است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکتهای مشابه و فعال در همان صنعت مقایسه شود.
نکته :
درست است که بررسی میزان سود خالص معیار مهمی در تحلیل بنیادی است و افراد زیادی به آن توجه میکنند تا سوددهی شرکت را متوجه شوند، اما نمیتوان فقط و فقط به سودهای خالص توجه کرد. این مسئله موجب میشود که عملکرد شرکت به صورت دقیق بررسی نشود. نسبتهای حاشیه سود به جای آنکه میزان داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت را تخمین بزنند، میزان پولی را در نظر میگیرند که شرکت از فروش محصولات و داراییها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد.
حاشیه سود خالص چیست؟
در صورتی که هزینههای عملیاتی، مالی و مالیات را از مجموع درآمد شرکت کسر کنیم، سود خالص به دست میآید. یعنی با کسر تمامی هزینهها از سود شرکت، سود خالص به دست میآید.
سود خالص ممکن است مثبت یا منفی باشد. چنانچه حاصل محاسباتی که به آن اشاره شد، منفی باشد، به آن زیان خالص گفته میشود.
شناسایی شرکتهای سودده با بررسی سود خالص انجام میشود. همچنین به منظور محاسبه سود هر سهم نیز از این معیار استفاده میشود. دقیقا به همین خاطر است که معمولا به جای عبارت سود خالص، از عباراتی نظیر درآمد خالص شرکت یا EPS استفاده میشود. زمانی که شرکتی در مسیر رشد درآمدها و کاهش هزینهها باشد، این مسئله نشان از بهبود سود خالص آن شرکت دارد.
بیشتر بخوانید
حاشیه سود خالص را در تحلیلها مورداستفاده قرار میدهند. تغییراتی که در این معیار حاصل میشود، بیانگر تغییرات در سود هر سهم است. به این ترتیب سرمایهگذاران قادر خواهند بود که میزان تغییرات سهام مختلف را در دورههای گوناگون به دست آورند. سپس میتوانند زمان مناسب را برای خرید سهم تشخیص دهند.
درصد حاشیه سود خالص نشان میدهد که از هر یک ریال فروش شرکت، چه اندازه از آن به سود خالص تبدیل شده است. مثلا اگر حاشیه سود خالص یک شرکت ۳۳ درصد باشد نشان میدهد که از هر ۱۰۰ ریال فروش شرکت، مبلغ ۳۳ ریال آن سود خالص است. لازم به ذکر است که افزایش سود خالص به دو طریق انجام میشود؛ یا از طریق افزایش مبلغ فروش شرکت و یا از طریق کاهش هزینهها.
نکات مربوط به بررسی حاشیه سود خالص
با استفاده از گزارش عملکرد دورهای شرکت، میتوان حاشیه سود خالص و ناخالص شرکتها را تحلیل و بررسی کرد اما به هر حال باید این امر را در نظر گرفت که ممکن است شرکتها حاشیه سود خالص یا ناخالص خود را کمتر از میزان واقعیاش نشان دهند. اما در گزارش میاندورهای، حاشیه سود خالص یا ناخالص شرکت به شکل صحیح و دقیق و درستی اعلام میشود.
چنانچه افزایش حاشیه سود خالص ناشی از افزایش فروش شرکت باشد، لازم است که دلیل آن نیز مشخص شود چرا که ممکن است در یک شرکت شاهد افزایش فروش باشیم؛ اما این افزایش ناشی از افزایش نرخها باشد. آن هم در شرایطی که مقدار فروش در مقایسه با گذشته کاهش پیدا کرده باشد. چنانچه این اتفاق رخ دهد باید انتظار داشت که حاشیه سود ناخالص شرکت در آینده کم شود.
حاشیه سود عملیاتی چیست؟
حاشیه سود عملیاتی به میزان سودی گفته میشود که پس از پرداخت هزینههای متغیر و البته پیش از پرداخت بهره یا مالیات به دست میآید. در واقع این شاخص محاسبه میکند که میزان سود حاصل از هر یک ریال (یا دلار) فروش پس از پرداخت هزینههای متغیر تولید از جمله دستمزدها و مواد خام، چقدر است؛ ولی این محاسبات مربوط به زمانی است که بهره یا مالیات پرداخت نشده باشد.
