سرمایه انسانی
دنیای کسب و کار امروز، محیطی پویا و رقابتی است. سازمانها برای رسیدن به اهداف تعیین شده و ارتقاء دائمی در این فضا به مدیران و کارکنان شایسته در همۀ سطوح نیاز دارند. در همین راستا، شرکت سرمایه گذاری دارویی تامین نیز برای تعیین اهداف و سرمایه گذاری پاسخ به این نیاز، از کلیه افراد توانمند و صاحب دانش و مهارت، دعوت به همکاری مینماید. اگر خود را صاحب توانمندی ویژه ای میبینید که میتواند به ما در رسیدن به اعداف عالی مجموعه یاری رساند، با ما تماس بگیرید.
فرصتهای شغلی
همکاری با شما دانش مداران پویا، فرصت جذابی برای تجربه کار در محیطی نوآور و برای تیپیکو فرصت مغتنمی برای دستیابی به تعالی است. اگر خود را صاحب دانش یا توانمندی ویژه ای میبینید که میتواند به ما در رسیدن به اهداف عالی مجموعه یاری رساند، با ما تماس بگیرید.
رسالت و ارزشهای محوری تیپیکو
رسالت و افق فعالیت های ما تعیین اهداف و سرمایه گذاری در بزرگترین مجموعه سرمایه گذاری دارویی کشور دربرگیرنده تحقیق، تولید و توزیع داروها، مواد دارویی، مکمل ها و دیگر محصولات مؤثر بر سلامتی با استفاده از فناوری پیشرفته و مدیریت هوشمند برای حفظ تندرستی و شادابی مردم جهان است. در این راستا، ارتقاء علمی سرمایه های انسانی و حفظ منافع کلیه ذی نفعان، تکمیل کننده این رسالت است. ارزش های محوری ما عبارتند از باور و اعتقاد عمیق به: تحکیم و تقویت بنیان شرکت بوسیله ارتقاء ارزش های اقتصادی ایجاد هم افزایی ایجاد همکاری مؤثر بین شرکت های مجموعه درجهت منافع گروه تحول و توسعه درکلیه ابعاد فعالیت های گروه عملکرد با کیفیت در جهت توسعه پایدار اعتلای کرامت انسانی در صورتی که خود را صاحب توانمندی ویژه ای میبینید که میتواند به ما در رسیدن به اعداف عالی مجموعه یاری رساند، با ما تماس بگیرید.
مدیریت مالی چیست؟
اگر به سرمایه گذاری یا مدیریت ثروت علاقهمند هستید، باید درک کاملی از مدیریت مالی و هوش مالی داشته باشید. توانایی مدیریت هوشمندانه پول میتواند یک مزیت بالقوه برای همۀ افرادی باشد که به دنبال به جریان انداختن داراییها شخصی خود هستند.
این موضوع را میتوان به کسب و کارهای کوچک و بزرگ و مدیران آنها نیز تعمیم داد. درحقیقت، مدیریت مالی موضوعی مربوط به همۀ انسانها در هر نوع موقعیت شغلی، خانوادگی یا شخصی است. در این مقاله توضیح میدهیم که مدیریت مالی چیست و هدف و کارکردهای اصلی آن چه چیزهایی هستند؛ با ذهن همراه باشید.
مدیریت مالی چیست؟
مدیریت مالی عبارت است از «رسیدگی مؤثر به پول از طریق برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل وجوه در یک شرکت یا برای یک شخص». مدیر مالی برای رسیدن به اهداف سرمایه گذاری از نسبتها، سهام و بدهیها استفاده میکند. این تلاشها ممکن است به مدیریت یک نمونه کارها، توزیع سود سهام، جمع آوری و تخصیص سرمایه، بودجه ریزی، نظارت بر ارز خارجی و پیروی از چرخههای محصول متمرکز باشد. در داخل یک شرکت، مدیریت امور مالی عملکردی است که معمولاً توسط بالاترین سطح مدیران شرکت انجام میشود. با این حال، این اصطلاح ممکن است به مدیریت سبد سرمایه گذاری یک فرد نیز اشاره داشته باشد.