درآمد عملیاتی که در محاسبه حاشیه سود عملیاتی به آن نیاز داریم، معادل با درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات است. به منظور اطلاع از نرخ درآمد عملیاتی و میزان فروش خالص برای هر شرکت، باید به صورتهای مالی مراجعه کرد. این اطلاعات در صورتهای مالی میاندورهای ماهانه، سهماهه، ششماهه و یا یکساله درج میشود. با مراجعه به سامانه جامع اطلاعرسانی ناشران (کدال) به آدرس www.codal.ir، میتوان به این اطلاعات دسترسی پیدا کرد.
نکاتی در خصوص حاشیه سود عملیاتی:
– سود عملیاتی بیانگر تفاوت میان سود ناخالص و هزینههای عملیاتی نظیر هزینههای اداری، توزیع، بازاریابی و فروش و سایر هزینههای عمومی است.
– حاشیه سود عملیاتی معیاری است که کنترل هزینههای عملیاتی در سودآوری شرکت را بررسی میکند.
– هرچه نسبت سود عملیاتی به میزان فروش عدد بزرگتری باشد، به این معناست که هم میزان سودآوری شرکت و هم میزان موفقیت در کاهش هزینههای عملیاتی زیاد است.
بیشتر بخوانید
روش محاسبه حاشیه سود خالص و عملیاتی
به منظور محاسبه سود عملیاتی لازم است که از فرمول زیر استفاده شود:
دقت کنید که درآمد عملیاتی که همان درآمد حاصل از کسر تمام هزینههاست، در صورت حساب سود و زیان شرکت باقی میماند. سود عملیاتی را نیز معمولا در بخش پایانی اظهارنامه درآمد درج میکنند.
مجددا یادآور میشویم که هنگام محاسبه حاشیه سود عملیاتی، درآمد عملیاتی در این فرمول، درآمدی است که قبل از پرداخت بهره و مالیات حاصل شده است. هزینه تمامی کالاهایی که به فروش رفته است و تمامی هزینههای معمول مربوط به فروش محصول و سایر هزینههای عمومی، از سود عملیاتی، درآمد خالص و سود خالص کسر میشود.
حاشیه سود خالص نیز از فرمول زیر به دست میآید:
محدودیتهای حاشیه سود خالص و عملیاتی
درست است که حاشیه سود فاکتور مهمی برای مقایسه شرکتهاست اما حاشیه سود خالص و عملیاتی را تنها میتوان به منظور مقایسه شرکتهایی که در یک زمینه فعالیت میکنند، مورد استفاده قرار داد. منظور شرکتهای فعال در یک صنعت خاص است. همچنین در حالت ایدهآل، بهتر است شرکتهایی که قصد مقیسه آنها را دارید، مدلهای فروش و تجاری و کسبوکار یکسانی هم داشته باشند.
هنگامی که شرکتهای مختلف در صنایع مختلف فعالیت میکنند، مدلهای تجاری آنها نیز متفاوت خواهد بود. بدیهی است که این مسئله تفاوت در حاشیه سود عملیاتی را در پی دارد. به همین دلیل مقایسه کردن شرکتهایی که با هم تفاوت دارند کار منطقی و عاقلانهای به نظر نمیآید.
مثلا برخی از شرکتها اقدام به فروش اجناس گرانقیمت میکنند و سود بالایی به دست میآورند. این مسئله در حالی است که ممکن است موجودی کالا و هزینههای سربار این شرکت کم باشد. همچنین شاید درآمد شرکت متوسط باشد اما حاشیه سود آن بالا باشد.
در سمت دیگر، شرکتهایی که کالاهایی اساسی تولید میکنند، نیازمند استخدام نیروی کار بیشتر و برخورداری از فضای بزرگتری هستند. این شرکتها موجودی کالای بیشتری دارند و هزینه سربار نیز در آنها به نسبت بالاست. در این شرکتها ممکن است درآمد بالا باشد اما حاشیه سود آنها پایین است.
فراموش نکنید که درآمد عملیاتی یا همان درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات و استهلاک، با جریان نقدی تفاوت دارد. افزایش در حساب یا سرمایه در گردش شرکتها به منظور تامین هزینههای لازم برای تولید و حفظ پایه دارایی شرکت در درآمد عملیاتی در نظر گرفته نمیشود، حال آنکه در جریان نقدی چنین نیست. بهعلاوه مدیران شرکتها با بررسی حاشیه سود عملیاتی، به این مسئله پی میبرند که افزایش جمع کل درآمد شرکت از طریق کدامیک از پروژهها اتفاق میافتد. البته شیوههای تخصیص هزینههای سربار، کار دشوار و پیچیدهای است و نباید از این مسئله غافل بود.
کاربرد حاشیه سود
حاشیه سود پایین را میتوان چنین برداشت کرد که سوددهی شرکت وضعیت ایمنی ندارد. چنانچه یک شرکت با حاشیه سود پایین با کاهش فروش مواجه شود، میزان حاشیه سود آن کمتر هم خواهد شد. در این شرایط، حاشیه سود میتوان خنثی یا به طور کلی منفی شود.
حاشیه سود پایین اطلاعات زیادی در دل خود دارد. یعنی میتوان دریافت که شرایط یک صنعت یا شرایط کلان اقتصادی چگونه است. به عنوان مثال، کم بودن حاشیه سود یک شرکت، میتواند اینگونه تعبیر شود که میزان فروش آن شرکت در مقایسه با سایر شرکتهای فعال در همان صنعت کمتر است. یا میتواند به این معنا باشد که صنعتی که شرکت مذکور در آن فعال است، شرایط نامطلوبی دارد.
همچنین حاشیه سود پایین یعنی مخارج نسبت به درآمد بیشتر است. این امر میتواند ناشی از این مسئله باشد که مشکلات مدیریتی در شرکت وجود دارد و در نتیجه، مدیران میکوشند که هزینهها را پایین نگه دارند. مخارج بالا میتواند در پی دلایل متعددی رخ دهد.
به عنوان مثال ممکن است شرکت موجودی زیادی از یک کالا داشته باشد که از میزان فروشش بیشتر است. یا ممکن است شرکت بیش از اندازه بزرگ و گسترده باشد و به این دلیل به کارمندان و فضای بیشتری نیاز داشته باشد. این مسئله طبیعتا نیازمند هزینههای بیشتری است.
در سمت دیگر، حاشیه سود بالا حاکی از آن است که شرکت میتواند به شکلی مطلوب، هزینهها را کنترل کند. به علاوه استراتژیهای قیمتگذاری نیز گهگاه در حاشیه سود خودنمایی میکند. مثلا با مشاهده حاشیه سود پایین، میتوان حدس زد کالاها با قیمت کمتری به فروش میرسند.
جمعبندی
به طور کلی حاشیه سود مفهومی است که در تحلیل سودآوری شرکتها کاربرد دارد. حاشیه سود را از تقسیم میزان سود به فروش شرکت به دست میآورند. سود عملیاتی، تفاوت سود خالص و هزینههای علمیاتی نظیر تمامی هزینههای عمومی، اداری، بازاریابی و فروش را نشان میدهد. نسبت سود عملیاتی به میزان فروش، حاشیه سود عملیاتی نام دارد. این معیار نشان میدهد که شرکت چقدر در کنترل هزینههای عملیاتی سودآوریاش موفق است. هرچه این نسبت بزرگتر باشد، به منزله سودآوری بیشتر و کاهش هزینههای عملیاتی است.
در سمت دیگر، با سود خالص سروکار داریم. سود خالص از کسر هزینههای عملیاتی، مالی و مالیات از مجموع درآمد شرکت به دست میآید. در واقع به بیان ساده، میتوان گفت سود خالص مقدار سود باقیمانده شرکت پس از کسر تمامی هزینههاست. با محاسبه نسبت سود خالص به میزان فروش، حاشیه سود خالص به دست میآید. این شاخص بیانگر میزان کنترل مطلوب هزینههای غیرعملیاتی و سودآوری شرکتها است و نشان میدهد که شرکت از بازدهی بالایی برخوردار است.
نرخ بازگشت سرمایه چیست و ROI چگونه محاسبه میشود؟
ROI یا همان نرخ بازگشت سرمایه، یک اصطلاح تجاری متداول در کسب و کارها است. با استفاده از نرخ بازگشت سرمایه، بازدهی مالی یک کسب و کار در گذشته و بازدهی بالقوه در آینده مشخص میشود. برای مدیران ارشد و اجرایی یک پروژه، نرخ بازگشت سرمایه بسیار مهم است، چرا که ROI میزان موفقیت سرمایهگذاری که روی یک کار انجام شده را مشخص میکند.
نرخ بازگشت سرمایه معمولا به شکل درصد یا نسبت نمایش داده میشود و این رقم چیزهای مختلفی را از جمله، میزان بازگشت مالی پروژه و بهرهوری آن را شفاف میکند.