مدیریت مالی انواع مختلفی دارند، به عنوان مثال، مدیریت دارایی شامل نحوه تعامل امور پولی با مدیریت کلی شرکت است. یکی دیگر از تخصصهای مربوط به امور مالی شرکتها، مطالعه نحوه تخصیص پول توسط یک شرکت است. زمینه تخصصی دیگر، نحوه عملکرد فنآوری اطلاعات به عنوان بخشی از استراتژی مدیریت مالی است. این زمینه شامل اختصاص منابع IT برای رسیدن به اهداف تجاری است.
هدف از مدیریت مالی
مدیریت سرمایه شامل تجزیه و تحلیل پول و سرمایهگذاری برای تصمیمگیری درست برای اهداف بلندمدت و کوتاهمدت است. اهداف بسته به اینکه شما با یک کسب و کار کار میکنید یا یک فرد متفاوت هستند.
مدیریت مالی شرکتی
در اینجا برخی از اهداف مدیریت دارایی در یک شرکت بیان شدهاند:
- حداکثر سود: وقتی هزینه نهایی با درآمد حداکثر برابر شود، سازمان به حداکثر سود رسیده است. این یکی از اهداف اصلی مدیریت مالی است.
- به حداکثر رساندن ثروت: هنگامی که یک شرکت به حداکثر سود برسد، هدف بعدی رشد ثروت سهامداران است. یک طرح سرمایه گذاری موفق به طور قابل توجهی به تجارت کمک میکند.
- بقای شرکت: مدیریت دارایی به شرکت کمک میکند تا از ورشکستگی خود جلوگیری کند و موجودیت خود را حفظ کند، به این معنی که کارمندان همچنان به کار خود ادامه میدهند و محصولات و خدمات به بازار ارائه میدهند.
- نگهداری جریان نقدی: در حالی که این هدف کوتاهمدت مدیریت مالی است، اما مدیریت جریان نقدی پول را برای هزینههای روزانه از جمله خرید مواد اولیه برای تولید کالاها و پرداخت آب و برق و حقوق در دسترس نگه میدارد. نگه داشتن پول نقد به اندازه کافی برای پرداخت به موقع صورتحسابها و سایر تعهدات برای اعتبار شرکت امری ضروری است.
- به حداقل رساندن هزینه سرمایه: افزایش سرمایه شامل صرف پول برای بهره، کارمزد و سایر هزینهها است. تحت کنترل نگه داشتن این هزینهها مستقیماً به سود کمک میکند.
- برآورد وجوه: مشاغل باید بهترین برآورد را از میزان پول مورد نیاز برای فعالیت در کوتاهمدت و بلندمدت انجام دهند.
- تعیین ساختار سرمایه: ساختار سرمایه نحوه تأمین مالی فعالیت و رشد تجارت از طریق منابع مختلف را مشخص میکند. مدیران مالی ترکیب درستی از بدهی و حقوق صاحبان سهام را برای این کار تعیین میکنند. مدیریت سرمایه فعال برای یک شرکت شامل برنامهریزی برای میزان پول مورد نیاز شرکت، محل تأمین اعتبارات و نحوه استفاده از آنها است. دادههای مدیر مالی به تصمیم گیری صحیح، افزایش سودآوری، ارزش بیشتر سهامداران و بهبود ثبات مالی کمک میکند.
مدیریت مالی شخصی
به آن دسته مدیران مالی که بیشتر از شرکتها با افراد کار میکنند، برنامهریز مالی یا مشاور مالی گفته میشود. آنها به مردم کمک میکنند تا از نظر مالی برای آینده خود آماده شوند. یک برنامه مالی خوب برای یک فرد، شامل برخی از عناصر مشابه برنامه مدیریت مالی شرکتی است. به عنوان مثال، دقیقاً مانند یک شرکت، یک برنامهریز مالی به شخص کمک میکند تا محاسبه کند که چه مقدار پول برای آینده برای رسیدن به اهداف شخصیاش مورد نیاز است و چه ساختاری باید ایجاد کند.