در ادامه این مقاله همراه ما باشید تا درباره نرخ بازگشت سرمایه بیشتر صحبت کنیم و بررسی کنیم که ROI چگونه محاسبه میشود؟
ROI یا نرخ بازگشت سرمایه چیست؟
به طور کلی نرخ بازگشت سرمایه سود یا زیان حاصل از سرمایه گذاری را در رابطه با هزینه اولیه آن اندازهگیری می کند. محاسبه نرخ بازگشت سرمایه به کسب و کارها کمک میکند تا سود یا زیان حاصل از سرمایه گذاری خود را در رابطه با هزینههای اولیه اندازه گیری کنند. ROI روی تصمیمات مالی مختلفی که یک کسب و کار میگیرد، اغلب تاثیر مستقیم میگذارد.
برخی از هزینهها به صورت مستقیم نرخ بازگشت ندارند. مثلا تعمیر صندلی یکی از کارمندان در دسته هزینههای غیر مستقیم قرار دارد. اما تمام این هزینهها در سرمایهگذاری کلان یک کسب و کار محاسبه میشود.
در بسیاری از موارد ROI برای محاسبه ارزش یک سرمایه گذاری استفاده میشود. برای مثال یک سرمایهگذار خطرپذیر میخواهد قبل از ایجاد هرگونه تعهدی بداند که نرخ بازگشت سرمایه بالقوه یک مجموعه چه قدر خواهد بود. در موارد اینچنینی محاسبه بازگشت سرمایه بالقوه یا واقعی شرکت معمولا با تقسیم درآمد یا سود سالانه شرکت بر میزان سرمایه اصلی یا فعلی انجام میشود.
در مجموع میتوان گفت که ROI کاربردهای مختلفی در یک کسب و کار دارد و رشد یا سقوط وجوه سرمایهگذاری شده در یک کار را اندازه گیری میکند.
چرا نرخ بازگشت سرمایه اهمیت بسیار زیادی دارد؟
تنها زمانی کسب و کارهای کوچک میتوانند راه رشد و پیشرفت خود را به درستی ادامه دهند که هزینههای خود را هوشمندانه مدیریت کنند و نرخ بازگشت سرمایه خود را با دقت محاسبه کنند.
محاسبه نرخ بازگشت سرمایه به شما کمک میکند تا یک سرمایهگذاری اشتباه را تا ابد ادامه ندهید! ادامه دادن هزینههای خود برای اهداف اشتباه راهی برای ورود به ورطه ورشکستگی و سقوط یک کسب و کار است. محاسبه دقیق ROI از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری میکند.
در نهایت باید گفت که نرخ بازگشت سرمایه ثمره درخت کسب و کارتان یا فقدان وجود آن را به صورت شفاف به شما نشان میدهد. برای همین است که بررسی دقیق آن اهمیت زیادی دارد.
چه نرخ بازگشت سرمایهای خوب است؟
نرخ بازگشت سرمایه خوب برای هر کسب و کار و میزان سرمایهگذاری متفاوت است. همچنین معیار نرخ بازگشت سرمایه بر اساس نوع سرمایهگذاری که انجام میشود، متفاوت است.
برای مثال ممکن است شما تصمیم بگیرید تجهیزات و محیط کار را نوسازی کنید. در این صورت معیار نرخ بازگشت سرمایه خوب برای شما احتمالا بازدهی کارمندان خواهد بود.
یا اگر روی بازاریابی خود سرمایهگذاری کنید و آموزش مارکتینگ ببینید، معیار یک ROI خوب میزان فروش شما خواهد بود. به طور کلی یک ROI دو رقمی برای تازهکارها، نرخ بازگشت سرمایه خوب به شمار میرود و اگر نتیجه خوبی گرفتید، حتما باید دلایل آن را بررسی کنید تا روی مواردی که باعث موفقیت شما شدند سرمایهگذاری بیشتری انجام دهید.
به طور کلی کسب و کاری موفق است که با بررسی دقیق نرخ بازگشت سرمایه خود در بخشهای مختلف، به صورت دقیق میداند که باید سرمایهگذاری خود را روی چه مواردی انجام دهد تا در نهایت ROI خود را هر روز بیش از پیش بهبود دهد.
نحوه محاسبه ROI یا نرخ بازگشت سرمایه چگونه است؟
روشهای مختلفی برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه وجود دارد. یکی از آنها این است که سود خالص را بر میزان سرمایهگذاری که انجام شده تقسیم کنید:
ROI= سود خالص/میزان سرمایه گذاری * ۱۰۰
راه دیگری که برای محاسبه ROI وجود دارد این است که سود یک سرمایهگذاری را منهای هزینههای آن کنید و نتیجه را تقسیم بر هزینهها کنید:
ROI= (مقدار سرمایه گذاری – هزینهها)/ هزینهها
برای مثال اگر شما یک خانه را به مبلغ یک میلیارد تومان خریداری کنید و بعد از سه سال آن را به قیمت یک میلیارد و دویست میلیون تومان بفروشید، طبق فرمول دوم نرخ بازگشت سرمایه شما ۱۲% است.
معرفی نرمافزار محاسبه نرخ بازگشت سرمایه
هر کاربر بسته به نیازهای مختلفی که دارد، از نرمافزار متفاوتی برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه استفاده میکند.
به طور کلی محاسبه نرخ بازگشت سرمایه با استفاده از نرمافزارهای ساده برای گوشیهای همراه گرفته تا نرمافزارهای پیچیده کامپیوتری قابل انجام است. برای دانلود نرم افزارهای موبایل کافی است در گوگل پلی یا بسترهای مشابه در گوشیهای IOS یک جستجوی ساده انجام دهید.
در کامپیوتر هم نرخ بازگشت سرمایه با استفاده از برنامههای مختلفی مثل اکسل، CMR و کامفار قابل محاسبه است.
مزایای استفاده از ROI چیست؟
مهمترین ویژگی استفاده از ROI این است که درک سود و تأثیر سرمایه گذاری در تجارت شما میتواند هنگام تصمیم گیری برای کسب و کار شما بسیار حیاتی باشد.
رشد چشمگیر سود خالص چادرملو
شرکت معدنی و صنعتی چادرملو در نیمه نخست سال جاری با درآمد عملیاتی ۲۱۴۴۶ میلیارد تومانی (رشد ۱۸۸ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل) و سود خالص ۱۲۸۲۰ میلیارد تومانی (رشد ۱۹۷ درصدی نسبت به مدت مشابه سال گذشته) عملکرد درخشانی را علیرغم محدودیتهای مصرف برق ثبت کرد.
به گزارش اقتصاد سالم؛مجموع تولیدات شرکت معدنی و صنعتی چادرملو در نیمه نخست سال ۱۴۰۰ به ۹,۱۸۲,۰۵۷ تن رسید که رشد ۲.۲ درصدی را به لحاظ وزنی نسبت به دوره مشابه سال قبل نشان میدهد. چادرملو در مجموع در حوزه تولید بهتر از برنامه پیشبینی شده در نیمه نخست امسال عمل کرد و پوشش ۵۲ درصدی برنامه تعیین شده برای سال ۱۴۰۰ را محقق ساخت.
رشد ۲۷ درصدی تناژ فروش در «کچاد»
با وجود محدودیتهای مصرف برق که خصوصاً واحد فولادسازی شرکت معدنی و صنعتی چادرملو را تحت تأثیر قرار داد و باعث کاهش تولید آن شد، اما این شرکت در مجموع عملکرد بسیار خوبی در حوزه تولید و فروش داشت. تولید کنسانتره سنگ آهن (تر) این شرکت که در نیمه نخست سال گذشته ۵.۵ میلیون تن بود، در نیمه نخست سال جاری به بیش از ۶.۱ میلیون تن رسید.
جدول زیر آمار تولید و فروش محصولات این شرکت در نیمه نخست سال جاری را نشان میدهد.
درآمد فروش حاصل از محصولات چادرملو که در نیمه نخست سال گذشته ۷۴۳۵ میلیارد تومان بود، در نیمه نخست سال جاری با جهشی قابل توجه به ۲۱۴۴۶ میلیارد تومان رسید.
میزان فروش شرکت معدنی و صنعتی چادرملو در نیمه نخست سال ۱۳۹۹، حدود ۵.۲ میلیون تن و در نیمه نخست سال ۱۴۰۰ حدود ۶.۶ میلیون تن بود که حاکی از رشد حدوداً ۲۷ درصدی تناژ فروش است.
فعالیتهای اکتشافی چادرملو
مهندس ناصر تقیزاده مدیرعامل چادرملو از از آغاز مطالعات اکتشافی در ۱۷ نقطه امیدبخش معدنی توسط این مجتمع خبر داد و گفت: شرکت چادرملو با تهیه ۸ دستگاه حفاری عمیق و تشکیل تیمی توانمند از کارشناسان و متخصصان حفاری کشور قادر است علاوه بر انجام عملیات اکتشاف و حفاری در کویر مرکزی ایران در هر نقطه از کشور نیز خدمات اکتشافی خود را به هر متقاضی ارائه دهد.