وظایف مدیر مالی
افرادی که وظایف مربوط به مدیریت مالی را انجام میدهند، مدیران مالی نامیده میشوند. در اینجا برخی از عملکردهای روزانه مدیران مالی آورده شده است:
- برآورد هزینهها و فروش
- نظارت بر دو طرف ثابت (کارخانه، دارایی و تجهیزات) و جاری (پول نقد یا معادل پول نقد) ترازنامه
- مشاهده عملکرد سرمایه گذاریهایی مانند سهام و اوراق قرضه
- تهیه و ارائه ورودی به سیاستهای مالی
- مشاوره در زمینه رعایت مقررات مالی
- تهیه گزارشهای دقیق مالی برای تیم مدیریتی شرکت
- برنامهریزی مناسب برای مالیات تا اطمینان حاصل شود که شرکت بیش از آنچه لازم است پرداخت نمیکند.
دو عملکرد مهم مدیر مالی، ایجاد کنترلهای مالی و تصمیمگیری در مورد سرمایه است که در پایین به تفصیل شرح داده میشود:
کنترلهای مالی
کنترل مالی یکی از مهمترین اهداف مدیریت صحیح مالی است، زیرا به مدیر اطلاع میدهد که آیا شرکت اهداف تجاری خود را برآورده میکند یا خیر! در اینجا برخی از عناصر کنترل مالی آورده شدهاند:
- نظارت بر کلیه داراییهای شرکت، امنیت آنها و نحوه استفاده از آنها
- ارزیابی عملکرد تیم مدیریت همانطور که مربوط به بهترین منافع مالی شرکت و سهامداران آن است.
- تصمیم گیری مناسب در مورد سرمایه گذاری و تأمین مالی، توزیع سود یا فروش سهام جدید
در بعضی از صنایع، نهادهایی وجود دارند که فقط بر کنترلهای مالی تمرکز میکنند. به عنوان مثال، سرویس مدیریت مالی که به کنترل مالی دولت کمک میکند.
تصمیم گیری سرمایه
تیم مدیریت با توجه به سود و هزینه باید بدانند که شرکت برای کار به چه میزان بودجه نیاز دارد. در اینجا برخی از عناصر تصمیمگیری سرمایه به عنوان بخشی از مدیریت سرمایه آورده شدهاند:
- تشکیل ساختارهای سرمایهای با استفاده از تجزیه و تحلیل بدهی و حقوق صاحبان سهام برای آینده فوری و بلند مدت
- سرمایه گذاری به روشهای مطمئن اما سودآور
- تخصیص سود و تعیین آنچه از طریق سود سهام برای سهامداران انجام میشود و آنچه که حفظ میشود.
- مدیریت پول نقد در دست برای پوشش هزینهها و بدهیها
هر نهادی که از پول استفاده میکند از جمله مشاغل بزرگ و کوچک، سازمانهای غیر انتفاعی، افراد و خانوادهها، به یک برنامه مدیریت مالی مناسب نیاز دارد.
اهداف مشاور املاک ؛ ۵ استراتژی تعیین هدف برای مشاوران املاک
تعیین اهداف مناسب در شغل مشاور املاک و پایبندی به آنها امری ضروری است. اگر به عنوان یک مشاور املاک اهدفتان نامشخص است و یا یک برنامه ناکارآمد در اختیار دارید ، این مطلب قدرت آن را دارد که شغل شما در زمینه املاک و مستغلات را دقیقاً به همان جایی که می خواهید برساند. بنابراین کشف کنید که چگونه می توانید اهداف املاک و مستغلات را تعیین کنید که به جای پشیمانی به نتیجه برسد.