مهندس تقیزاده اضافه کرد: چادرملو با خیز جدید خود در پی خلق ثروت و ارزشآفرینی از منابع خدادادی نهفته در دل کویر است، با این امید که بتوانیم انقلابی در امر اکتشاف و بهرهبرداری از معادن ایجاد کنیم که بیتردید موجب رشد اقتصادی کشور، توسعه و آبادانی مناطق کمبرخوردار و اشتغال زایی قابل توجهی خواهد شد.
این شرکت همچنین مقدمات داخلیسازی تجهیزات مورد نیاز حفاری و مطالعات اکتشافی را با همکاری شرکتهای دانش بنیان، مراکز علمی و پژوهشی و قطعه سازان داخلی آغاز کرده است.
فعالیتهای توسعهای چادرملو
گام بلند چادرملو برای اجرای طرح های توسعه، با اخذ مجوز تاسیس ۷ واحد بزرگ صنعتی در استان یزد برداشته شد.
این واحدهای صنعتی عبارتند از:
واحد گندلهسازی با ظرفیت ۵ میلیون تن در سال با سرمایهگذاری ۲۴ هزار و ۳۹۵ میلیارد و اشتغال ۸۵۰ نفر
واحد تولید کنسانتره سنگ آهن با ظرفیت تولید ۴ میلیون تن در سال با سرمایهگذاری ۲۲ هزارو ۴۰ میلیارد ریال و ظرفیت و اشتغال ۴۰۰ نفر
واحد تولید آهن اسفنجی با ظرفیت ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تن در سال با سرمایهگذاری ۲۵ هزار و ۸۳۰ میلیارد ریال و اشتغال ۳۰۰ نفر
واحد تولید آجر نسوز با ظرفیت ۵۰ هزار تن در سال با سرمایهگذاری ۱۲ هزار و ۸۸۵ میلیارد ریال و اشتغال ۲۶۰ نفر
کارخانه تولید فروآلیاژها با ظرفیت ۵۰ هزار تن محصولات آلیاژی در سال و سرمایه اولیه ۴۹۲۵ میلیارد ریال
کارخانه تولید ورق آلیاژی با ظرفیت ۱ میلیون تن در سال با سرمایهگذاری ۱۳۵۸۲۴ میلیارد ریال
کارخانه تولید آهن اسفنجی به ظرفیت سالانه ۸۰۰ هزار تن، قابل افزایش تا ۱ میلیون تن، با سرمایهگذاری ۲۱۶۷۴ میلیارد ریال
16 مفهوم مالی که هر کارآفرینی باید بداند (بخش دوم)
سرمایه در گردش یا جریان نقدی، به سرمایه نقدی یک کسبوکار اشاره دارد. سرمایه در گردش را میتوان به دو روش محاسبه کرد.
- نسبت خالص سرمایه در گردش (که با تقسیم داراییهای جاری بر بدهیهای جاری شما محاسبه میشود)
- سرمایه در گردش خالص (محاسبه شده با کم کردن بدهیهای جاری از دارایی های جاری شما)
فرمولهای سرمایه در گردش (Working Capital)
هدف از محاسبه سرمایه در گردش، ارزیابی این مساله مهم است که آیا پول نقد کافی برای پوشش هزینههای مشخص را در دسترس دارید یا خیر . در نتیجه، بهتر است داراییهایی را که در سرمایه در گردش خود لحاظ میکنید به داراییهای کوتاهمدت خود مانند پول نقدی که در دست دارید (یعنی در حساب بانکی کسبوکارتان) و حسابهای دریافتنی که انتظار دارید تا ۱۲ ماه آینده به دستتان برسد، محدود کنید.
برای محاسبه سرمایه در گردش، چه مواردی را باید در بدهیهای جاری لحاظ کنید؟
باید حقوق، مالیات، و حسابهای پرداختنی (موجودی معوقه به فروشندگان، موجودی کارت اعتباری و غیره) را در نظر بگیرید.
چرا سرمایه در گردش برای کارآفرینان مهم است؟
سرمایه در گردش یکی از مهمترین مفهومهای مالی است که به عنوان یک کارآفرین باید نسبت به آن آگاهی کافی داشته باشید. زیرا به شما امکان بررسی چگونگی وضعیت مالی کوتاه مدت کسبوکارتان را میدهد. میزان سرمایه در گردش یا جریان نقدی کسبوکار شما ممکن است در طول سال در نوسان باشد.
پیشبینی و ثبت مالی ماه به ماه به شما کمک میکند تا سرعت دقیق رشد سرمایه در گردش و محدودیتهای خود را مشخص و محدود کنید. بعد از کشف چگونگی نوسان نقدینگی کسبوکار، میتوانید برای آن زمانهایی برنامهریزی کنید که ممکن است به سرمایه در گردش اضافی نیاز داشته باشید.