مشاور املاک کیست؟
مشاور املاک کسی است که توصیه های تخصصی را به مشتریانی که به دنبال خرید یا توسعه ملک هستند ارائه می دهد.. مشاوران املاک دارای مجوز اتحادیه املاک هستند و به عنوان کارشناسان "پشت صحنه" فعالیت دارند. مشاوران املاک تحقیقات گسترده ای را برای کمک به تصمیم گیری مشتریان در هر مرحله از پروژه انجام می دهند. به جای تمرکز بر یک معامله، وظیفه آنها تضمین موفقیت کلی سرمایه گذاری برای مشتری است. مشاوران املاک با تجربه و حرفه ای معمولا در وبسایت های تخصصی ملک مانند وبسایت آقای املاک آگهی های خود را به ثبت می رسانند. حقوق مشاوران به نوع تعداد قراردادهایی که تعیین اهداف و سرمایه گذاری انجام می دهند بستگی دارد.
برنامه روزانه یک مشاور املاک
۲.روی تولید سرنخ در صبح و قرار ملاقات ها در بعدازظهر تمرکز کنید.
۳.هنگام طراحی روتین خود ابتدا فعالیت های شخصی خود را برنامه ریزی کنید
۴.فقط برای خودتان وقت بگذارید تا غذا بخورید، استراحت کنید و از لحظه تان لذت ببرید
۵. و مهمتر از همه: به برنامه خود پایبند باشید. این تنها راهی است که می توانید نتایج جدی را به دست آورید و تلاش های خود را واقعاً به ثمر برسانید.
برای کسب اطلاعات بیشتر از برنامه های روزانه مشاور املاک کلیک کنید
آموزش مشاور املاک
مشاوران املاک باید با توانایی تعیین اهداف و سرمایه گذاری های تحلیلی عالی خود به طور موثر املاک را ارزیابی کنند و پتانسیل آنها را برای مشتریان تعیین کنند. در ترکیب با تواناییهای تحلیلی عالی، برای مدیریت تمام جنبههای یک قرارداد مشاوره، به توجه شدید به جزئیات نیز نیاز خواهید داشت. به عنوان یک مشاور املاک، شما باید مهارت های بین فردی موثری نیز داشته باشید، زیرا در نقش مشتری محور کار خواهید کرد. در حقیقت مسئولیت اصلی مشاور املاک این است که به مشتریان در طول فرآیند خرید یا فروش کمک کند تا به آنها در دستیابی به اهدافشان کمک کند. این کمک می تواند شامل انجام تجزیه و تحلیل در مورد روندهای فعلی صنعت و سرمایه گذاری های احتمالی، از جمله پرتفوی های مالی متنوع باشد. هر زمان که مشتری به ملکی علاقه مند باشد، مشاور ممکن است وضعیت فعلی و مقایسه آن را برای تعیین ارزش آن ارزیابی کند.
اهداف مشاور املاک
۵ استراتژی تعیین هدف برای مشاوران املاک
تعیین هدف برای افراد بسیار موثر است، به خصوص برای مشاوران املاک. چه تعیین تعداد فروشی که می خواهید در یک سال بسته شود یا چه تعداد سرنخ که می خواهید در هفته به دست آورید، دادن یک هدف بلندپروازانه و در عین حال دست یافتنی می تواند به شما کمک کند تا در تمام طول سال با انگیزه و سازنده باشید. در اینجا چند نکته برای چگونگی تعیین اهداف برای خود به عنوان یک مشاور املاک وجود دارد.
۱. اهداف را مشخص کنید
یک هدف مبهم هرگز منجر به پیشرفت واقعی نخواهد شد. بنابراین، اهدافی که میسازید باید تا حد امکان مشخص باشند. به عنوان مثال، "من قصد دارم تلاش های خود را در این سال بهبود دهم" هدف خاصی نیست. "بهبود" در این زمینه به چه معناست؟ به طور خاص چه تلاش های ژنرال منجر می شود؟ درعوض، آن را اینگونه تنظیم کنید: "من هر هفته با حداقل سه رابط از حوزه نفوذم برای قهوه تعیین اهداف و سرمایه گذاری ملاقات خواهم کرد." این نوع هدف شامل یک اقدام خاص با پارامترهای مشخص برای موفقیت خواهد بود.
۲. اهداف را حساس به زمان کنید
با اهداف زمان گرا، ظلم را از هدف گذاری خود خارج کنید. با افزودن عنصر زمان به اهداف، احساس فوریت و ضرب الاجلی ایجاد می کنید که شما را در مسیر تکمیل نگه می دارد.
۳. اهداف را قابل اندازه گیری کنید
برای اینکه بدانید چه زمانی به هدف خود رسیده اید، باید بتوانید آن را اندازه گیری کنید. چه به دنبال مشتریان بیشتر، فهرستهای بیشتر یا حتی تخصص بیشتر باشید، یافتن راهی برای اندازهگیری نتیجه به شما کمک میکند. مطمئن شوید که در مسیر درست قرار گرفته اید این به شما این امکان را می دهد تا وظایفی را که برای موفقیت باید انجام دهید به خوبی شناسایی کنید.
۴. اهداف را معنادار کنید
اگر هدف و معنایی را در دستیابی به اهداف خود مشخص نکنید، هرگز برای رسیدن به اهداف خود انگیزه نخواهید داشت. بدانید که چرا آن اهداف را تعیین می کنید تا مشتاق و در انجام وظایف خود پایدار بمانید.
آیا می خواهید کسب و کار خود را بهبود بخشید ؟
آیا پول بیشتری برای خرید خانه بزرگتر برای خانواده خود دارید؟
برای تحصیلات دانشگاهی فرزندانتان بیشتر صرفه جویی می کنید؟
کارگزاری مستقل خود را راه اندازی می کنید؟
پاسخ درستی وجود ندارد، اما باید دلیلی برای دستیابی به اهدافتان وجود داشته باشد. "چرا" را شناسایی کنید با این کار به احتمال زیاد به حرکت رو به جلو ادامه خواهید داد.
۵. اهداف را قابل ساختن کنید
اهداف کوچکی تعیین کنید تا به مرور زمان به اهداف بزرگتر تبدیل شوند با این حرکت مسیری برای موفقیت ایجاد خواهید کرد. برای مثال، اگر یک مشاور املاک مبتدی هستید، ظرف یک ماه: مطالب بازاریابی، وب سایت و پلتفرم های رسانه های اجتماعی را برای کسب و کار خود ایجاد کنید. این اهداف کوتاه مدت در طول زمان بر روی خود ساخته می شوند و به شما کمک می کنند تا به اهداف بلند مدت خود برسید.
هدف گذاری باید بیشتر از آرزو باشد. زمانی که اهدافی موثر، قابل اندازه گیری و معنادار تعیین می کنید، به موفقیت دست پیدا کنید.
مدیریت سرمایه گذاری در سهام
از نظر جونز و با توجه به انتخاب سبد سهام توسط سرمایه گذاران، فرآیند سرمایه گذاری به دو مرحله؛ تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و مدیریت پرتفوی تقسیم می گردد.
در نگاهی دیگر از شارپ این فرآیند به پنج مرحله تقسیم می شود:
۱. تعیین سیاست سرمایه گذاری
۲. انجام تجزیه و تحلیل اوراق بهادار
۳. تشکیل سبد سرمایه گذاری
۴. تجدید نظر در سبد سرمایه گذاری
۵. ارزیابی عملکرد سبد سرمایه گذاری
حال بر آن شدیم، تا در این مقاله فرآیند سرمایه گذاری را در چهار بخش؛ انتخاب اهداف، تجزیه و تحلیل اوراق بهادار، تشکیل سبد به کمک سبدگردان و استراتژی بررسی نماییم.