دلایلی که ممکن است به سرمایه در گردش اضافی نیاز داشته باشید:
- برای استفاده از تخفیف عمده تامینکنندگان
- برای پاسخگویی به هجوم صورتحسابهای فروشندگان
- برای پوشش مالیات، حقوق کارکنان و سایر هزینهها در دورانی که پول در دستتان نیست
- برای راهاندازی کسبوکاری دیگر
4. حاشیه سود(Profit Margins)
حاشیه سود یکی از معیارهای رایج برای تعیین سودآوری یک کسبوکار کوچک است. هرچه حاشیه سود کسبوکار شما بیشتر باشد، انعطافپذیری بیشتری هم خواهید داشت، اما از طرف دیگر، صرفا به دنبال سود بودن میتواند کیفیت محصولات/خدمات شما را کاهش دهد (که خود باعث ایجاد یک سری چالش های دیگر خواهد بود). برای صاحبان مشاغل کوچک، هدف یافتن تعادل بین حاشیه سود، کیفیت و سایر ارزشهای شرکت (مانند پایداری، سرمایهگذاری اجتماعی و غیره) است.
چطور حاشیه سود را محاسبه کنیم؟
به طور کلی ۳ نوع حاشیه سود وجود دارد. هر کدام از آنها سودآوری را به روش متفاوتی اندازهگیری میکنند و مزایای خاص خود را دارند. بهترین راه برای انتخاب یک روش، این است که ببینیم چه استفادهای از آن میخواهیم بکنیم. در این مقاله سعی میکنیم شما را از طریق مثال و بیان اینکه در هر یک از آنها کدام یک از انواع حاشیههای سود مفیدتر است، راهنمایی کنیم.
حاشیه سود خالص:
حاشیه سود خالص، سودآوری شرکت را در رابطه با هزینههایتان مشخص میکند.
حاشیه سود ناخالص:
حاشیه سود ناخالص میتواند برای ارزیابی استراتژیهای قیمتگذاری، فرآیندهای تولید و تلاشهایتان برای تولید استفاده شود.
حاشیه سود عملیاتی:
حاشیه سود عملیاتی در مورد این است که کسبوکار شما بعد از کسر هزینه مواد اولیه و دستمزد چقدر سود دارد. پس به طور کلی، حاشیه سود عملیاتی مشخص میکند که کسبوکار شما چقدر سودآور بوده است. مهمتر از همه، هزینههایی مانند مالیات و بهره را شامل نمیشود (به این ترتیب، مشابه EBITDA است که بعداً به آن هم میرسیم.
نحوه محاسبه حاشیه سود
نحوه استفاده موثر از محاسبات حاشیه سود:
حاشیه سود میتواند به عنوان ستاره شمالی برای هدایت تصمیمات مهم در کسب و کار شما عمل کند. هنگامی که به صورت منظم، حاشیه سود خود را بررسی میکنید، سایر معیارهای مالی مهم مانند سرمایه در گردش شما قابل پیشبینی خواهد بود. برای اینکه بیشترین بهره را از معیارهای حاشیه سود ببرید، باید مرتباً آنها را بررسی کنید. همانطور که در مورد اصل زنجیره تامین در سال ۲۰۲۱ مشاهده شد، عوامل مختلفی در سراسر زنجیره تامین میتواند بر حاشیه سود تأثیر بگذارد. با بررسی منظم حاشیه سود خالص، حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود عملیاتی، میتوان از اتفاقات پیشبینی نشده ناخوشایند در گزارش پایان سال جلوگیری کنید.
5.بهای تمام شده کالای فروخته شده (COGS)
بهای تمام شده کالای فروش رفته یا COGS به هزینههای خاص مربوط به فروش مستقیم محصولات – از جمله موجودی، بستهبندی، هزینههای تولید، نیروی کار و مواد اولیه – اشاره دارد.
COGS محاسبه هزینههای اساسی است که میتواند برای محاسبه سایر معیارهای مهم تجاری استفاده شود. به محدودیتهای استفاده از سود ناخالص عنوان مثال، COGS میتواند برای محاسبه سود ناخالص (با کم کردن COGS از درآمد فروش) استفاده شود.