الف) انتخاب اهداف سرمایه گذاری :
در تعیین هدف از سرمایه گذاری، شخص نباید هدفش را کسب سود زیاد در نظر بگیرد؛ چرا که سود زیاد، ریسک بیشتر را نیز در پی خواهد داشت.
به عبارت دیگر هدف های سرمایه گذاری باید از دیدگاه بازده و ریسک در بورس ، باهم بیان گردد.
دیدگاه سرمایه گذار می تواند در سه منظر کوتاه مدت، میان مدت و یا بلند مدت دسته بندی گردد. انتخاب سرمایه گذاری در بورس با دید کوتاه مدت و افزایش سرمایه فوری در این بازار، تفکری نابخردانه است؛ زیرا ویژگی این بازار * صبر و افق زمانی بلند مدت* می باشد.
سرمایه گذاری در بورس برای مدت زمان کوتاه، کاملا غیر قابل پیش بینی است، چرا که قیمت های برآورد شده به دلیل وجود رفتار تعداد زیادی از سرمایه گذاران فعال در بورس، معمولا محقق نمی شوند. سرمایه گذاری در بورس در مقایسه با انواع سرمایه گذاری مثل ارز، طلا و بانک؛ صبر بیشتری نیاز دارد.
ب) تجزیه و تحلیل اوراق بهادار:
بعد از اینکه هدف از سرمایه گذاری، میزان وجوه جهت سرمایه گذاری و ارتباط ریسک و بازده بررسی شده و میزان ریسک مورد پذیرش توسط سرمایه گذار مشخص شد، نوبت به تجزیه و تحلیل اوراق بهادار می رسد.
در تجزیه و تحلیل اوراق دو فرآیند تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال وجود دارد
🔻به مقاله تحلیل بنیادی و تکنیکال مراجعه شود!
ج) تشکیل سبد سرمایه گذاری و تجدید نظر در آن :
سرمایه گذار در راستای کاهش ریسک سرمایه گذاری خود، به کمک تنوع سازی سراغ تشکیل سبد سرمایه گذاری خود می رود. معمولا بعد از گذشت مدت زمانی از تشکیل سبد، سرمایه گذاران با توجه به تغییرات شرایط بازار، ایجاد شرایط جدید یا مشخص کردن اشتباهات در انتخاب اوراق بهاداری که منجر که منجر به کسب بازده پایین شده اند؛ مبادرت به تجدید نظر در پرتفوی خود می نمایند. این اقدام یکی از مهمترین مراحل است، چرا که نقاط قوت و ضعف شیوه ی سرمایه گذاری مشخص شده، بر همین اساس تغییراتی در سبد سرمایه گذاریک صورت می گیرد. از طرف دیگر توجه به تغییرات بازار و تجدید نظر در سبد، می تواند منجر به کسب بازدهی مناسب از پرتفوی ایجاد شده گردد
د) انتخاب استراتژی سرمایه گذاری :
در مدیریت سرمایه گذاری سهام استراتژی سرمایه گذاری مجموعه ای است از قوانین، رویه ها یا رفتارها، که سرمایه گذار را در انتخاب پرتفولیو سرمایه گذاریش راهنمایی می کند. به عبارت دیگر برنامه استراتژیک، برنامه سرمایه گذار از توزیع دارایی ها در میان سرمایه گذاری های مختلف است؛
با در نظر گرفتن و توجه به عوامل مختلفی، همچون اهداف فردی، افق زمانی و تحمل ریسک.
برای استراتژی های سرمایه گذاری طبقه بندی های مختلفی صورت گرفته است.
برخی از سرمایه گذاران حداکثر کردن بازگشت سرمایه شان را با سرمایه گذاری در دارایی های ریسکی ترجیح می دهند، اما اشخاص دیگر حداقل کردن ریسکشان را ترجیح می دهند.
انواع استراتژی های سرمایه گذاری
به طور کلی اکثر سرمایه گذاران ما بین این دو استراتژی را می پسندند. برای مدیریت پرتفولیو به صورت کلی دو استراتژی “فعال” و “منفعل” وجود دارد.
۱. استراتژی فعال:
این استراتژی عمدتا به منظور هماهنگی با برآورد های کوتاه مدت یا میان مدت بازار و سهم بکار می رود. یعنی مدیر سبد در حال خرید و فروش سهم است تا بتواند بازدهی بیش از بازدهی شاخص بازار (بازدهی متوسط بازار) کسب کند. بدین معنا که طبق این استراتژی، ارزیابی و مدیریت و بررسی مستمر پرتفو توسط سرمایه گذار صورت می گیرد.
برای مدیریت فعال سبد؛ از سه نوع استراتژی می توان بهره مند شد.
.استراتژی سنجش
.استراتژی موقعیت بازار
. استراتژی تمرکز بخش
.استراتژی گلچین سهام
۲.استراتژی منفعل:
در این نوع استراتژی به دلیل آنکه سرمایه گذار توانایی پیش بینی جریان آتی بازار یا عملکرد قیمت سهام را ندارد؛ هدف اصلی نزدیک کردن بازده پرتفوی به بازده شاخص مورد نظر است.
در این نوع استراتژی، نوع مدیریت سبد به صورت خرید و نگهداری است. در این شرایط خرید سهام بر مبنای چندین معیار انجام شده و تا پایان دوره سرمایه گذاری، حفظ می شود.
بنابراین هیچ گونه فعالیت خرید و فروشی پس از ایجاد سبد وجود ندارد.
به این استراتژی “استراتژی سرمایه گذاری در شاخص” نیز گفته می شود.
در این حالت مدیریت هیچ گونه تلاشی جهت شناسایی سهام با قیمت پایین یا با قیمت بالا از طریق روش های تجزیه و تحلیل نمی کند و همچنین هیچ گونه تلاشی در راستای پیش بینی حرکات کلی در بازار انجام نمی دهد. در این استراتژی سبد متنوعی از سهام شرکت های بزرگ و با ثبات تشکیل می گردد.
🔻در انتخاب استراتژی، میبایست به مواردی چون: سطح کارایی بازار، شرایط حاکم در بازار، نوع بازار، اندازه و حجم پرتفوی، نگاه و ویژگی شخصیتی مدیران، سطح تحمل ریسک سبد و انتظار و توقع سرمایه گذار؛ توجه نمود.
مولفههای مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه
همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار میگیرند، خواه رانندگی و پیادهروی در خیابان ، خواه سرمایهگذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایهگذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایهگذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته میشود. هر سرمایهگذار مشخصا دارای پروفایل ریسکپذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص میشود. وقتی صحبت سرمایهگذاری به میان میآید باید در نظر داشت که رابطهی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». به طور کلی، با افزایش ریسکهای سرمایهگذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسکها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.
در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضهی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.
در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایهگذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسکهای سرمایهگذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایهگذاران چگونه و از طریق چه راههایی، کسب و کارها را میسنجند.
رابطهی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)
ریسک در سرمایه گذاری
به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آوردهی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از تعیین اهداف و سرمایه گذاری دست دادن بخش یا تمام سرمایهی اولیهای است که وارد کسب و کار کردهاید.
به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازهگیری نوسانات ارزش داراییها در مقابل میانگین ارزش داراییهای پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.
بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسکهای مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخشبندی شده که دارای زیر بخشهای دیگری از قبیل شکل زیر هستند.