چه چیزهایی در بهای تمام شده کالای فروخته شده (COGS) محاسبه میشوند؟
محاسبه بهای تمام شده کالا (COGS)، به محصولات خاص و انواع هزینههای کسبوکار بستگی دارد. در اینجا چند نمونه رایج از آنچه ممکن است در COGS گنجانده شود آورده شده است:
- باربری و ارسال
- کارگر مستقیم
- مواد اولیه
- هزینههای توزیع
- محصولات تمام شده برای فروش مجدد
- اقلام موردنیاز برای تکمیل یک محصول
- موارد موردنیاز برای فروش یک محصول
نحوه محاسبه بهای تمام شده کالا (COGS)
“موجودی اولیه” به ارزش موجودی شما در شروع یک سال حسابداری اشاره میکند.
“خریدها” شامل هرگونه هزینه مربوط به خرید یا ساخت محصول در همان دوره است.
“موجودی نهایی” به ارزش موجودی شما در پایان یک سال حسابداری اشاره میکند.
6.درآمد (Revenue)
درآمد یا فروش ناخالص، به کل پولی گفته میشود که کسبوکار ایجاد میکند.
به درآمد، “خط برتر” هم گفته میشود. این نامی است که به دلیل قرار گرفتن در بالای برگه سود و زیان (P&L) به آن اطلاق میشود. درآمد عبارت است از مقدار پولی که کسبوکار شما بدون در نظر گرفتن هیچ هزینهای به دست آورده است.
چرا میزان درآمد مهم است؟
درآمد نشاندهنده توانایی یک کسبوکار برای فروش محصول یا خدمت است. در حالی که کسبوکارها در نهایت باید سودآور باشند – و کسبوکارها اغلب میتوانند بدون سودآوری هم درآمد زیادی ایجاد کنند – برای شروع نمیتوانید بدون درآمد به سود برسید. درآمد نشاندهنده تقاضا برای محصولات شما در بازار است.
7.ارزشگذاری (Valuation)
اولین تعریفی که با شنیدن ارزشگذاری به ذهن میرسد، برآورد ارزش چیزی است. برای اکثر صاحبان مشاغل کوچک، ارزشگذاری به ارزش شرکت آنها بر اساس یک فرمول خاص اشاره دارد. دانستن اینکه ارزش فعلی کسبوکارتان چقدر است، از چند جهت مفید است:
- سرمایهگذاران معمولا پولی که روی شما سرمایهگذاری میکنند، بر اساس ارزشگذاری شما خواهد بود.
- اگر قصد فروش کسبوکار خود را دارید، قیمتی که برای آن به شما پیشنهاد خواهد شد تا حد زیادی بر اساس ارزشگذاری شرکت شما است (اگرچه در این موارد، ارزشگذاری میتواند بسیار دقیقتر انجام شود).
- دانستن ارزش شرکت انگیزه ادامه کار است. راهاندازی یک کسبوکار کوچک سخت است. اداره کردنش میتواند به همان اندازه سخت باشد. اینکه بتوانید عددی مشخص کنید و بگویید: «شرکتی ساختم که اینقدر ارزش دارد» میتواند به شما کمک کند تا در شرایط سخت و از طوفانها به سلامت عبور کنید.
روشهای ارزشگذاری کسبوکار
روشهای متعددی برای ارزشگذاری یک کسبوکار میتوان انتخاب کرد. این موضوع ممکن است برای شما کمی گیجکننده باشد! بنابراین پنج مورد از بهترین روشهای موجود را به صورت خلاصه در ادامه بیان خواهیم کرد.
ارزشگذاری سود تاریخی:
ارزیابی سود تاریخی، ارزش شرکت را بر اساس درآمد آن (درآمد ناخالص)، توانایی بازپرداخت بدهی و جریان نقدی تعیین میکند.
ارزشگذاری نسبی:
ارزشگذاری نسبی، با محاسبه ارزش کسبوکار با مشاغل مشابه در صورت فروش تعیین میشود.
ارزشگذاری دارایی:
در این روش ارزشگذاری با تجمیع ارزش داراییهای مشهود و نامشهود بیزنس با استفاده از ارزش بازار انجام میشود.
ارزشگذاری سود قابل نگهداشت آینده:
این روش ارزشیابی از سودآوری آتی برای تعیین ارزش امروز یک تجارت استفاده میکند. در ارزشگذاری سود قابل نگهداشت آتی با بررسی میزان درآمد، سود و هزینههای ۳ سال گذشته کسبوکار محاسبه میشود و بدینوسیله قادر خواهید بود برآورد معقولی از سود آینده پیشبینی کنید.
ارزشگذاری تنزیل جریان نقدی:
روش تنزیل جریان نقدی زمانی استفاده میشود که انتظار نمیرود سود در آینده ثبات داشته باشد.
دیدگاه شما