شماتیکی از ریسکهای مالی یک کسب و کار
در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسکها پرداخته میشود:
- ریسک بازار: به ریسکی گفته میشود که ممکن است یک سرمایهگذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایهی خود را از دست دهد. اصلیترین بخشهای ریسک بازار به تعیین اهداف و سرمایه گذاری قسم زیر است:
- ریسک سهامی
- ریسک نرخ بهره/ سود
- ریسک ارز
شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه
- ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایهگذاری بیش از زمان پیشبینی شدهی سرمایهگذاران به طول میانجامد، دچار این قبیل ریسکها میشود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمیتوان درکی از خطرات پیش رو داشت.
- ریسک سرمایهگذاری خارجی: به ریسکی گفته میشود که به دلیل سرمایهگذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایهگذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامیهای مدنی و … مواجه میشوند.
حال که با تعیین اهداف و سرمایه گذاری خطرات و ریسکهای یک سرمایهگذاری آشنا شدید، جدا از اینکه خودتان میتوانید از روشهای مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیمگیری سرمایهگذارها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخصهای پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایهگذاران پرداخته میشود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسکهای آن آشنا شد.
شاخصههای مالی سنجش کسب و کارها
عموما سرمایهگذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روشهای مختلف ارزیابی شرکتها مانند روش نسبتها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده میکنند. عموما قبل از پذیرش سرمایهگذار خارجی، هر بنیانگذاری خود به نوعی در حال سرمایهگذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخصهای مالی آشنا شوید تا بتوانید پیشبینی درستی به سرمایهگذار از کسب و کارتان ارائه دهید.
از برخی شاخصهای اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخصها به صورت درصدی استفاده میشود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان میشود.
ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)
ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایهگذاری انجام شده در پروژه از آن کم میشود. به بیانی دیگر در فرمولهای زیر آورده شده است:
شاخص سود تعیین اهداف و سرمایه گذاری آوری (PI)
شاخص دیگری که از PV و NPV میتوان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) میباشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:
به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایهگذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخصها به صورت زیر محاسبه میشود.
جریانات درآمد – هزینهی شرکت (برگرفته از آموزههای مهندس پورمددکار)
درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته میشود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایهگذار بازگشت داده میشود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده میشود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته میشود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته میشد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.
بعد از مشخص شدن سوددهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخصهایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده میکنند.
نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)
نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص میکند. تحلیلگران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده میکنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابهاند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.
با کمک ارزش خالص فعلی، میتوانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایهگذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریانهای نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایهگذاری شما، یک سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایهگذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:
که در رابطه بالا:
- Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
- t = تعداد دوره زمانی
- r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
- I = میزان سرمایهگذاری
در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:
هر سرمایهگذاری با توجه به زمینهی طرح و ریسکهای مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف میکند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایهگذاری میکند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایهگذاری را نمیپذیرد.
نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایهگذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاریها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی میشوند، که میتواند در مقایسه با داراییهای همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاریها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست میآید:
نقطهی سر به سر (Break Even Point)
در مقالات پیشین تعیین اهداف و سرمایه گذاری در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در درهی مرگ استارتاپها” اقدام نمایید.
تجزیه و تحلیل نقطهی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطهای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر میشود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.
به طور خلاصه:
- در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینهی کل (AR = ATC)
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)
طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:
دیاگرامی از نقطهی سر به سر تعدادی و ارزشی
تعریف فرمولی نقطهی سر به سر
(هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینههای ثابت = نقطه سر به سر تعدادی
- هزینههای ثابت (Fixed Costs) به هزینههایی گفته میشود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمیکنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته میشود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
- قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته میشود.
- هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینههایی گفته میشود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.
قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینههای متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینههای ثابت کمک میکند.
اصولا نقطهی سر به سر در اولین مراحل تصمیمگیری برای سرمایهگذاری بر استارتاپها صورت میگیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را میخواهید صرف چه هزینههایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل میشود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحلهی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه میکنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسکهای احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.
تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.
دیدگاه شما